کاریکلماتور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
به نسخهٔ 30715123 از دلارام عطا (بحث) برگردانده شد: فحن (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
برای توضیح موضوع مقاله مثالهای مبدع کافی است .
خط ۲۳:
* غم، کلکسیون خنده‌ام را به سرقت برد.
* بلبل مرتاض، روی گل خاردار می‌نشیند!<ref>گزیدهٔ کاریکلماتورهای پرویز شاپور، انتشارات مروارید، چاپ اول، ۱۳۷۱.</ref>
 
== چند کاریکلماتور از عمران صلاحی ==
* در پای درخت‌ها تبرها، این بود خلاصه خبرها
* تنها درآمد امسال پدرمان بود!<ref>گزینه اشعار عمران صلاحی<تهران، مروارید،</ref>
 
== کاریکلماتوری از محسن ابراهیم ==
* طوفان، دامن طبیعت را بالا زد<ref>دیوانه‌ای هستم که، محسن ابراهیم<تهران، نشر گل آقا، 1350/2536</ref>
 
== کاریکلماتوری از رضا عبدیایی ==
* نفسم را «این شهر» گرفته و پس نمی‌دهد
* عمق سال‌ها تشنگی را چاه‌های سیراب از نفت نمی‌فهمند<ref>یادکرد کتاب|عنوان= مجموعه کاریکلماتور نویسنده، نسخه الکترونیکی</ref>
 
== چند کاریکلماتور از رسول مرادی ==
* با خوردن پیاز، سیر نشدم
* در جگرکی، همهٔ [[سیخ]]ها تو دل برو هستند
* برای جلوگیری از بی نمکی، شورش کردم
* نقاش قمار باز، رنگ می‌بازد
* تابلوی [[دور زدن ممنوع]] را دور زدم<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار رسول مرادی، نسخهٔ الکترونیکی}}</ref>
 
== نمونه‌هایی از کامران سخن پرداز ==
* صدا، کلمات سکوت را نقطه چین می‌کند.
* مرگ، تنها خاطره عزرائیل در زندگی است.
* هم "سوزن" و هم "سوء ظن"، هر دو کارشان وصله چسبانی است.
* دل" یکی از انواع "بستنی" هاست که اگر "سرد"ش کنند، "آب" می‌شود!
* تیروئیدش کم‌کار بود، اخراجش کرد.
* «نون» ناسزا در دهانش «بیات» شده‌است.
* نانش که آجر شد، زد تو کار بساز و بفروش، همه آجرهایش نان شد.
* دلسرد بود، داغ دیده هم شد، شکست.
* برف: از ماست که سرماست.
* «دار» م از زلف سیاهش گله چندان که مپرس.<ref>کتاب "کاریکامراناتور؛ کاریکلماتورهای کامران سخن پرداز"، چاپ اول، اردبیل: سخن پرداز، ١٣٩٠.</ref>
 
== نمونه‌هایی از کاریکَلِماتورهای احمدرضا بهرامپور عمران ==
رفتنت برایم آمد نداشت.
 
[[تن‌فروشی]] بهتر از [[همدستی با دشمن|وطن فروشی]] است.
 
[[گل گاوزبان]] گل زبان نفهمی است.
 
گوسفندها، سرزده وارد قصابی می‌شوند.
 
غاز معترض [[تخم‌مرغ|تخم مرغ]] می‌گذارد.
 
خیلی از خواننده‌های بعد از انقلاب، خارج می‌خوانند.
 
هرچه لگد به بختم زدم، بیدار نشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رفتنت برایم آمد نداشت. مجموعه کاریکلماتورهای احمدرضا بهرامپور عمران. تهران: انتشارات مروارید. 1396}}</ref>
 
== نمونه‌هایی از کاریکلماتورهای متین یحیی زاده ==
تنها مرزی که نیاز به ویزا ندارد «مرز جنون» است.
 
به احترام عزرائیل، قلب‌ها می‌ایستند.
 
ژنرال خسته روی [[قدرت نرم|جنگ نرم]] می‌خوابد.
 
حسابدارتر از فرشته اعمالم نیافتم.
 
هیچ مرده‌ای گورش را گم نمی‌کند.
 
پرگار متعصب بجای دایره چهارگوش می‌کشید.
 
با نان‌هایی که آجر کرده بود کاخ ساخت.
 
بهار وقتی رسید که زیر پای [[آدم‌برفی]] سبز شده بود.
 
خروسی که فمینیست شده بود قدقد می‌کرد.
 
برای بیدار کردن وجدانم، ساعتم را کوک می‌کنم.
 
هیچ فرشته ای آدم نمی‌شود.
 
فحشا از سر و کول فقر بالا می‌رود.
 
در عزای مرگ جوانیم، موهای سفیدم را سیاه می‌کنم.
 
از نگاه دلال خوب است که [[منظومه شمسی|منظومهٔ شمسی]] مشتری دارد.
 
ثروتمند تنها خطی را که نمی‌تواند بخواند «خط فقر» است.
 
کرم‌های دهان، جوابشان دندان شکن است.
 
هیچ منجمی زمان وقوع «دل گرفتگی» را نمی‌داند.
 
نقاشی که خانه نداشت آجر روی آجر می‌کشید.
 
شاخ و برگ فکرش را که هرس کرد کوته فکر شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شکرپنیر مجموعه کاریکلماتور از محفل طنز گروه ادبی سیمرغ متین یحیی زاده تهران:انتشارات گیوا 1398}}</ref>
 
== نمونه‌ای از کاریکَلِماتورهای هادی صمدپور ==
* عاشق زمینم، که [[بار زنده]] و مرده‌مان را به دوش می‌کشد.
* آدم بدجنس، زود خراب می‌شود.
* سیل سیلی آسمان به صورت زمین است.
* بهار راهب فصل هاست.
* ابر زمین را گلوله‌باران می‌کند.
* آسانسور اختلاف طبقاتی را کاهش می‌دهد.
* [[زمین‌لرزه|زمین لرزه]] دل زمین را می‌شکند.
* عاشق مرگ هستم که حتی وقتی تحویلش نمی‌گیرم تحویلم می‌گیرد.
* عاشق ریاضیات هستم که حد هر کسی را نشان می‌دهد.
* عاشق لحظات گذران زندگی هستم که از خوبی و بدیهایم می‌گذرند.
* زندانی عقیدتی آنقدر در زندان ماند که عتیقه شد.
* تنها آدمی که بود و نبودنش هیچ فرقی نمی‌کند، آدم بی وجود است.
* لب‌هایت را کشیدم نشئه شدم.
* روز روشن، در ملأ عام جیب مردم را خالی می‌کند، گرانی.
* در دلم را تخته کرده‌ام، دلداری نمی صرفد تا وقتی که نفر سوم مفت وارد می‌شود.
* آدم آویزان همه را به چشم چوب رختی می‌بیند.<ref>زیرسیبیلی، انتشارات نسل روشن، چاپ اول، 1398.</ref>
 
== منابع ==