دموکراسیهای لیبرال معمولاً دارای حق رایرأی همگانی، اعطای تمام شهروندان بالغ حق رایرأی بدون در نظر گرفتن نژاد، جنسیت یا مالکیت اموال هستند. از لحاظ تاریخی، با این حال، برخی از کشورها، که به عنوان لیبرال دموکراسی شناخته میشوند محدودیت بیشتری در حق رایرأی دادن داشتهاند، و برخی رایرأی مخفی ندارند. همچنین ممکن است شرایطی برای رای دهندگانرأیدهندگان لازم باشد مثلاً از رای دهندگانرأیدهندگان درخواست شود ثبت نامثبتنام کنند قبلپیش از اینکه به آنها اجازهاجازهٔ رای دادنرأیدهی داده شود. تصمیماتی که از طریق انتخابات به دست میآید، نه توسط همههمهٔ شهروندان، بلکه توسط کسانی که در رای دادنرأیدهی شرکت کردهاند، اتخاذ میشوند.
=== حقوق و آزادیها ===
در عمل، دموکراسیها محدودیتهای خاصی برای آزادیهای خاص قائل هستند. به عنوان مثال محدودیتهای مختلف قانونی از جمله قوانین [[کپی رایت]] و قوانینی در برابر افترا وجود دارد. ممکن است برای سخنرانی ضد دموکراتیک، یا تلاش برای تضعیف [[حقوق بشر]] و در مورد ارتقاء یا توجیه تروریسم محدودیت وجود داشته باشد. در طول [[جنگ سرد]]، در ایالات متحده بیش از اروپا، اینچنیناینچنین محدودیتهایی بر [[کمونیست|کمونیستها]] اعمال میشد. در حال حاضر این محدودیتها معمولاً بر سازمانهایی اعمال میشود که ترویج تروریسم ویاو یا تحریک گروهٔگروه نفرت از آنها استنباط شود. مثالها عبارتند از: قانون ضد تروریسم، بستن پخش برنامههای ماهوارهای و برخی قوانین علیه سخنان نفرت آورنفرتآور. منتقدان ادعا میکنند که این محدودیتها ممکن است فراتر از حد برود و اینکه ممکن است هیچ از حداقل تضمینهای آیینآئین دادرسی و عادلانهعادلانهٔ قضایی وجود نداشته باشد.
رابطهرابطهٔ [[لیبرالیسم]] و [[دموکراسی]] یک رابطهرابطهٔ ضروری عقلی نیست، بلکه یک رابطهرابطهٔ تاریخی است. لیبرالهای اولیه دموکرات نبودهاند و بعد از آنکه [[جان لاک]] به دفاع از دموکراسی پرداخت، لیبرالها تدریجاً به دموکراسی گرایش یافتند. همچنین بسیاری از دموکراتها نظیر [[ژان ژاک روسو]] نیز لیبرال نبودهاند. اما لیبرالیسم بخصوصبه خصوص در قرن بیستم با دموکراسی گره میخورد، چنانکه امروزه برخی از اندیشمندان علوم سیاسی دموکراسیها را به دو گروه دموکراسیهای لیبرال و غیرلیبرال تقسیم میکنند.
به نظر دیوید بیتام پنج مؤلفه از مؤلفههای لیبرالیسم برای نظام دموکراتیک و دوام آن ضروریاند.
* تامین آزادی بیان، جنبش، انجمن و امثال آن، به صورتی که از [[حق ذهنی|حقوق فردی]] حمایت حقوقی یا قانونی ویژه به عمل آید.
* تفکیک نهادی قوای مجریه، مقننه و قضائیه که بدون این تفکیک، ایدهایدهٔ حکومت قانون و تمام مندرجات آن خیالی بیش نخواهد بود.
* وجود مجلس نمایندگان.
* اصل دولت محدود و جدایی حوزههای عمومی و خصوصی، خواه حوزهحوزهٔ خصوصی را برحسب جامعهجامعهٔ مدنی مستقل، بازار و [[مالکیت خصوصی]]، خانواده و روابط شخصی تعریف کنیم و خواه بر حسب وجدان فردی.
* نفی پدرسالاری: این فرض معرفتشناسانه که هیچ حقیقت غایی در مورد این که خیر جامعه چیست، وجود ندارد (حقیقتی مبتنی بر مکاشفه یا وحی یا معرفتی خاص)، بلکه تنها معیار خیر عمومی چیزی است که مردمی که آزادانه سازمان یافتهاند، انتخاب خواهند کرد نه آن چیزی که اهل فن یا پیامبران بر مبنای معرفتی برتر مقرر میدارند. در این جااینجا پدرسالاریستیزیِ دموکراسی محصول مستقیم پدرسالاریستیزیِ لیبرالیسم و مبتنی بر بنیاد معرفتشناسانه مشابهی است.