اما چرا به مناطق مرکزی ایران پس از سلجوقیه، عراقعَراق عجمعَجم گفتهاند، نگاهی گذرا خواهیم داشت به سیر تاریخی نامگذاری فلات ایران. هستههای اولیه تاریخ بشریت درخراسان بزرگ پدید آمد. نشانههایی از سومریان در خراسان به دست آمدهاست که نشان میدهد آنان از آنجا به سوی جنوب عراق رفتهاند.<ref>جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا، رشید الناضوری، دارالنهضه العربیه، ص 75- 77، 191.</ref> به همین علت است که خراسان بزرگ همراه با مناطق گرداگرد [[دریای مازندران]] به عنوان قلب جهان یا قلب تاریخ خوانده شدهاست. تمدن سیلک، در نزدیکی کاشان قبل از شش هزار سال پ. م پدید آمدهاست. تمدن شوش در خوزستان در هزاره چهارم پیش از میلاد بودهاست. قبایل گوتی که در [[کوههای زاگرس]] بودند، در سده دوم هزاره سوم پ. م بر عراق حکومت کردند.<ref>فی تاریخ الشرق الادنی القدیم، احمد امین سلیم، دارالنهضه العربیه.</ref> همچنین کاسیها از کوههای زاگرس برخاسته و به مدت پانصد سال در هزاره دوم پیش از میلاد بر عراق حکومت راندند و دولت میانی بابل را پدیدآوردند.<ref>همان، ص 94.</ref> عیلامیها، در یک چهارم نخستین هزاره سوم پ. م یک سلسله حکومتی در خوزستان، کوههای بختیاری، ایلام و لرستان و تا کنارههای خلیج فارس تا بوشهر تشکیل دادند.<ref name="همان، ص 258">همان، ص 258.</ref> «ایلامتو» از یک واژه اکادی سامی نژاد برگرفته شده از واژه سومری غیرسامی نژاد «انم» به معنای جای بلند است. در تورات عیلام آمدهاست، عیلامیها به خود «حاورتی» یا «خاتمتی» میگفتند که شاید به معنای زمین خدا باشد.<ref name="همان، ص 258"/> و از آن واژه «خور» و «خویره» و «خوزستان» گرفته شدهاست.<ref name="همان، ص 258"/> عیلامیها تاسال ۶۴۵ پ. م بر این مناطق، حکومت کردند. آریاییان که نام ایران برگرفته از آنان است، در هزاره دوم پیش از میلاد به فلات ایران آمدند. اولین حکومت فراگیر آنها، حکومت ماد در نیمه اول [[هزاره اول پیش از میلاد]] در آذربایجان و در غرب ایران بود. در تورات به دو ماد قایل است. ماد بزرگ که همدان، ری و اصفهان است و ماد کوچک که آذربایجان است.<ref>لغتنامه دهخدا، لغت ماد.</ref> در [[لغتنامه دهخدا]]، به نقل از کتاب «الجماهر» نوشته [[ابوریحان بیرونی]] آمدهاست که «ماه» به معنای «ماد» عبارت است از زمین جبل (الجبال) و ماهین عبارتند از ماه بصره که دینور باشد و ماه کوفه، که نهاوند باشد. این تقسیمگذاری حکومتی مربوط میشود به سدههای اولیه اسلامی. پس از مادها، پارسیان [[سلسله هخامنشی]] را در فارس کنونی بنیانگذاری کردند و اولین ابرقدرت تاریخ را از تونس در جنوب غربی تا [[دریاچه خوارزم]] در شمال شرقی و از یونان در شمال غربی تا سند در جنوب غربی به وجود آوردند. این دوران در تاریخ بشریت به نام دوران فارسی نامیده میشود. بطلمیوس، حد مازندران را بین پارت و آریا میداند.<ref>تاریخ رویان، به نقل از جغرافیایی بطلمیوس کتاب ششم، فصل پنجم، ص 8.</ref> بدینگونه یونانیان، منطقه فارس را آریا مینامیدند و خراسان را پارت میدانستند؛ و همچنین به مناطق مرکزی ایران، مدیا میگفتند.