نقد ادبی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 31259575 از Si.ra.ja.man (بحث)
برچسب‌ها: خنثی‌سازی برگردانده‌شده
برچسب: برگردانده‌شده
خط ۱۲:
 
== نقد غربی در دوران متاخر ==
در سال‌های باززایی مفاهیمی چون یگانگی فرم و محتوی در ادبیات کلاسیک مطرح شد که از چشمگیرترین دستمایه‌های نقد است. بازیابی و بازخوانی متون قدیمی از جمله ترجمه بوتیقایبوطیقای ارسطو در سال ۱۴۹۸ به زبان لاتین به دست [[جورجو والا]] یکی از مهمترین دلایل شکل‌گیری این گفتمان در آن دوران بود. شاید بتوان گفت [[لودویکو کاستلوترو]] یکی از اثرگذارترین منتقدین دوران باززایی است که در سال ۱۷۵۰ باب بحث در مورد کتاب ارسطو را باز می‌کند. اندیشه حاکم در این دوران به این ترتیب است که ادبیات را صاحب سهم اصلی در بنای فرهنگ می‌دانند و شاعر و نویسنده حافظ سنت عظیم تاریخی آن جامعه زبانی تلقی می‌شود.{{مدرک}}
 
در سده نوزدهم ضمن [[رمانتیسم]] انگلیسی ایده‌های تازه‌ای در زیباشناسی[[زیبایی شناسی]] مطرح شد که به شکل‌گیری ماده نقد بی ربط نبود. این گروه معتقد بودند موضوعی که در ادبیات پرداخته می‌شود ضرورتاً نباید شرافتمندانه، زیبا و اصیل باشد بلکه صرف پرداختن ادبی به هر موضوعی می‌تواند آن را تا این سطح بالا ببرد. با سرایت رمانتیسم به آلمان ایده ذوق (Witz) مطرح شد که قریحه ادبی هنرمند را برتر از هر عنصر دیگری می‌داند که در شکل‌گیری اثر ادبی مطرح است. کار به جایی رسید که در این دوران شهرت برخی کسان چون [[متیو آرنولد]] با این که متون ادبی هم تولید کرده‌اند بیشتر به جهت نظراتی است که در مورد ادبیات داده‌اند. {{مدرک}}
 
در سده بیستم پیدایش فرمالیسم روسی و نقد نوی آمریکایی-انگلیسی باعث تحول عظیمی در موجودیت نقد در جهان شد و آن این که دغدغه اصلی نقد را از دو مسئله کشف نیت نویسنده و پاسخ خواننده به اثر ادبی دور کرد و پالود حال آن که تا پیش از آن این دو مسئله اصلی‌ترین ره آورد بررسی‌های منتقدان ادبی بودند. با وجود این که مدت‌ها از افول این دو مکتب جهانی می‌گذرد، هنوز توجهی که به خوانش دقیق متن داشتند و اهمیتی که به کشف کیفیات خود واژگان می‌دادند در خاطر منتقدان مانده و به نظر نمی‌رسد به مرور زمان کهنه شود. {{مدرک}}
 
== فرای ==