سیستم برتون وودز: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Balgard429 (بحث | مشارکتها) |
Balgard429 (بحث | مشارکتها) ابرابزار، اصلاح ارقام . تصحیح واژه تنها به تنها |
||
خط ۳۲:
امروزه این رویدادهای کلیدی دهه ۱۹۳۰ میلادی برای پژوهشگران معنا و مفهوم دیگری دارد. از جمله اینکه امروزه [[کاهش ارزش پول]] را طور دیگری تفسیر میکنند. «[[بن برننکی]]» در خصوص این موضوع مینویسد:
«... محتملترین دلیل رکود جهانی این بود که [[استاندارد بینالمللی]] طلا از نظر ساختاری مشکل داشت و خوب مدیریت نمیشد. به دلایل بسیار، از جمله اینکه وزارت خزانهداری میخواست از انفجار [[بازار سهام]] جلوگیری کند، سیاستهای مالی در دهه ۱۹۲۰ در چند کشور مهم انقباضی بود، این انقباضات به واسطه [[استاندارد طلا]] به کل جهان منتقل شد. پدیدهای که در آغاز یک انقباض ملایم بود در بحران بانکداری و ارزی سال ۱۹۳۱ ایجاد شد و منجر به «رقابت برای دستیابی به طلا» شد. عقیمسازی گردش طلا از سوی کشورهایی که مازاد داشتند (آمریکا و فرانسه)، جایگزین کردن طلا به جای ذخایر ارزهای خارجی، و بیرون کشیدن پول از بانکهای تجاری از جمله دلایلی بودند که باعث شد جایگاه طلا به عنوان پشتوانه پول ارتقاء یابد و در نتیجه میزان [[عرضه پول]] در سطح ملی کاهش یابد. انقباضات پولی به شدت با کاهش قیمتها، میزان تولید و استخدام مرتبط بودند. به رغم محدودیتهای استاندارد طلا، همکاری مؤثر در سطح بینالملل میتوانست منجر به انبساط پولی در سطح جهانی شود ولی مناقشات مربوط به غرامت و بدهیهای [[جنگ اول جهانی|جنگ جهانی اول جهانی]]، و نیز رویکرد وزارت خزانهداری که
در ۱۹۴۴ در برتون وودز و در نتیجه بینش جمعی آن زمان<ref>{{Cite book|title=The Past and Future of International Monetary System: With the Performances of the US Dollar, the Euro and the CNY|last=Wang|first=Jingyi|publisher=Springer|year=2015|isbn=9789811001642|location=|pages=85}}</ref> نمایندگان همه کشورهای پیشروی متفقین به دنبال دستیابی به یک نظام منظم با نرخ تبدیل ارز ثابت بودند که بهطور غیر مستقیم تحت نظر دلار آمریکا و وابسته به طلا باشد.<ref>{{Cite web|url=https://eml.berkeley.edu/~eichengr/Bretton-Woods-next-70.pdf|title=Bretton Woods: The Next 70 Years|last=Uzan|first=Marc|date=|website=Econometrics Laboratory - University of California, Berkeley|access-date=}}</ref> یعنی نظامی که متکی به یک [[اقتصاد بازار]] قاعدهمند باشد و ارزش ارزهایش به شدت کنترل شود و به کمک بانکهای مرکزی، گردشهای سرمایههای سوداگرانه بینالمللی کنترل شد. این بدین معنی بود که سرمایهگذاریهای بینالمللی وارد بخش [[سرمایهگذاری مستقیم خارجی]] میشد یعنی [[ساخت و ساز]] کارخانجات در خارج، نه صرف دستکاری ارزها شود و نه در بازارهای سهام استفاده شود. گرچه متخصصین بینالمللی تا حدی در خصوص نحوه خاص اجرای این نظام اختلاف نظر داشتند اما همگی بر سر نیاز به نظارتهای شدید توافق داشتند.