<ref>لغتنامه دهخدا، ج 10، ص 15786.</ref> پس از هخامنشیان، پارتیان از خراسان برخاستند و دولت اشکانیان را پدیدآوردند. در این دوران، مناطق مرکزی ایران، سرزمین پهلوی یا پهله نامیده میشد.<ref>دائرةالمعارف اسلامی، ج 9، ص 163. به نقل از ابن خرداد به و ابن فقیه</ref> ویس از آنها، ساسانیان در فارسی، حکومتی را بنیانگذاری کردند. در این دوران، منطقه اصفهان یکی از بخشهای چهارگانه ایران زمین به نام کوست نیمروز به معنای بخش جنوبی بود.<ref>همان، ص 163.</ref> در هنگام ظهور اسلام و در خلافت عمر، ایران به دست مسلمانان عرب افتاد و هر شهری را که تصرف میکردند، از نام سابق همان شهر استفاده میکردند. عمر در دستوری به یکی از فرماندهان نظامی خود، به نام نعیم بن مقرن، مینویسد: … فانه بلغنی ان جموعاً من الاعاجم کثیره قد جمعوا لکم بمدینه نهاوند… در دستوری دیگر، ابن الاثیر بنقل ازعمر مینویسد: بعث عمر لواء الی نعیم بن مقرن و امره بقصد همذان فاذا فتحها سار الی ماوراء ذلک الی خراسان، و بعث عتبه بن فرقد… الی آذربایجان… و بعث عبدالله بن عبدالله الی اصبهان.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، ج 3، ص 8.</ref> ولی زمانی که عمر از همه ایران صحبت میکند، به آن میگوید: بلاد العجم.<ref>همان، ج 3، ص 8.</ref> در زمان بنی امیه، در نیمه دوم سده اول هجری، هنوز ایران [[جغرافیای سیاسی]] مستقلی در دولت اسلامی پیدا نکرده بود. یاقوت حموی، به نقل از مدائنی میآورد: عمل العراق من هیت الی الصین والسند و الهند والری و خراسان و سجستان و طبرستان الی الدیلم و الجبال، و قال: و اصبهان سند العراق.<ref>معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 4، ص 94.</ref> بدین معنی که شهرهای ذکر شده همگی جزیی از عراق هستند. خود یاقوت حموی، این حرف را نقد میکند و مینویسد: و انما قالوا ذل لان هذا کله کان فی ایام بنی امیه بلید و الی العراق لا انه منه … و العراق هی بابل فقط.<ref>معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 4، ص 94</ref> بدین معنا که، چون این شهرها، تابع والی عراق بودند، نام عراق را گرفتند و نه چون جزیی از عراق هستند… عراق فقط بابل است. ابتدای نفوذ جغرافی سیاسی ایران با تشکیل دولت عباسیان است که با توانایی خراسانیان در نیمه اول سده دوم برپا شد. پس از آن، در اوایل سده سوم هجری، دولت شبه مستقل طاهریان و پس از آنها دولت سامانیان در خراسان بزرگ و در مرو و بخارا تشکیل میشود. دولت صفاریان در نیمههای سده سوم در سیستان، دولت علویان در همین زمان در طبرستان و پس از آنها، دولت آل زیار پدید میآید. دولت آل بویه، در دیلم در قرن چهارم هجری توانست بر بغداد به مدت یک سده چیره شود. پدیدهای که درخور توجه است این است که هیچکدام از دولتهای شبه مستقل ذکر شده از مناطق مرکزی و غربی ایران نیستند و همه جزو مناطق شمالی ایران یعنی بخارا، طبرستان، دیلم و سیستان تابع خراسان بزرگ هستند؛ لذا صفتهای