زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Armin383 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Armin383 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶:
{{ب|رحم کن بر من مسکین و بفریادم رس|تا بخاک در آصف نرسد فریادم}}
{{ب|حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی|من از آن روز که دربند توام آزادم}}
{{پایان شعر}}
 
== تضمین ==
 
این شعر تضمینی از غزل شماره 371 غزلیات شیخ سعدی شیرازی می باشد:
 
{{شعر}}
{{ب|من از آن روز که در بند توام آزادم|پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم}}
{{ب|همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند|در من از بس که به دیدار عزیزت شادم}}
{{ب|خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت|تا بیایند عزیزان به مبارک بادم}}
{{ب|من که در هیچ مقامی نزدم خیمه انس|پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم}}
{{ب|دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ|یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم}}
{{ب|به وفای تو کز آن روز که دلبند منی|دل نبستم به وفای کس و در نگشادم}}
{{ب|تا خیال قد و بالای تو در فکر من است|گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم}}
{{ب|به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی|وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم}}
{{ب|دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک|حاصل آن است که چون طبل تهی پربادم}}
{{ب|می‌نماید که جفای فلک از دامن من|دست کوته نکند تا نکند بنیادم}}
{{ب|ظاهر آن است که با سابقه حکم ازل|جهد سودی نکند تن به قضا در دادم}}
{{ب|ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم|داوری نیست که از وی بستاند دادم}}
{{ب|دلم از صحبت شیراز به کلی بگرفت|وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم}}
{{ب|هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد|عجب ار صاحب دیوان نرسد فریادم}}
{{ب|سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح|نتوان مرد به سختی که من این جا زادم}}
{{پایان شعر}}