زنان کوچک (فیلم ۱۹۹۴): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰.۱) +مرتب (۱۴.۹ core): + رده:فیلمهای کریسمس ایالات متحده آمریکا |
Dibaroshan (بحث | مشارکتها) ←داستان: اشتباهات اصلاح شد برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید |
||
خط ۳۳:
پدر آنها به جنگ رفتهاست و این چهار خواهر مشکلاتی زیادی را تجربه میکنند ولی زیرنظر مادرشان ([[سوزان ساراندون]])که زن بسیار عاقل و
فهمیدهای است، این مشکلات را حل کرده و زندگی فقیرانه ولی شادی دارند. گاهی اوقات آنها برای از یاد بردن مشکلاتشان، نمایش نامههایی را
که جو آنها را نوشته اجرا میکنند و
در همسایگی آنها پیرمردی ثروتمند ([[جان نویل(بازیگر)|جان نویل]]) به نام آقای لارنس زندگی میکند که نام نوهٔ او تئودور لارنس است. تئودور
که به نام لاری([[کریستین بیل]])معروف است، بعد از مدتی دوست صمیمی خانواده مارچ ـ به خصوص جو ـ میشود. آقای لارنس هم همدم بت میشود و
پیانوی دختر کوچک
پس از مدتی پدر آنها به علت جراحت بستری میشود و مادرشان برای پرستاری از او میرود. در غیبت مارمی، بت به بیماری به نام تب اسکارلت
مبتلا میشود و تا دم مرگ پیش میرود.
عمه مارچ میفرستند. قبل از بیماری بت، جو چندین سال به عنوان همدم برای او
تندی ندارد و
سرانجام بیماری بت شدت میگیرد و مادرشان ـ که لاری او را قبل از این که بقیه تصمیم بگیرند خبر کردهاست ـ
بت، او خوب میشود و آنها آمادهٔ تدارک برای کریسمس میشوند؛ و سرانجام در روز کریسمس آقای مارچ به خانه
میکند؛ و بعد از مدتها این خانواده دور یکدیگر جمع میشوند.
چهار سال بعد: مگ و بروک با
پیشنهاد ازدواج میدهد و اظهار میکند که او را دوست دارد. لاری از جو میخواهد که با او به لندن برود، ولی جو پیشنهاد او را رد میکند
و میگوید که لاری را به عنوان یک برادر نه به عنوان عاشقش دوست دارد. او سپس در کمال ناامیدی متوجه میشود که عمه مارچ به جای او ایمی
خط ۵۵:
داستانهای بهتری بنویسد.
در اروپا، ایمی با لاری رو به رو میشود. او از دیدن این که لاری
جای کمک به پدربزرگش پولهای او را هدر میدهد. در مقابل لاری هم او را سرزنش میکند که به خاطر پول قرار است با یکی از
دارد که عاشق جو نیست، بلکه فقط به حال او غبطه میخورد؛ و به ایمی میگوید که به هرحال با خانواده مارچ وصلت خواهد کرد. این حرف او ایمی
را قانع میکند که لاری به خاطر
درخواست میکند تا درمدتی که در لندن کار میکند، منتظر او بماند و اجازه دهد لاری خودش را لایق او نشان دهد.
جو برای دیدن بت به خانه باز میگردد و بت
را مینویسد که برخلاف کتابهای قبلیش در مورد زندگی است و دقیقاً به نصیحت پروفسور عمل میکند و آن را بسیار طبیعی و زیبا مینویسد. سرانجام
کتاب تمام میشود و جو آن را با نام «زنان کوچک» برای پروفسور میفرستد. مگ هم صاحب یک دختر و پسر دوقلو میشود.
در لندن، لاری نامهای از جو دریافت میکند که او را از مرگ بت آگاه کرده و از او خواهش میکند تا به خانه بازگردد؛ و اضافه میکند که
عمه مارچ آن قدر مریض است که نمیتواند از اروپا برگردد و بنابراین ایمی
پس از مدت کمی عمه مارچ میمیرد و آنها به عنوان زن و شوهر به آمریکا بر میگردند و جو بسیار شگفت زده ولی خوشحال میشود.
|