منحنی فیلیپس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری یادکردها (وظیفه ۱۹)
M.rasool.bahaari (بحث | مشارکت‌ها)
جز توماس سارجنت به صفحه مربوطه لینک شد
خط ۱۵:
در سال‌های پس از مقاله ۱۹۵۸ فیلیپس، بسیاری از اقتصاددانان در [[کشورهای صنعتی]] پیشرفته معتقد بودند که نتایج مطالعه وی نشان داد که یک رابطه ثابت دائمی بین تورم و بیکاری وجود دارد [نیازمند منبع]. یک پیامد این برای سیاست دولت این بود که دولت‌ها می‌توانستند بیکاری و تورم را با سیاست کینزی کنترل کنند. آن‌ها می‌توانستند نرخ تورم بالای قابل قبول را که به کاهش بیکاری منجر می‌شود تحمل کنند و می‌توانست مبادله‌ای بین تورم و بیکاری وجود داشته باشد. برای مثال، [[سیاست پولی]] یا [[سیاست مالی]] (یعنی، کسری بودجه) می‌توانست برای تحریک اقتصاد، افزایش [[تولید ناخالص داخلی]] و کاهش نرخ بیکاری استفاده شود. این مسئله با حرکت در امتداد منحنی فیلیپس، منجر به نرخ تورم بیشتر و هزینه کمتر نرخ‌های بیکاری می‌شود [نیازمند منبع]. اقتصاددان جیمز فوردر استدلال می‌کند که این دیدگاه از نظر تاریخی نادرست است و نه اقتصاددانان و نه دولت‌ها هیچ‌کدام چنین دیدگاهی ندارند و داستان منحنی فیلیپس ابداع دهه ۱۹۷۰ بود.
 
از سال ۱۹۷۴، هفت [[جایزه نوبل]] از بین سایر جوایز به خاطر کار نقادانه برخی تغییرات منحنی فیلیپس به اقتصاددانان داده شده‌است. بعضی از این انتقادها مبتنی بر تجربه [[ایالات متحده آمریکا]] در طول دهه ۱۹۷۰ بود که هم‌زمان دوره‌هایی از بیکاری بالا و تورم بالا را داشت. نویسندگان دریافت‌کننده این جوایز عبارت بودند از: [[توماس سارجنت،جی. سارجنت|توماس سارجنت]]، کریستوفر سیمز، ادموند فلپس، [[ادوارد پرسکات]]، [[رابرت ماندل]]، رابرت ای. لوکاس، میلتون فریدمن و اف.ای. هایک.
 
== رکود تورمی ==