خط ۶۵:
بسیاری از سیاست گذاران میپنداشتند از آنجا که بازار اروپا برای کالا و خدمات آمریکا آماده نیست آمریکا نمیتواند به رشد اقتصادیای که طی جنگ بدان دست یافته بود ادامه دهد.<ref name=":0"/> علاوه بر این، اتحادیههای کارگری آمریکا بدون تمایل، مجبور به پذیرش قید و بندهای تحمیلی دولت طی جنگ شده بودند ولی دیگر نمیخواستند صبر کنند به ویژه اینکه افزایش کسری حقوق برایشان غیرقابل پذیرش بود. (اواخر ۱۹۴۵، اعتصابات مهمی در [[صنایع خودروسازی]]، برق و فولاد رخ داده بود).<ref>{{Cite web|url=https://www.marxists.org/history/etol/newspape/fi/vol07/no05/v07n05-w66-may-1946-fourth-int.pdf|title=The Great Strike Wave and Its Significance|last=Frank|first=E R.|date=May 1946|website=marxists.org|access-date=}}</ref>
[[پرونده:Winston Churchill with Franklin D. Roosevelt on board USS Augusta (CA-31) on 9 August 1941 (NH 67201).jpg||بندانگشتی|روزولت و چرچیل در جریال ملاقان
در اوایل ۱۹۴۵، [[برنارد باروک]] فضای برتون وودز را چنین توصیف کرد «اگر بتوانیم از پرداخت یارانه به بخش کارگری و رقابت طاقت فرسا در بازارهای صادرات جلوگیری کنیم» و مانع از ساخت دوباره ماشینهای جنگی بشویم «وای پسر! چه رونقی در بلندمدت در انتظار ماست!».<ref>Baruch to E. Coblentz, 23 March 1945, Papers of Bernard Baruch, Princeton University Library, Princeton, N.J quoted in Walter LaFeber, ''America, Russia, and the Cold War'' (New York, 2002), p. 12.</ref>
خط ۱۰۳:
مبدعین برتون وودز به نظامی میاندیشیدند که هدف اصلیاش حفظ ثبات نرخ تبادل ارز باشد؛ ولی در عصری که سیاستهای فعالتری در اقتصاد پیگیری میشد دولتها نمیتوانستند بر پایه مدل کلاسیک استاندارد طلای سده ۱۹ میلادی کار کنند. تولید طلا حتی برای برآوردن تقاضای تجارت و سرمایهگذاری بینالمللی نیز کافی نبود. علاوه بر این، بخش قابل توجهی از طلای کشف شده در جهان در شوروی بود که بعداً رقیب آمریکا و [[اروپای غربی]] در دوران [[جنگ سرد]] شد.
==== نرخهای تبادل ارز ثابت ====
خط ۱۱۲:
در همین حال آمریکا برای افزایش اعتماد به دلار پذیرفت که بهطور جداگانه دلار را به طلا پیوند زند: هر اونس طلا ۳۵ دلار آمریکا. بر پایه این نرخ، دول خارجی و بانکهای مرکزی آنها میتوانستند دلار را با طلا معاوضه کنند. برتون وودز نظام پرداخت مبتنی بر دلار ایجاد کرد که بر پایه آن همه ارزها بر حسب دلار تعریف میشدند و دلار خود به طلا قابل تبدیل بود و از همه مهمتر اینکه «به خوبی طلا» بود. اکنون دیگر عملاً ارز آمریکا تبدیل به ارز جهانی شده بود و دیگر ارزها باید بر حسب آن تثبیت میشدند. دلار آمریکا به عنوان ارز اصلی جهان در عمده تراکنشهای بینالمللی به کار گرفته میشود.
[[دلار آمریکا]] ارزی بود که بالاترین [[قدرت خرید]] را داشت و
کشورهای عضو
=== روشهای رسمی ===
خط ۱۴۹:
===== اشتراک و سهمیه =====
اما آمریکا که محتمل بود همان کشور طلبکار باشد و مشتاق بود نقش مرکز قدرت اقتصاد جهانی را بازی کند از برنامه وایت استفاده کرد ولی بسیاری از دغدغههای کینز را هم مد نظر داشت. به عقیده وایت
حاصل کار، بازتابدهنده خواستههای آمریکا بود: یک نظام [[پذیرهنویسی]] و سهمیه در صندوق بینالمللی پول تعبیه شد که صندوقی از ارزهای بینالمللی و طلا بود که کشورها در آن پذیرهنویسی میکردند – در مقابل پیشنهاد یک بانک مرکزی جهانی که توانایی تولید پول داشت [پیشنهاد کینز که اجرا نشد]. صندوق بینالمللی پول مسئول بود تا کسریهای تجاری کشورها را مدیریت کند و نگذارد آنها ارزش پول خود را کم کنند تا وارداتشان کاهش یابد.
