۸٬۸۴۴
ویرایش
{{پایان شعر}}
جعفر
جعفر
جعفر
احمد کسروی در [[تاریخ مشروطه]] هم از جعفر
میرزا جعفر
{{شعر}}
{{ب|من ای خدا به تو نالم ز زاهدان
{{ب|به خلق حرمت می
{{ب|به گاه موعظه آزار مور را نپسندند|به قتل و غارت شهری کنند حکمروایی}}
{{ب|دهند مردم بیچاره را به
{{ب|بیا که خون شده جاری به جای آب به تبریز|به حکم شاه و فتوای چند
{{ب|به بندگان خدا بسته
{{ب|خدا که امر عبادش حواله کرده به شوری|حرام بشمرد این ابلهان
{{ب|بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسان|که آدمی نه به ریش است و نی قبا و کلایی}}
{{پایان شعر}}
مصرع اول بیت آخر « بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسان» جمله ای است که [[ عبدالله مازندرانی]] یکی از [[مراجع تقلید]] شیعیان آن روز به [[میرزا حسن مجتهد تبریزی]] نوشته. میرزا حسن هنگامی که از تبریز با خشم بیرون آمده تلگرافی یا نامهای به نجف فرستاده و در آن پس از بدگویی از مشروطه خواهان چنین گفته: (باید مشروطه مشروعه باشد). در پاسخ او گفته « ای گاو مجسم مشروطه مشروعه نمیشود». این داستان آن زمان به زبانها افتاد و جعفر
« بلی زگاو مجسم مجو فضیلت انسان۱»
{{پانویس}}
* ۱. احمد کسروی، تاریخ مشروطه، چاپ دوازدهم، ص ۲۸۷ و ۷۳۳
* [https://web.archive.org/web/20090729180434/http://www.mahdi-azari.netfirms.com/jafar%20khamaneye1.htm جعفر
* از صبا تا نیما
|