افسانه جومونگ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ویرایش‌های دارای حسن نیت 46.245.124.57 (بحث) برگردانی شد (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
Elinisobel (بحث | مشارکت‌ها)
ادامه دادن خلاصه داستان بعد از جمله «پیشنهاد همکاری به بویو را داد»
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۱:
پس از این شکست، جومونگ با پیروزی به کوهستان بونگی بازگشت. اما تسو باز سر جای خودش ننشست و با کمک وزیر اعظم بادوک بال، تله ای را که برای ژنرال هموسو طراحی کرده بودند را دوباره طراحی کردند و ۳۰۰ تا از جنگجویان ماهر قصر را لباس مبدل تنشان کردند و با پخش کردن خبر جعلی انتقال باقیمانده برده‌ها به زوانتو، می‌خواستند جومونگ را به تله بیندازند.
جومونگ وقتی از این موضوع آگاه می‌شود، لشکر کشی می‌کند و به سمت سپاه بویو می‌رود. بعد از چند ساعت، بانو یومیول از این موضوع آگاه می‌شود و متوجه می‌شود که این یک تله است و خود را به جومونگ می‌رساند و دین خودش را ادا می‌کند. جومونگ هم با مطلع شدن از اینکه سواره نظام آهنین آنها را تعقیب می‌کنند، متوجه شد که این یک تله برای به دام انداختن اوست. با این حال صبر می‌کند تا به مرز زوانتو برسند و از هم جدا شوند. ابتدا سواره نظام آهنین را نابود می‌کند و سپس به ارتش بویو حمله کرده و همه افراد ماهر قصر را به قتل می‌رساند ولی نارو را زنده می‌گذارد تا خبر شکست آنها را به تسو برساند. او نجات می‌کند امپراتور گوموا با نقشه وزیر اعظم با کودتا دوباره قدرت تسو را پس می‌گیرد و به جومونگ پیشنهاد زندگی در بویو و منحل کردن گروه دامول را می‌دهد اما جومونگ قبول نکرده و گوموا او را به زندان می‌اندازد وزیر اعظم از این فرصت استفاده می‌کند و می‌خواهد جومونگ و بانو یومیول را بکشد و در کشتن بانو یومیول موفق می‌شود اما جومونگ با کمک گوموا فرار می‌کند و به دلیل اینکه وقتی برای عزاداری بانو یومیول ندارند طبق خواسته او گروه دامول را طی سال‌ها گسترش می‌دهند. بعد از گذشت چند سال سوسانو که دو تا پسر داشت بعد از انجام یک کودتا و از دست دادن همسرش اوته گیرو را از دست سونگ ینگ بازپس گرفته و به جومونگ تقاضای اتحاد با گروه دامول را می‌کند. همین موقع بود که امپراتور سفری به کوهستان سیزو می‌روند و با دانایی به نام بیگوم سئون روبرو می‌شوند که به او می‌گوید که بویو بدست کسی نابود خواهد شد. جومونگ هم به همراه اویی برای بررسی اوضاع به زوانتو می‌رود و می‌فهمد که یانگجو می‌خواهد به سونگ ینگ نیرو بدهد کمک کند و همچنین متوجه می‌شود که یانگجو می‌خواهد تسو را به عنوان فرمانده این ارتش به جولبون بفرستد. او پس از اینکه با سواره نظام درگیر می‌شود و فرار می‌کند و به کوهستان سیزو می‌رود. در آنجا با کمان دامول که ۴ سال قبل آن را شکسته بود، به صورت سالم روبرو می‌شود. وقتی آن کمان را از جایش برمی‌دارد، همان موقع عیب بزرگی روی صورت امپراتور گوموآ به‌وجود می‌آید. در همان‌جا بیگوم سئون نزد جومونگ می‌آید و به او می‌گوید که کمان دامول نشانه بویو نیست