محمدعلی اسلامی ندوشن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mehrsad1368 (بحث | مشارکت‌ها)
Mehrsad1368 (بحث | مشارکت‌ها)
افزودن نمونه متن
خط ۳۲:
|امضا= N.emza.png
}}
'''محمدعلی اسلامی نُدوشَن میبدی''' (زادهٔ ۳ شهریور ۱۳۰۳ خورشیدی در [[ندوشن]] [[میبد]]) [[شاعر]]، [[منتقد]]، [[نویسنده]]، [[مترجم]] و [[پژوهشگر]] [[ایرانی‌ها|ایرانی]] است.
 
== زندگی ==
خط ۷۴:
 
تهران مانند زنی است که پاهایش را روی هم می‌گرداند و سیگار «کنت» می‌کشد، عینک دودی می‌زند و «ودکالایم» می‌خورد؛ «بی‌کینی» می‌پوشد و حمام آفتاب می‌گیرد، اما وقتی پای صحبتش بنشینید، از اُملّی و سبک‌مغزی و حمق و پرمدّعایی و شلختگی و ورّاجی او، آدم تا سر حدّ مرگ ملول می‌شود.
 
در جامعه‌ای که در مرحله انتقال یا اختلال فرهنگی است جستجوی مقام و پول رایج‌ترین راه و رسم زندگی می‌شود، زیرا تکیه‌گاه‌های دیگر (دانش و هنر و نیکنامی) که در جامعه فرهنگ‌یافته مورد اعتنا بوده، متزلزل گردیده، و این فکر کم و بیش در جمعی ریشه می‌دواند که چون فردا روشن نیست باید آینده خود و خانواده را با پول تأمین کرد، و البته خود این بی‌اعتمادی و ترس از فردا، ریشه‌کن‌شدگی فرهنگی را تسریع می‌کند و کشور می‌شود مسافرخانه ای که به آن با چشم «گذرا» نگاه کنند.(فرهنگ و شبه فرهنگ، ص ۱۱۰)
 
در آنچه مربوط به قابلیت ذاتی است، جوانان ما چیزی کم ندارند، در آنچه مربوط به آموختن و دریافتن و پرورده شدن و اندیشیدن است، نشانه‌های اضطراب‌آوری دیده می‌شود. اگر جو فرهنگی ما به همین صورت بماند، نسل جوان کنونی از گذشته منقطع خواهد شد و به آینده نیز نخواهد پیوست. نه ایرانی خواهد ماند؛ زیرا از فرهنگ آن بیگانه شده و نه فرنگی خواهد شد؛ زیرا فرهنگ آن را نیاموخته و مردم بی‌فرهنگ یا کم‌فرهنگ زبان همدیگر را نخواهند فهمید و چون زبان همدیگر را نفهمند با هم دشمن می‌شوند و می‌توان حدس زد که زندگی در چنین محیطی چه مقدار ارزش زیستن خواهد داشت. (اردیبهشت ۱۳۵۱ خورشیدی)(فرهنگ و شبه فرهنگ، ص ۶۹ و ۷۰، چ اول شرکت سهامی انتشار)
 
گذران سال‌های نخستین عمر من در ده استخوان‌بندی شخصیتم را محکم کرد. مرا با کنه و مغز زندگی ایرانی که اکثریت عظیم مردم این سامان با آن روبرو هستند، در تماس نهاد. دِه (ندوشن) به من فرصت داد که شناخت کشورم را از مویرگ‌هایش شروع کنم. برای درختی که ایران نام داشت، می‌بایست هم میوه آن را دید هم ریشه آن را!(روزها، جلد اول)
 
دوچهرگی ایرانی از محیط ناامن سرچشمه گرفته است. یک رو را به ظاهر نشان دادن و در باطن چیز دیگری اندیشیدن، آن قدر طبیعی شناخته شده که کم کسی درباره ی آن تردید یا تعجب می کند. تا زمانی که ایرانی دوچهرگی خود را تعدیل نکرده، دلیل بر آن است که در عدم امنیت روانی به سر می برد. حافظ دوچهرگی را درد بزرگ ایرانی خوانده و درست است. تا زمانی که چنین است، تکلیف هیچ کس با جامعه روشن نیست و می توان تصور کرد که در این وضع، کار چندانی از پیش نرود. (ایران و تنهاییش، ص ۷۹)
 
== کتاب‌شناسی ==