عشق سیال: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
خط ۲۳:
==== آزادی وسوسه‌کننده ====
 
<big><small>==
<big><small>== <small><blockquote>اساس بحث مدرنیته سیال این است که ما در عصری زندگی می کنیم که هیچ گونه تشکل اجتماعی شکل نمی‌گیرد و متبلور نمی‌شود و به صورت یک نهاد مستمر و محکم در نمی‌آید و درواقع هیچ چیزی تبدیل به سنت نمی­‌شود. این بحث نزدیک به جمله معروف مارکس در مانیفست است که دوره­‌ی مدرن دوره­ ای است که همه چیز دود می ‌شود و به هوا می­‌رود. همه چیز جاری و در جریان است و هیچ چیز نمی‌ایستد، از انواع سازماندهی کار که خیلی مهمی است و شکل­‌های گردانِش اقتصادی بگیرید تا روابط شخصی آدم‌ها. همه چیز در این جامعه، مدام در جریان است و اصلا وقفه ندارد. به این دلایل است که باومن نام این وضعیت را مدرنیته سیال می­ گذارد. چالش اساسی کسانی که در چنین شرایطی زندگی می­‌کنند این است که هیچ چیز شبیه گذشته­‌ی چند روز پیش نیست. این وضعیت یک وضعیت دولبه است، یعنی دو چیز متناقض و پارادوکس. وقتی هیچ چیز مثل گذشته نمی‌ماند، این همراه خود یک نوع احساس آزاد، احساس مکلف نبودن، پابند نبودن و اسیر نبودن با خودش می­‌آورد. چون خود باومن، در روابط شخصی راجع به این موضوع بحث می‌کند، اگر این را بیاورم در بحث روابط شخصی، می‌شود گفت که وقتی که ما روابط پایداری نداریم، یعنی اینکه روابط دوطرفه مثلا روابط بین دوجنس؛ دوستی­‌ها، و حتی ازدواج­‌ها، می­‌توانند خیلی کوتاه باشند، تند تند عوض، جدید و نو شوند، یک نوع تنوعی است که درونش آزادی است. یعنی اینطور نیست که شما فکر کنید، انتخابی که من کرده­‌ام، یکبار برای همیشه است و تا آخر عمر، به آن مکلفم و هرچه شد همین است یا سرنوشت من همین بوده است و تمام شد و رفت. مثل آن زن هندی که وقتی شوهرش می­‌میرد، خودش هم باید با آن بسوزد. این جا دیگر تقدیر(fate) تبدیل می شود به عزم(destiny). قسمت به اراده تبدیل می‌شود و این همراه خود یک نوع آزادی دارد. <u> این آزادی قطعأ وسوسه‌کننده است و جذابیت دارد، خیلی­‌ها را به سمت خودش می­‌کشاند، خیلی‌ها این را می‌پسندند.</u> اما در آن واحد با وجود جنبه‌ی آزادی، جنبه‌ی دیگری هم دارد که ناامنی (insecurity)است. وقتی شما در شرایطی زندگی می‌کنید که در هیچ کدام از روابط‌تان نمی‌توانید مطمئن باشید که تا کی پایدار می‌ماند، شما نه به احساسات خودتان اطمینان دارید و نه به احساسات دیگری نسبت به خودتان. مثلا مبنای شکل‌گیری روابط بین دوجنس در جامعه­ی جدیدRomantic love )( عشق آزاد است و رابطه­‌ی دو نفر را عشق تبیین ­می‌کند و بهترین دلیل برای رابطه­‌ی دونفره است. که افراد به هم می­گویند من عاشق تو هستم، ما وقتی احساس امروز را مبنای شکل­‌گیری روابط کنیم، خب از کجا معلوم یک ماه دیگر، طرف مقابل بیاید بگوید من عاشق تو نیستم؟ و گیدنز می‌گوید که انسان‌های مدرن انسان‌هایی اند که می‌خواهند از تمام مزایای همه چیز بهره مند بشوند و اگر با هیچ کدام از مشکلات و مسائل موجود در این روابط رویارو نشوند دچار چالش و تعارض می شوند. آخر چگونه می‌شود هم احساس امنیت را داشته باشند و هم احساس آزادی را داشته باشند و مسئله‌ای هم در زندگی‌شان پیش نیاید. دلیلش این است که این آدم‌ها مدام درباره‌ی همه چیز زندگی خود به مشاور مراجعه می‌کنند. مشاوره‌هایی در زمینه ازدواج، خانواده، تحصیلی و به نوعی بازارکار این مشاوران سکه است. این ادم‌ها می‌خواهند که راه‌حل و نقطه‌ی تعادل را پیدا کنند که چگونه می‌شود از این آزادی‌ها بهره‌ی کامل را برد، ولی هیچ وقت این دو باهم جمع نمی‌شوند و این است که انسانی که در شرایط مدرنیته زندگی می‌کند، در واقع این سرنوشت را دارد که اسیر دائمی این اضطراب‌ها باشه و ممکن است که برای اینکه این روابط را اداره کند در یک مقطع خیلی کوتاهی بتواند تعادل ناپایداری بین آن‌ها ایجاد کند، اما نگه داشتن این تعادل در مدت زیاد عملا ناممکن است. البته ما در جامعه‌ای زندگی می­‌کنیم که هنوز تفاوت خیلی زیادی با این توصیف‌هایی که جامعه‌شناسان غربی از جامعه­‌ی غربی می­‌کنند، وجود دارد. در جامعه ما خیلی واضح است که سنت‌ها هنوز خیلی قوی اند و خیلی مواقع این تعارض‌هایی که باومن از آن درمورد انسان غربی حرف می­‌زند، سنت ما اجازه نمی‌دهد تا این تعارض‌ها به وجود بیاید یا این تعارض‌ها را حل می‌کند.</blockquote></small> ==
 
<big><small>== <small><blockquote>اساس بحث مدرنیته سیال این است که ما در عصری زندگی می کنیم که هیچ گونه تشکل اجتماعی شکل نمی‌گیرد و متبلور نمی‌شود و به صورت یک نهاد مستمر و محکم در نمی‌آید و درواقع هیچ چیزی تبدیل به سنت نمی­‌شود. این بحث نزدیک به جمله معروف مارکس در مانیفست است که دوره­‌ی مدرن دوره­ ای است که همه چیز دود می ‌شود و به هوا می­‌رود. همه چیز جاری و در جریان است و هیچ چیز نمی‌ایستد، از انواع سازماندهی کار که خیلی مهمی است و شکل­‌های گردانِش اقتصادی بگیرید تا روابط شخصی آدم‌ها. همه چیز در این جامعه، مدام در جریان است و اصلا وقفه ندارد. به این دلایل است که باومن نام این وضعیت را مدرنیته سیال می­ گذارد. چالش اساسی کسانی که در چنین شرایطی زندگی می­‌کنند این است که هیچ چیز شبیه گذشته­‌ی چند روز پیش نیست. این وضعیت یک وضعیت دولبه است، یعنی دو چیز متناقض و پارادوکس. وقتی هیچ چیز مثل گذشته نمی‌ماند، این همراه خود یک نوع احساس آزاد، احساس مکلف نبودن، پابند نبودن و اسیر نبودن با خودش می­‌آورد. چون خود باومن، در روابط شخصی راجع به این موضوع بحث می‌کند، اگر این را بیاورم در بحث روابط شخصی، می‌شود گفت که وقتی که ما روابط پایداری نداریم، یعنی اینکه روابط دوطرفه مثلا روابط بین دوجنس؛ دوستی­‌ها، و حتی ازدواج­‌ها، می­‌توانند خیلی کوتاه باشند، تند تند عوض، جدید و نو شوند، یک نوع تنوعی است که درونش آزادی است. یعنی اینطور نیست که شما فکر کنید، انتخابی که من کرده­‌ام، یکبار برای همیشه است و تا آخر عمر، به آن مکلفم و هرچه شد همین است یا سرنوشت من همین بوده است و تمام شد و رفت. مثل آن زن هندی که وقتی شوهرش می­‌میرد، خودش هم باید با آن بسوزد. این جا دیگر تقدیر(fate) تبدیل می شود به عزم(destiny). قسمت به اراده تبدیل می‌شود و این همراه خود یک نوع آزادی دارد. <u> این آزادی قطعأ وسوسه‌کننده است و جذابیت دارد، خیلی­‌ها را به سمت خودش می­‌کشاند، خیلی‌ها این را می‌پسندند.