بلکه نشانه گوجوسون (چوسون قدیم) می‌باشد که روی آن کمان نام امپراتورهای گوجوسون حک شده‌است. او همچنین می‌گوید: مِن بعد، این کمان نشان هدف والای شماست. جومونگ هم همراه با کمان دامول به اردوگاه بر می‌گردد. از آن طرف چون گیرو پیغامی از دامول دریافت نکرد، تصمیم گرفت در میهمانی‌ای که سونگ ینگ برای ارتش زوانتو برپا می‌کند شرکت کند و غذاهای آن‌ها را مسموم، انبار غلات آنها را سوزانده و سونگ ینگ را به قتل برساند. او در مسموم کردن سربازان و سوزاندن انبار غلات موفق می‌شود اما نتوانست سونگ ینگ را بکشد و زخمی شد و در یک مخفیگاه پنهان گشت. جومونگ هم با ارتش دامول در راه گیرو بود که دستور اقامت در میان راه را داد که خودش و اویی، ماری و هیوبو به کمک سوسانو بروند. آنها سوسانو را نجات داده و به اردوگاه بر می‌گردند. سونگ ینگ هم که انبار غلات خود را در آتش دید، تصمیم گرفت به محض ملحق شدن ۲۰۰۰ سرباز زره پوش زوانتو به گیرو حمله کند. جومونگ هم سربازان زوانتو را غافل گیر و آنها را قتل‌عام می‌کند. سونگ ینگ هم از همکاری گیرو و دامول با خبر شده و از حمله صرف نظر می‌کند. بویو که از اتحاد گیروی ثروتمند و دامول قدرتمند مطلع شده بود می‌خواست با کمک سونگ ینگ قبل از یکپارچه شدن جولبون آنها را نابود کند. اما به دلیل خشکسالی نتوانستند اینکار را بکنند. جومونگ هم بدون خونریزی ۲ قبیله از ۵ قبیله جولبون را متحد خود و با پیشنهاد به سونگ ینگ او را هم متحد خود و جولبون را یکپارچه ساخت. یونتابال هم قصری را که طی ۳ سال به دور از چشم سونگ ینگ ساخته بودند را به جومونگ نشان داد و آن قصر را قصر «[[گوگوریو]]» (نامی که جومونگ برای این ملت انتخاب کرده بود) کردند.
پس از این اتحاد، بویو و امپراتوری هان با یکدیگر متحد شده و یک تحریم تجاری سنگین را بر جولبون تحمیل می‌کنند تا این کشور به دلیل شیوع طاعون و گرسنگی از هم بپاشد. از طرفی دیگر تسو یکی از بهترین افسرانش «بوبانو» را برای ترور جومونگ به جولبون می‌فرستد که در هنگام ترور دستگیر می‌شود ولی جومونگ او را به بویو بازگردانده و از او می‌خواهد تا به تسو خبر مرگ جومونگ را بدهد. بعد از این اتفاق جومونگ به همراه افسران و فرماندهان دامول و سوسانو به اوکجه سفر کرده و غلات خود را از طریق دزدان دریایی تأمین کردند. سپس به دلیل شکست خوردن تحریم تجاری نیروهای زوانتو که برای حمله مستقیم به جولبون آمده بودند به زوانتو بازگشتند. جومونگ هم از این فرصت استفاده کرد تا کمکی به مردم بیچاره بویو بکند و پیشنهاد همکاری به گوموآبویو را داد. سوسانو به بویو رفت تا تسو را قانع کند که کمک جولبون را قبول کند؛ و هنگامی که سوسانو داخل قصر بود، سایونگ پارچه های ابریشمی ای را از طریق یکی از نگهبانان به دست یوهوا و یه سویا رساند. سوسانو یک نقشه در لای یکی از پارچه ها پنهان کرده بود، نقشه ای که راه تونل مخفی ای را نشان می داد که یوهوا و یه سویا می توانستند از طریق آن فرار کنند و پیش جومونگ بروند.
گوموا هم با تسو نقشه ای کشیدند تا بر سر قرار جومونگ را به قتل برسانند.
 
== نقش‌ها ==