سید عباس مجتهد گراشی: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
تا پایان ص۹۷
تا پایان گلشن ابرار
خط ۱:
{{جعبه اطلاعات مراجع تقلید|عنوان=سید عباس مجتهد گراشی|تاریخ وفات=۱۳۴۹ هـ.ق ({{سن|۱۲۶۹|۰|۰|۱۳۴۹|۰|۰|از تاریخ=قمری}})|فعالیت‌های علمی=تدریس در حوزه‌های علمیه|تالیفات=''محاسن‌الاخلاق''{{سخ}}''رسالهٔ عملیه''|شاگردان=[[سردار کابلی]]{{سخ}}[[سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی]]|استادان=[[میرزای شیرازی]]{{سخ}}[[آخوند خراسانی]]|مدفن=قبرستان قبرآقا، کرمانشاه، ایران|شهر وفات=[[کرمانشاه]]|محل زندگی=[[نجف]]، [[گراش]]، [[کرمانشاه]]|تصویر=پرونده:سید عباس مجتهد گراشی.jpg|محل تحصیل=[[حوزهٔ علمیهٔ نجف]]|شهر تولد=[[گراش]]، [[ایالت فارس]]|تاریخ تولد=۱۲۶۹ هـ.ق|نسب=موسوی|لقب=آغا عباس گپ{{یاد|به [[زبان اچمی]]}} {{کوچک|(آقا عباس بزرگ)}}|نام کامل=سید عباس معصومی گراشی|تحصیلات=اجتهاد|اندازه تصویر=200px}}'''سید عباس مجتهد گراشی''' یا '''سید عباس معصومی گراشی''' (۱۲۶۹ هـ.ق - ۱۳۴۹ هـ.ق) از [[مجتهد|مجتهدین]] [[شیعه]] و از شاگردان [[میرزای شیرازی]] است.
 
به نوشته [[آقابزرگ تهرانی]]، سید عباس وکالت [[میرزای شیرازی]] را در [[لار]] بر عهده داشت و از شاگردان او به‌شمار می‌رفت.<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|عنوان=الهدیه الرازی الی المجدد الشیرازی|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=۱۵۱}}</ref>
 
او فرزند سید محمد بن سید معصوم جراشی موسوی بود و نسبش با چندین واسطه به امام هفتم شیعیان، [[موسی کاظم]] می‌رسد.
خط ۲۳:
ناگاه مرحوم حاج سید مرتضی کشمیری اعلی الله مقامه را دیدم. سبب حیرتم را پرسید. مطلب را عرض کردم. پس با من به مدرسه آمدند. نزد حجره‌ام فرمودند: می‌گویند نام مادر موسی را اگر کسی بداند و بر قفل بسته بخواند، باز می‌شود. آیا جدهٔ ما حضرت فاطمه علیها السلام کمتر از اوست؟ پس دست به قفل نهاد و ندا کرد «یا فاطمه». قفل باز شد.|سید عبدالحسین دستغیب|داستان‌های شگفت}}در ذیحجهٔ سال ۱۳۱۷ هـ.ق، سید محمد، پدر سید عباس، نامه‌ای به آخوند خراسانی نوشت و در آن، وضعیت تحصیل فرزندش را جویا شد. آخوند خراسانی نیز در جواب، تقریظی بر یکی از آثار سید عباس نوشت و در آن، او را دارای درجهٔ اجتهاد دانسته و او را مورد تجلیل قرار داد. بدین ترتیب، سید عباس پس از چهل سال، اجازهٔ «اجتهاد مطلق» گرفت و رتبهٔ «فقاهت والا» را از آخوند خراسانی دریافت کرد. از آن پس، سید عباس در بین بزرگان علمی و فقهی نجف، جایگاهی یافت و افرادی چون سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی و سردار کابلی از او اجازهٔ روایت دریافت کردند.<ref>{{پک|فیضی|۱۳۸۶|ک=گلشن ابرار|ص=۹۶|ف=مجتهد مبارز|ج=۶}}</ref>
 