</u> اما در آن واحد با وجود جنبه‌ی آزادی، جنبه‌ی دیگری هم دارد که ناامنی (insecurity)است. وقتی شما در شرایطی زندگی می‌کنید که در هیچ کدام از روابط‌تان نمی‌توانید مطمئن باشید که تا کی پایدار می‌ماند، شما نه به احساسات خودتان اطمینان دارید و نه به احساسات دیگری نسبت به خودتان. مثلا مبنای شکل‌گیری روابط بین دوجنس در جامعه­ی جدیدRomantic love )( عشق آزاد است و رابطه­‌ی دو نفر را عشق تبیین ­می‌کند و بهترین دلیل برای رابطه­‌ی دونفره است. که افراد به هم می­گویند من عاشق تو هستم، ما وقتی احساس امروز را مبنای شکل­‌گیری روابط کنیم، خب از کجا معلوم یک ماه دیگر، طرف مقابل بیاید بگوید من عاشق تو نیستم؟ و گیدنز می‌گوید که انسان‌های مدرن انسان‌هایی اند که می‌خواهند از تمام مزایای همه چیز بهره مند بشوند و اگر با هیچ کدام از مشکلات و مسائل موجود در این روابط رویارو نشوند دچار چالش و تعارض می شوند. آخر چگونه می‌شود هم احساس امنیت را داشته باشند و هم احساس آزادی را داشته باشند و مسئله‌ای هم در زندگی‌شان پیش نیاید. دلیلش این است که این آدم‌ها مدام درباره‌ی همه چیز زندگی خود به مشاور مراجعه می‌کنند. مشاوره‌هایی در زمینه ازدواج، خانواده، تحصیلی و به نوعی بازارکار این مشاوران سکه است. این ادم‌ها می‌خواهند که راه‌حل و نقطه‌ی تعادل را پیدا کنند که چگونه می‌شود از این آزادی‌ها بهره‌ی کامل را برد، ولی هیچ وقت این دو باهم جمع نمی‌شوند و این است که انسانی که در شرایط مدرنیته زندگی می‌کند، در واقع این سرنوشت را دارد که اسیر دائمی این اضطراب‌ها باشه و ممکن است که برای اینکه این روابط را اداره کند در یک مقطع خیلی کوتاهی بتواند تعادل ناپایداری بین آن‌ها ایجاد کند، اما نگه داشتن این تعادل در مدت زیاد عملا ناممکن است. البته ما در جامعه‌ای زندگی می­‌کنیم که هنوز تفاوت خیلی زیادی با این توصیف‌هایی که جامعه‌شناسان غربی از جامعه­‌ی غربی می­‌کنند، وجود دارد. در جامعه ما خیلی واضح است که سنت‌ها هنوز خیلی قوی اند و خیلی مواقع این تعارض‌هایی که باومن از آن درمورد انسان غربی حرف می­‌زند، سنت ما اجازه نمی‌دهد تا این تعارض‌ها به وجود بیاید یا این تعارض‌ها را حل می‌کند.</blockquote></small> ==
<blockquote><small><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.isa.org.ir/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7/434-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86/3945-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D9%85%D9%86|عنوان=انجمن جامعه شناسی ایران}}</ref></small>
</small>