آشناییزدایی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ویرایش مطالب برچسبها: برگرداندهشده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز ویرایش 188.229.109.91 (بحث) به آخرین تغییری که Artland80 انجام داده بود واگردانده شد برچسبها: واگردانی برگرداندهشده |
||
خط ۱:
'''آشنایی زدایی''' {{انگلیسی|Defamiliarization}} از جمله مفاهیم کاربردی در نظریات نقد هنری و ادبی است که نخستین بار توسط [[ویکتور شکلوفسکی]] در سال ۱۹۱۷ در مقالهای با عنوان «هنر به مثابه تکنیک» مطرح شد. هدف شکلوفسکی از آفرینش مفهوم «آشنایی زدایی» در واقع کشف وجه تمایزی بود که زبان شاعرانه را از زبان مقرون بصرفه و ساده روزمره مجزا میکند. او معتقد بود که «سخن شاعرانه سخنی شکل بندی شده (فرم بندی شده) است و در مقابل سخن عامیانه و روزمرهای قرار دارد که همچون سخنگویی مستقیم و یک به یک کودکی بیشتر بر سادگی و دقت خود تکیه میکند؛ بنابراین گرایش به این تمایز، کلید آغازیدن آفرینش هنری و احتراز از تک فرمولهای عمیقاً اتوماتیزه شده است». این تفارق میان سخن شاعرانه و روزمره، از نظر شکلوفسکی قابل تعمیم به تمام اشکال و گونههای هنری است:
<blockquote>
هدف هنر افشای آن حسی است که از طریق ادراک (شهود) اشیاء حاصل میشود نه از دانستن (سطحی) شان. تکنیک هنر «بیگانه سازی» (نا آشناگری، غریب سازی) ابژههاست تا به واسطه دشوار ساختن فرمها مدت زمان ادراکشان فزونی یابد چراکه عمل ادراک در نهایت خود دارای جنبهای از زیبایی است.
</blockquote>
بر طبق این مفهوم، هدف هنر، انتقال حس چیزهاست آنگونه که ادراک میشوند، نه آن سان که دانسته میشوند؛ از این رو هنر با افزودن بر دشواری و زمان فرایند ادراک، از آنها آشنایی زدایی میکند.
به نظر شکلوفسکی آشنایی زدایی در ادبیات در سه سطح عمل می کند : در سطح زبان در سطح مفهوم و در سطح اشکال ادبی.
آشنایی زدایی زبان را دشوار می کند عامدانه آن را به صورت یک مانع در می آورد برای مثال وزن در شعر.
در سطح مفهوم آشنایی زدایی با قلب مفاهیم و ایده ها پذیرفته شده و با نمایش دادن آنها از چشم اندازی متفاوت آنها را به چالش می کشد، مثلا تولستوی در داستان "شلنگ انداز" غیر منطقی بودن جهان را از منظر یک اسب نشان می دهد. در سطح اشکال یا گونه ی ادبی آشنایی زدایی قراردادهای ادبی را از طریق شکستن معیارهای مسلط هنری و ارائه ی معیار های نو و نیز از طریق ارتقا ژانرهای ادبی فرعی همچون طنز و داستان پلیسی به سطح هنر های زیبا می رساند.
<ref>دانشنامه نظریههای ادبی معاصر. ایرنا ریما مکاریک. ترجمه مهران مهاجر، محمد نبوی. تهران: آگه. ۱۳۸۳. صفحهٔ ۱۳.</ref><ref>ویکیپدیای انگلیسی</ref>
|