=== بازگشت به گراش و مهاجرت ===
سید عباس معصومی پس از دریافت درجهٔ اجتهاد و پایان تحصیلاتش، در سال ۱۳۲۰ هـ.ق از نجف به زادگاهش گراش برگشت.<ref>{{پک|فیضی|۱۳۸۶|ک=گلشن ابرار|ص=۹۷|ف=مجتهد مبارز|ج=۶}}</ref> او در این دوران به عنوان مرجع مذهبی منطقه، مخاطب بیانیه‌ای از سوی میرزا محمدتقی شیرازی قرار گرفت که ناظر به وضعیت سرزمین‌های اسلامی در آستانهٔ جنگ جهانی اول بود و مردم را به همدلی و اتحاد دعوت می‌کرد. سید عباس در پاسخ، عمل به آن حکم را برای عامهٔ مردم لازم دانست.<ref>{{پک|فیضی|۱۳۸۶|ک=گلشن ابرار|ص=۹۹-۱۰۱|ف=مجتهد مبارز|ج=۶}}</ref> سید عباس قصد داشت برای همیشه در گراش بماند، اما به دلیل مخالفت برخی از افراد بانفوذ محلی و تهدید وی، مجبور به ترک وطن شد. این ماجرا با واکنش روحانیون و مراجع وقت همراه بود و افرادی چون شیخ فضل‌الله نورینوری، [[محمدجعفر محلاتی]]، [[آخوند خراسانی]] و دیگران،[[مرتضی عراقی]]، تلگراف‌هایی در حمایت از سید عباس صادر کردند. از آن جاییجا که سید عباس در نجف دارای مقامی علمی و نفوذی معنوی بود و شخصیت شناخته‌شده‌ای بین بزرگان دینی داشت، این تلگراف‌ها عموماً در جهت پاسداشت جایگاه و شخصیت وی صادر می‌شدند. معصومیهرچند سپساین حمایت‌ها تأثیر چندانی نداشت و سید عباس مجبور شد گراش را ترک کند. او مدتی در لار زندگی کرد و بعد از آن عازم مشهد شد. پس از آن چند مدت در نجف ساکن شد و در نهایت به دعوت سید ابوالحسن خراسانی و در زمان مرجعیت او، در کنگاور و کرمانشاه ساکن شد. غلامرضا کیوان سمیعی در کتاب ''زندگانی سردار کابلی'' به دیدارش با سید عباس در کرمانشاه اشاره می‌کند و می‌گوید به علت خردسالی، امکان استفاده از حضور او برایش مقدور نبوده‌است.<ref>{{پک|فیضی|۱۳۸۶|ک=گلشن ابرار|ص=۹۷-۹۹|ف=مجتهد مبارز|ج=۶}}</ref>
 
=== مهاجرت ===
وقتی عباس معصومی از [[نجف]] خارج شد، قصد داشت برای همیشه در زادگاهش [[گراش]] اقامت کند؛ اما به دنبال مخالفت او با برخی نا آرامی‌ها در شهر [[لار]]، بعضی از افراد صاحب نام و با نفوذ محلی وی را تهدید کردند و او مجبور به ترک وطن شد. این عمل واکنش عالمان، روحانیون و مراجع وقت را در پی داشت و از طرف [[شیخ فضل‌الله نوری]] و افراد دیگری، تلگراف‌هایی در حمایت از آیت‌الله معصومی صادر شد. اما او هیچ‌کدام از این سفارشات را نپذیرفت و سرانجام او [[گراش]] را به قصد [[نجف]] ترک کرد.
 
وی پس چند سال اقامت در [[نجف]]، در زمان مرجعیت [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، به [[کرمانشاه]] دعوت شد و به دستور [[سید ابوالحسن اصفهانی|آیت‌الله اصفهانی]] به آن‌جا رفت. در گزارشی که از [[غلامرضا کیوان سمیعی|کیوان سمیعی]] در دست است، او اشاره کرده که معصومی را در کرمانشاه ملاقات کرده اما امکان استفاده از او برایش مقدور نبوده‌است.
 
=== درگذشت ===
سید عباس پس از کوچ به [[کرمانشاه]]، شروع به تدریس و اقامهٔ جماعت در این شهر کرد و مدتی بعد در سال ۱۳۴۹ هـ.ق درگذشت و در قبرستانی با نام قبرآقا دفن شد. محمدعلی سلطانی در ''تاریخ تشیع در کرمانشاه''، تاریخ درگذشت سید عباس را «اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۰۹ هـ.ش» ثبت کرده‌است.<ref>{{پک|فیضی|۱۳۸۶|ک=گلشن ابرار|ص=۱۰۱|ف=مجتهد مبارز|ج=۶}}</ref>
پس از کوچ به [[کرمانشاه]]، آیت‌الله معصومی در این شهر شروع به تدریس کرد و مدتی بعد در سال ۱۳۴۹ هـ. ق از دنیا رفت.
 
