سیمین دانشور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 31389820 از 5.119.58.135 (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
A R A 1994 (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۱:
 
در سال ۱۳۶۳، کتاب ''[[جدال نقش با نقاش]]'' [[هوشنگ گلشیری]] منتشر شد که یکی از جدی‌ترین نقدها دربارهٔ آثار سیمین دانشور، به ویژه ''سووشون'' تا آن زمان بود.<ref>{{پک|طهماسبی|ص=۲۳}}</ref> در سال ۱۳۷۲، اولین کتاب از سه‌گانهٔ سیمین دانشور، به نام ''[[جزیره سرگردانی]]'' منتشر شد که به دغدغه‌های روشنفکران ایران در دههٔ ۴۰ و ۵۰ می‌پرداخت. ۱۳۷۶، مجموعه داستان ''[[از پرنده‌های مهاجر بپرس]]'' با همکاری نشر نو و نشر کانون چاپ شد. در سال ۱۳۷۸ ''یادنامه جلال آل احمد'' توسط [[علی دهباشی]] منتشر شد که گفتگویی مفصل با دانشور را شامل می‌شد. جلد دوم تریلوژی دانشور، ''[[ساربان سرگردان]]''، در سال ۱۳۸۰ را چاپ کرد که به بازنگری وقایع پس از [[انقلاب ۱۳۵۷ ایران]] می‌پردازد. کتاب سوم این مجموعه ''[[کوه سرگردان]]'' است. گفته می‌شود دانشور این کتاب را در سال ۱۳۸۶ برای چاپ به [[انتشارات خوارزمی]] سپرد. دو سال بعد ناشر اعلام کرد که آخرین رمان دانشور مفقود شده‌است. از سال ۱۳۸۶، بیماری سبب شد دیگر نتواند به کار نوشتن ادامه دهد.<ref>{{پک|طهماسبی|ص=۲۳ و ۲۴}}</ref> آخرین اثر چاپ شدهٔ او مجموعه داستانی‌ست به نام ''[[انتخاب (مجموعه داستان)|انتخاب]]'' شامل ده داستانی که پیش‌تر در کتاب ''از پرنده مهاجر بپرس'' آمده بود به اضافه شش داستان جدید. داستان‌های این مجموعه از نظر فرم و مضمون متفاوتند و در نگارش آنها از تکنیک‌های [[پست‌مدرن]] استفاده شده‌است.<ref>{{پک|صادقی محسن‌آباد و رحمانی قناویزباف|ص=۱۷۰}}</ref>
 
== دیدار کانون نویسندگان با [[سید روح‌الله خمینی|آیت الله خمینی]] ==
[[غلامحسین ساعدی]] می گوید : وقتي آقای خميني وارد ايران شد، كانون نويسندگان ايران به ديدن ايشان رفت كه راجع‌به مطبوعات و اين مسائل صحبت بكنند. من هم جزو آن هيأت رفتم. به‌نظر من خيلي كار خوبي كرديم كه رفتيم. غول را وقتي كه از چاه در مي‌آيد اگر نبيني و راجع به آن حرف بزني، فايده ندارد.
 
ديدن خميني براي من جالب بود. قضيه از اين قرار بود كه سانسور و اينها دوباره پا گرفته بود و كانون نويسندگان تصميم گرفت كه اندكي برود و به خود حضرت بگويد كه: «دايي، ما هستيم‌ها». آن وقت نشستيم به نوشتن يك متن. يك عده جمع شدند و اينها و فلان. گفتيم نه، برويم و به او بگوييم، الان دستگاه دارد دست او مي‌افتد. يك متني تهيه شد كه به نظر من متن خوبي هم بود. بعدش تلفن زدند كه شما مي‌توانيد بياييد، آقا اصلاً منتظر شماست. مثلاً سيمين دانشور بود، من بودم، سياوش كسرايي بود، جواد مجابي بود، باقر پرهام، شانزده/ هفده نفر بوديم. جعفر كوش‌آبادي بود. قرار شد متن را باقر پرهام بخواند. تنها زني كه با ما بود خانم [سيمين] دانشور بود. ايشان يك روسري داشتند و اين شيخ هي مي‌گفت كه اين روسري را يك كمي بكش بالا مثلا صورتتان را بپوشاند.
 
خانم دانشور از آقای خمینی خواست تا اجازه دهد دستش را ببوسد .
 
[[غلامحسین ساعدی|ساعدی]] می گوید : دانشور هنگام برگشت گفت کاش آقا مرا صیغه کند .
 
او شیفته [[سید روح‌الله خمینی|خمینی]] بود و میگفت اضاع سانسور این گونه نمیماند .
 
[[عطاء الله مهاجرانی]] نیز گفت:خانم دانشور می گفت وقتی امام را دیدم،تحت تاثیر او قرار گرفتم.آن قدر که این پیرمرد با شکوه،آرام و لطیف بود،نمی توانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم،خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.
 
همچنین در مستند "سیمین،ساکن جزیره سرگردانی "ساخته حسن صلح جو که اسفند 1394 از تلویزیون بی بی سی  پخش شد،ابعاد جدیدی از زندگی سیمین دانشور را روایت کرد.در این مستند ابراهیم گلستان،عطاء الله مهاجرانی،اسماعیل خویی،عباس میلانی ،ناصر پاکدامن،شهرنوش پارسی پور،عباس معروفی احمد کریمی محسن مخملباف و ناصر زراعتی تجربه و پندارهای خود را درباره سیمین دانشور را بازگفتند.
 
همچنین دانشور در مصاحبه با [[آیندگان]] در سال ۱۳۵۷ گفت : خانم دانشورمن اغلب اعلامه های امام را خواندم و نوار ایشان را شنیدم در این که ایشان همه ای آزادی های فردی و سیاسی را پاس خواهند داشت تردیدی ندارم فکر میکنم دوران لطف خدا از راه میرسد اگر با لچک سر کردن من شاه از ایران میرود من با افتخار لچک سر میکنم .
 
== درگذشت ==