صندوق بینالمللی پول دارای مقداری سرمایه است که اعضا به شکل طلا یا بر حسب ارزهای خود به آن سپردهاند. مجموع سرمایه اولیه ۸٫۸ میلیارد دلار ارزش داشت. وقتی اعضا به صندوق بینالمللی پول میپیوندند «سهمیههایی» بدانها تعلق میگیرد که نشانگر قدرت اقتصادی آنهاست و باید مبالغی به ارزشی مساوی با این سهمیهها بپردازند. ۲۵٪ از مبالغ پرداختی باید به شکل طلا یا ارز قابل تبدیل به طلا باشد (عملاً یعنی همان دلار که
;کسریهای تجاری
خط ۱۷۰:
===== عملیات =====
تا پیش از آن زمان هرگز همکاری پولی بینالمللی به کمک یک سازمان دائمی انجام نگرفته بود. از این جالبتر آن بود که تصمیم گرفتند به کشورها حق رای بدهند، آن هم نه به صورت هر کشور یک رای، بلکه متناسب با سهمیه هر کشور، آن کشور حق رای دارد. از آنجا که آمریکا بیشترین سهمیه را داشت عملاً رهبری را به دست گرفت. بر پایه نظام رای وزنی، آمریکا کاملاً بر صندوق بینالمللی پول مسلط شد. از همان آغاز یک سوم همه پول صندوق را خودش پرداخت کرد که به
علاوه بر این، ستاد صندوق بینالمللی پول در [[واشینگتن دی سی]] بود و عمده کارکنانش اقتصاددانان آمریکایی بودند. اعضای صندوق بینالمللی پول بهطور مرتب با اعضای خزانهداری آمریکا مبادله میشدند. وقتی صندوق بینالمللی پول در سال ۱۹۴۶ شروع به کار کرد، [[رئیسجمهوری]] وقت آمریکا [[هری ترومن]]، وایت را به مقام نخستین [[مدیر عامل]] آمریکایی صندوق بینالمللی پول منصوب کرد. از آنجا که در آن زمان پست معاونت مدیر عامل وجود نداشت وایت گاهی در مقام اجرای کارهای مدیریتی دست به اقداماتی میزد. بهطور کلی وایت در سال نخست صندوق بینالمللی پول نقش بسیار مؤثری داشت.
خط ۱۹۰:
به یاد داشته باشید که سرمایهگذاری سوداگرانه در [[توافقنامه برتون وودز]] مذموم بود. در [[دهه ۱۹۵۰ (میلادی)]] واردات از سایر کشورها چندان جذاب نبود زیرا فناوری آمریکا در آن زمان از همه جلوتر بود؛ لذا آمریکا دست به کمکهای بینالمللی و جهانی زد.
