'''آن شرلی''' [[دختر]]ی ککمکی است که [[مو]]های [[سرخ]]رنگی دارد و در [[یتیمخانه]] بزرگ شدهاست. او باهوش است، قوهٔ [[تخیل]] بیحد و مرزی دارد و با [[امید]]، پشتکار و مهربانیهای معصومانهاش، سعی میکند [[زندگی]] جدیدی را آغاز کند. هرچند برای ورود به این دنیای تازه باید سختیهای بسیاری را پشت سر بگذارد، آینده در نظرش آنقدر زیبا و امیدبخش است که برای رسیدن به آن، با هر مشکلی کنار میآید و با هر شرایطی سازگار میشود.
داستان کتاب به خصوصبهخصوص برای کانادایی هاکاناداییها بسیار خودمانیستخودمانی است. داستان دختر بچهدختربچه یتیمی به اسم آنهآن شرلی است که پس از زندگی سختی که در پرورشگاه هاپرورشگاهها و یتیم خانه هایتیمخانهها داشته، به طور اشتباهی به خانه متیو و ماریلا کاتبرت فرستاده میشودمیشود و خودش را آنجاآنجا پیدا میکند. آنهآن مورد رحم متیو و ماریلا قرار میگیرد و داستان و ماجرا هایماجراهای تلخ و شیرین شروع میشود. در فصل هایفصلهای اول کتاب آنهآن با کاراکتر هاییکاراکترهایی مثل خانم لیند فضول، گیلبرت بلیت، همکلاسی هایشهمکلاسیهایش و دیانا باری، دوست صمیمی اشصمیمیاش آشنا میشود.
مونتگومری طوری نوشته که خواننده را به طرف خود میکشدمیکشد و اجازه میدهدمیدهد تا خواننده به آسانی با کاراکترکاراکترها ها همزاد پنداریهمذاتپنداری کند. شرح وقایع آنهآن او را کمی خشن در مورد دیگران نشان میدهد، ولیمیدهد، با این وجودحال این رفتار یک نوع شیرینی دارد و این رفتار ناشی از تربیت یتیم خانهیتیمخانه است. داستان طوری نوشته شده که خواننده میخواهدمیخواهد آنهآن در کارهایش موفق شود. آنهآن قادر است احساسات بسیاری از خوانندگان را تحریک کند و به دست بگیرد.
با اینکهاینکه داستان کتاب خیلی وقت پیش نوشته شده، ولی خوانندگان به خوبی میتوانندمیتوانند مسائل کتاب را درک کنند: دیگران آنهآن را به خاطر موهایش تحقیر میکنند،میکنند، نگرانی اشنگرانیاش از برآوردن نیاز هاینیازهای دیگران، رقابت با همکلاسی هایشهمکلاسیهایش و تلاش هایشتلاشهایش برای اینکهاینکه بهتر از آنها باشد. نمونه نگرانی هایینگرانیهایی که جوانان آن زمان داشتند که در کتاب آمده بسیار با نگرانی هاینگرانیهای جوانان امروزی مطابقت دارد.