[[پرونده:Amaterasu_cave.JPG|بندانگشتی|چپ|خروج ''آماتراسو'' از غار و روشن کردن جهان]]
پس از پنهان شدن آماتراسو در غار ''آما-نو-ایواتو'' و بستن آن، جهان از روشنائیروشنایی و زندگانی محروم شد و دیوها بر زمین حکومت کردند. خدایان با هر وسیلهای تلاش کردند تا ''آماتراسو'' را فریفته و او را از آن غار بیرون بیاورند،بیاورند؛ ولی هیچیک کامیاب نشدند. سرانجام،سرانجام [[اوزومه]]، ایزدبانوی خوشی و شادیشادی، موفق شد. ''اوزومه'' آیینهایآینهای را بر درختی کنار غار آویزان کرد و شروع به رقصیدن و عریان شدن کرد. خدایان نیز شروع به خندیدن و هلهله بسیار کردند و از صدای بلند فریادهای شورانگیز آنان ''آماتراسو'' کنجکاو شد و نگاهی دزدانه به آن جمع خندان انداخت و علت آن همه سر و صدا و شلوغی را پرسید. خدایی که در آن نزدیکی ایستاده بود پاسخ داد که ایزدبانوی تازهای به میان آمدهاست. آنگاه به آیینهآینه اشاره کرد و آماتراسو که تا آن زمان تصویری از خود ندیده بودبود، برای بهتر دیدن،دیدن آهسته به سوی آیینهآینه رفت و خدایان توانستند او را از غار بیرون بکشند و وی را قانع کنند که به آسمان برگردد. سپس دروازهٔ غار را محکم بستند تا آماتراسو دیگر به آن بازنگردد.