خراسانی، طبری و دیلمی بر سر زبانها میافتد و مناطق مرکزی و غربی ایران نام جغرافیایی به خود میگیرد و آن هم «الجبال» به معنای منطقه کوهستانی. با این که مناطق شمالی ایران مانند طبرستان و دیلم، کوهستانی تر از مناطق مرکزی ایران هستند. یعنی این که کوهها در مناطق شمالی ایران گستردهتر و بلندترند؛ ولی با این همه مناطق مرکزی ایران، نام «الجبال» و جالب تر آن که ناحیه یزد، نیز نام قهستان به خود میگیرد. واژه الجبال، به احتمال زیاد از سده دوم به بعد در نوشتارهای تاریخی و جغرافیایی مسلمانان آمدهاست. یعنی زمانی که ایران نسبت به مسلمانان یک حالت خودی پیدا کردهاست و دیگر به آن، با یک صفت غریبانه مانند بلادالعجم یا منطقهای که تابع ولایت عراق آن گونه که در زمان بنی امیه بود، ذکر نمیشد. در کتاب «صورة الارض» نوشته ابوالقاسم محمدبن حوقل که گزارش خود را در سال ۳۳۱ه از بغداد شروع میکند، آمدهاست: «سرزمین جبال، شامل شهرهایی است که بزرگترین آنها همدان، دینور، اصفهان و قم است و شهرهایی کوچک مانند قاسان، نهاوند، لور، کرج و برج».<ref>صورة الارض، ابن حوقل، ص 102.</ref> در نقشه کشیده شده توسط ابن حوقل عراق و خوزستان در جنوب جبال است. در کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که توسط نویسنده گمنامی در [[سده چهارم هجری]] نوشته شده، تعریف حدود جبال، همان حدود صورة الارض است، با این فرق که قسمتهایی از عراق [عرب [ در غرب جبال وجود دارد.<ref>حدود العالم من المشرق الی المغرب، به کوشش جواد صیفی نژاد، ص 116.</ref> در کتاب «المسالک و الممالک» نوشته اصطخری که در سال ۳۴۶ه. وفات یافته، آمدهاست: (الجبال حدها الشرقی مغازة خراسان و فارسی و اصبهان و شرقی خوزستان. حدها الغربی آذربایجان و حدها الشمالی حدود الدیلم و قزوین و الری و حدها الجنوبی العراق و خوزستان. و الجبال تشتمل علی مدن مشهوره و معظمها همدان و الدینور و اصبهان). واژه الجبال تا سده هفتم هجری همچنان توسط تاریخ نویسان به کار میرود. مهمترین تاریخنویس سده هفتم به زبان عربی ابی اثیر است. او در جای جای کتاب تاریخی خود، از واژه الجبال بهره میبرد. نمونههایی از آن :
... عبدالله السفاح [اولین خلیفه عباسی در نیمه سده دوم هجری علی فارسی محمدبن الاشعث... و علی خراسان و الجبال ابومسلم الخراسانی .<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، ج 4، ص 340.</ref>) لما نزل طاهر ابن الحسین قائد جیش المأمون بباب همدان سار- نحو قزوین- و استولی علی سائر اعمال الجبل معها.<ref>همان، ج 5، ص 146</ref> فی هذه السنه ۴۵۵ ه.ق سارالسلطان طغرل بیک من بغداد الی بلد الجبل فوصل الی الهین.<ref>همان، ج 8، ص 94.</ref> نامگذاری عراق بر مناطق مرکزی ایران، همانگونه که از قول یاقوت حموی نقل کردیم از دوران سلجوقیه به این طرف آغاز میشود. یاقوت حموی به دلیل این که سلطان سلجوقی را سلطان العراق میخواندند و [[لغتنامه دهخدا]] آن را به خاطر این که سلطان سلجوقی از طرف [[خلیفه عباسی]] در بغداد لقب سلطان العراقین گرفت، میدانند.