تسهیلات اعتباری اندکی که صندوق بینالمللی پول ارائه میکرد اصلاً کفاف کسری زیاد اروپای غربی را نمیداد. این وضع وقتی بدتر شد که هیئت رؤسای صندوق بینالمللی پول، قوانین برتون وودز را مبنی بر اینکه وام صندوق بینالمللی پول
بدین منظور، آمریکا برنامه بازسازی اروپا ([[طرح مارشال]]) را به اجرا گذاشت تا کمکهای مالی و اقتصادی هنگفتی به بازسازی اروپا بکند. این کمکها به شکل بخشش بودند و نه به شکل وام. این کمکها شامل کشورهایی که به بلوک شوروی تعلق داشتند (مانند لهستان) نیز میشد.<ref>[http://content.time.com/time/magazine/article/0,9171,855998,00.html Poland: Carnations w: TIME (ang.). TIME Magazine, 1948-02-09]</ref> [[جرج مارشال]] وزیر امور خارجه آمریکا در سخنرانیش به تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۴۷ در [[دانشگاه هاروارد]] گفت:
خط ۲۱۳:
== کارکردهای اخیر ==
=== بحران تراز پرداختی آمریکا ===
پس از جنگ جهان دوم، آمریکا ۲۶ میلیارد دلار [[ذخیره طلا]] داشت و حدس زده میشد که کل ذخایر ۴۰ میلیارد دلار باشد (یعنی ۶۵٪ از کل). در کنار افزایش سریع تجارت جهانی در دهه ۱۹۵۰ میلادی، مقدار طلا
طراحی نظام برتون وودز به گونهای بود که کشورها
در ۱۹۶۰ [[Robert Triffin|رابرت تریفین]]، اقتصاددان بلژیکی-آمریکایی، دریافت که نگهداری دلار از طلا سودمندتر است. زیرا اگر تراز آمریکا پیوسته منفی باشد نظام شناور میماند و رشد اقتصادی تقویت میشود. آنچه که بعداً به «[[Triffin dilemma|دو راهی تریفین]]» مشهور شد این بود که تریفین فهمید اگر کسر تجاری آمریکا از بین برود گردش مالی نظام از بین میرود و رشد اقتصادی جهانی متوقف میشود. همزمان پذیرش این کسر تجاری به این معنی بود که اعتماد به دلار به عنوان ارز ذخیره کاهش مییافت. نخستین تلاش در این زمینه، ایجاد «[[London Gold Pool|مخزن طلای لندن]]» به تاریخ ۱ نوامبر ۱۹۶۱ بود که با مشارکت ۸ کشور انجام میگرفت. نظریه تشکیل مخزن این بود که نوسانات بازار آزاد طلا را میتوان با در اختیار داشتن منبعی از طلا و فروش آن به بازار [[Gold fixing|کنترل کرد]] و سپس وقتی ارزش طلا پایین بیاید میتوان طلای فروخته شده را بازخرید.<ref>{{cite web|url=http://www.imf.org/external/np/exr/center/mm/eng/mm_sc_03.htm|title=Money Matters, an IMF Exhibit – The Importance of Global Cooperation, System in Crisis (1959–1971), Part 4 of 7|website=Imf.org|date=2001-09-05|accessdate=2017-03-25}}</ref>
خط ۲۵۳:
=== فلج شدن مدیریت پولی بینالمللی ===
==== نظام نرخ شناور بین ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۲ ====
{{منبع بخش}}۴٫۳٫۱ نظام نرخ شناور در سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۲ در سال ۱۹۶۸ تلاش برای دفاع از نرخ ثابت دلار به طلا (۳۵ دلار بر اونس) و سیاست دولتهای آیزنهاور، کندی و جانسون دیگر بهطور فزایندهای غیرقابل تحمل شده بود. خروج طلا از آمریکا شتاب گرفته بود و گرچه آلمان و بعضی دیگر کشورها متعهد بودند طلا را حفظ کنند، هزینههای ناترازی که دولت جانسون کرده بود کمبود دلار در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ را به [[Dollar glut|مازاد دلار]] در دهه ۱۹۶۰ تبدیل کرد. در ۱۹۶۷ در [[ریو دو ژانیرو]]، صندوق بینالمللی پول پذیرفت نسبتهای سهمیهای را که در سال ۱۹۴۶ تعیین شده بود تغییر دهد. همچنین یک [[حق برداشت از حساب]] در نظر گرفته شد که بر حسب دلار آمریکا بود ولی
کشورها موظف بودند حق برداشت از حساب را تا سقف سه برابر سهمیه خود حفظ کنند و نه بیشتر و علاوه بر این بهره آن نیز محاسبه و پرداخت میشد. نرخ بهره اولیه ۱٫۵٪ بود. هدف از نظام حق برداشت از حساب این بود که کشورها دلار خود را به طلا تبدیل نکنند و سپس به قیمتی بالاتر در بازار آزاد نفروشند. در عوض دلیلی برای نگهداری دلار داشته باشند و آن هم دریافت بهره باشد البته مقدار دلار نگهداری شده نیز در نظام حق برداشت از حساب محدود بود.
|