در برخی از منابع، تاریخ درگذشت او اردیبهشت ۱۳۰۹ و مدفن او، گورستان قبرآقا، [[کرمانشاه]] اعلام شده‌است.<ref name=":2" />
 
== آثار ==
سطر ۴۱ ⟵ ۳۴:
* رسالهٔ عملیه (به صورت خطی)<ref>{{پک|فیضی|۱۳۸۶|ک=گلشن ابرار|ص=۹۶|ف=مجتهد مبارز|ج=۶}}</ref>
* محاسن‌الاخلاق (چاپ‌شده)
 
== درجه اجتهاد ==
پس از این بود که معصومی به یکی از بزرگان علمی و فقهی [[نجف]] تبدیل شد. بسیاری از فقها و [[علم حدیث|محدثین]] معاصر [[شیعه]]، از او اجازه (روایت) دریافت کرده‌اند که از جمله می‌توان به [[سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی]] و [[سردار کابلی]] اشاره کرد. در این باره آمده‌است:
 
«برای پایه عملیه و فقهی آقا سیدعباس، همین بس که از مشایخ اجازه (روایت) علامه [[سردار کابلی]] بوده و همچنین صاحب رساله احکام علمیه مخطوط بوده‌است»<ref name=":2">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تشیع در کرمانشاه|نام خانوادگی=کاسمی|نام=نصرت‌الله|ناشر=انتشارات سها|سال=۱۳۸۰|شابک=978-600-239-264-0|مکان=|صفحات=631}}</ref>
 
[[سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی| مرعشی نجفی]] دربارهٔ معصومی می‌نویسد:{{گفتاورد|کسانی چند از آیة الله معصومی روایت می‌کنند که یکی از آن‌ها این نگارنده مسکین می‌باشد. این جانب دارای اجازه روایت از آن جناب می‌باشم؛ در تمام آنچه که از حضرت ائمه میامین نقل می‌کند؛ اما آن مرحوم کسی بود که دارای خشیت از ذات خداوند متعال بود. در راه امر به معروف و نهی از منکر، از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی‌هراسید و پیوسته به این امر مهم مبادرت می‌ورزید. این عالم بزرگ، دارای نوشته‌ها و رسائلی در فقه و اصول و کلام و تفسیر و غیر آنها می‌باشد. او علاوه بر اجازه روایت، در خصوص حرز یمانی مشهور به دعای «سیفی» و اوراد و اذکار دیگر نیز به من اجازه داده بود…|[[سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی]]|محاسن الاخلاق، ص۳.}}
 
== پیام میرزای شیرازی ==
همزمان با [[جنگ جهانی اول]] و دورهٔ سلطنت [[رضاشاه|رضاخان]]، [[عراق]] دچار اختلافات داخلی بود و دیگر کشورهای اسلامی نیز هر یک به نوعی با نابسامانی‌هایی مواجه بودند. این عوامل موجب شده بود تا [[میرزای شیرازی]] نسبت به عواقب تهاجمات [[انگلستان|انگلیس]]، هشدار دهد و همگان را به حفظ وحدت و همدلی دعوت کند. در این زمان [[میرزا محمدتقی شیرازی|میرزا محمد تقی شیرازی]] خطاب به علماء بلاد و از جمله آیت‌الله معصومی بیانیه‌ای را صادر کرد و طی آن همگان را به هشیاری فراخواند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جامعه‌شناسی گراش|نام خانوادگی=صلاحی|نام=عبدالعلی|ناشر=اناالحق؛ دانشنامه فارس|سال=۱۳۹۵|شابک=۹۷۸-۶۰۰-۹۰۳۳۵-۷-۷|مکان=شیراز|صفحات=۵۷۰}}</ref> این بیانیه هم‌اکنون در آرشیو خاندان معصومی نگهداری می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جامعه‌شناسی گراش|نام خانوادگی=صلاحی|نام=عبدالعلی|ناشر=نشر اناالحق|سال=۱۳۹۵|شابک=۹۷۸-۶۰۰-۹۰۳۳۵-۷-۷|مکان=شیراز|صفحات=۳۵۴}}</ref>
 
== منابع ==