بنده در «ابن اثیر» و در «تاریخ گزیده» [[حمدالله مستوفی]] و در «حبیب السیر» خواند میرلقب سلطان العراق را ندیدم.<ref>به خاطر دقت در این موضوع، باید به دیگر کتب تاریخی نوشته شده پس از سلجوقیان مراجعه کرد، مانند:
خط ۳۹:
# روضه الصفا، میرخواند
# روضات الجنات، خزازی
# مجمل فصیحی، احمد بن جلال الدین. (برگرفته شده از مقدمه کتاب «حبیب السیر» نوشته آقای جلال الدین همائی)</ref> در سراسر کتاب ابن اثیر، تنها یک مورد اشاره به عراقعَراق عجمعَجم است: و فیها [یعنی سال ۴۶۹ه توفی رئیسالعراقین ابواحمد النهاوندی الذی کان عمید بغداد.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، ج 8، ص 124.</ref> در همه کتابهای تاریخی نوشته شده پس از حمله مغول به ایران، به ویژه کتابهایی که در ایران و به زبان فارسی نوشته شدهاست، از مناطق مرکزی ایران به نام عراقعَراق عجمعَجم نام میبرند. حمدالله مستوفی در «نزهة القلوب» مینویسد: «در ذکر ولایت عراقعَراق عجمعَجم و آن نه تومان است و در او چهل پاره شهر است حدودش ولایات آذربایجان، کردستان و خوزستان و فارس و مفاغره و قومسی و برجیلانات پیوستهاست». همچنین مستوفی در «تاریخ گزیده» خود که در سال ۷۳۰ه، هنگامی که از چیرگی محمود غزنوی بر ری، در سال ۴۲۰ صحبت میکند، مینویسد: «... و ملک عراقعَراق عجمعَجم درتصرف [[سلطان محمود]] آمد.»<ref>تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، ص 429 و همچنین مطلب «نزهة القلوب» به نقل از لغتنامه دهخدا ماده عراق عجم.</ref> با این که مناطق مرکزی ایران در سده پنجم هجری هنوز به نام الجبال شهرت داشت. در «حبیب السیر» میخوانیم: در کمتر از یکسال طغرل بیک سلجوقی تمامی بلاد عراقعَراق عجمعَجم را به حوزه تصرف درآورد.<ref>حبیب السیر، خواندمیر، ج 2، ص 485.</ref> ابوحاتم سیستانی مینویسد: اصفهان را از نظر اهمیت ناف عراقعَراق عَجم عجمدانستهانددانستهاند.<ref>دائرةالمعارف اسلامی، ج 9، ص 164</ref>
* شاعر جهان خواجه ایران، حافظ شیراز علیه الرحمه میفرماید:
{{شعر}}
{{ب| عراقعَراق و فارس گرفتی بشعربه شعر خود حافظ | بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است}}
{{پایان شعر}}
خط ۵۰:
در این بیت، حافظ علیه الرحمه، منطقه اصفهان را عراق عجم مینامد و فارس را جزو عراق عجم نمیشمارد و در ضمن از عراق کنونی به نام بغداد یاد میکند. در فارس نامه ناصری، نوشته میرزاحسن حسینی فانی (۱۲۳۷ه- ۱۳۱۶ه) چند بیت شعر از کمال الدین اصفهانی در مشخص کردن حدود عراق عجم، آوردهاست: (به احتمال زیاد همان [[کمال الدین اسماعیل]] است که شاعر خاندان صاعدیه اصفهان بود و در حمله مغول به اصفهان و در سال ۶۳۵ ه. به قتل رسید)
چار شهراند عراقعَراق از پی تخمین گفتم
طول و عرضش صددرصد بود و کم نبود
خط ۷۰:
ری بود ری که چو وی در همه عالم نبود<ref>فارسی نامه ناصری، حسن فسائی، ج 1، ص 604.</ref>
در این وصف، چهار شهر عمده عراقعَراق عجمعَجم ری، همدان، قم و اصفهان است.
در قطعهای که قاضی محمد رازی در برابر قطعه [[کمال الدین اصفهانی]] در سال ۹۶۶ ه. سروده و آن را به [[شاه طهماسب صفوی]] تقدیم کردهاست، میخوانیم: