میرزا آقاخان نوری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش خودکار: اصلاح برچسب‌های نادرست
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷:
مسئلهٔ فوق باعث شد که او را به همراه برادر بزرگش [[میرزا فضل‌الله خان]] امیردیوان به کاشان تبعید کنند و این تا مرگ محمد شاه ادامه داشت. او به مجرد خبر مرگ محمد شاه بدون اجازه عازم تهران گردید. به این امید که بتواند سمت صدراعظمی [[ناصرالدین شاه]] را کسب نماید. تا رسیدن شاه جدید به پایتخت، [[مهدعلیا]]، مادر ناصرالدین شاه عهده‌دار امور پایتخت بود و اطرافیان وی از آمدن میرزا آقاخان به تهران چندان راضی نبودند، وی نیز برای حفظ جان خویش به سفارت انگلیس رفت و تابعیت این کشور را بدست آورد.<ref>امداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، تهران، گلشن، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج ۴، ص۳۶۶.</ref>
 
زمانیکه ناصرالدین شاه به تهران رسید و تاجگذاری کرد، امیرکبیر را به صدارت خود برگزید. امیرکبیر که از افکار و اعمال میرزا آقا خان نوری آگاه بود تصمیم گرفت او را به منصبی بگذارد تا در کار دولت اختلال ایجاد نکند و لقب اعتمادالدوله را برای او صادر کرد.<ref name=":0">محمود، محمود؛ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، تهران، چاپ چهارم، ج۲، ص ۶۳۲</ref><ref>اعتماد السلطنه،  محمد حسن؛ صدرالتواريخ، تهران، سازمان انتشارات وحید، سال ۱۳۴۹، ص ۲۳۶</ref>
 
[[امیرکبیر]] نیز به خاطر، اولاً، حمایت انگلستان و ثانیاً، طرفداری [[مهدعلیا]]، مادر ناصرالدین شاه و ثالثاً، بخاطر کمک میرزا آقاخان در خواباندن شورش سربازانی که علیه وی (امیرکبیر) قیام کرده بودند، دگر بار او را به کاشان تبعید نکرد و او را وارد کارهای دولتی کرد و لقب «[[اعتماد الدوله]]» به وی داده شد. میرزا آقاخان چون مردی [[جاه‌طلب]] بود و از طرفی از حمایت انگلیسی‌ها برخوردار بود؛ با توطئه توانست امیرکبیر را از قدرت برکنار و با همدستی مخالفان دیگر امیرکبیر او را به قتل رساند و راه را برای صدارت خود هموار کند.<ref>محمود، محمود؛ تاریخ روابط ساسی ایران و انگلیس، تهران، چاپ اول، ج۲، ص۶۳۱.</ref>
 
=== دوران صدارت ===
میرزا آقاخان نوری بعد از مرگ امیرکبیر در ۱۰ آذر سال [[۱۲۳۰]]ش که عید ولادت سلطانی بود، به صدارت اعظمی انتخاب گردید و با در خواست ناصرالدین شاه قبل از عهده‌دار شدن صدارت با نوشتن نامه به وزیر مختار انگلیس در ایران، از تابعیت این کشور خارج شد.<ref>رائین، اسماعیل؛ حقوق بگیران انگلیس در ایران، تهران، علمی، چاپ نهم، [[۱۳۷۳|۱۳۷۳]]، ص ۲۵۷–۲۵۶.</ref> و با دو شرط این سمت را پذیرفت. اول اینکه امیرکبیر از میان برداشته شود و دوم اینکه اگر قصوری در امر وزارت از او سر زد، جان او محفوظ باشد. ناصرالدین شاه هم با هر دو شرط او موافقت کرد.<ref>اعتماد السلطنه، محمد حسن خان؛ صدر التواریخ، تهران، وحید، چاپ اول، [[۱۳۴۹|۱۳۴۹]]، ص ۲۳۷.</ref><ref name=":0" />
 
در دوران صدارت میرزا آقاخان نوری سوء قصد پیروان [[باب]] علیه ناصرالدین شاه اتفاق افتاد که در مرداد سال ۱۲۳۱ در [[شمیران]] بود. این ترور ناموفق ماند و عاملین آن که شش نفر بودند؛ به طرز فجیعی کشته شدند.<ref>محمود، محمود؛ تاریخ روابط ساسی ایران و انگلیس، پیشین، ج۲، ص۶۴۰.</ref> بعد از سوء قصد شاه فرمان قتل‌عام بابیان را صادر کرد.<ref name=":82427">{{یادکرد کتاب|نشانی=http://cup.columbia.edu/book/modernity-and-the-millennium/9780231110815|عنوان=Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century|نام خانوادگی=Cole|نام=Juan|تاریخ=1998|ناشر=Columbia University Press|سال=|شابک=9780231110815|مکان=New York City; New York|صفحات=28|زبان=En}}</ref> بسیاری از بابیان و حتی افرادی که مشکوک به بابی بودن بودند در یک کشتار دسته جمعی هولناک با سازماندهی علماء، دولتیان، شاهزادگان قاجار، دیوان‌سالاران و تاجران در ملاء عام به انحائی فجیع شکنجه و اعدام شدند.<ref name=":82427"/><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Iran: A Modern History|نام خانوادگی=Amanat|نام=Abbas|ناشر=Yale University Press|سال=2017|شابک=0300112548|صفحات=245|زبان=en}}</ref> میرزا آقاخان نوری برای کاهش احتمال انتقام دستور داده بود که قربانیان بین گروه‌های مختلف مانند نظامیان، نجیب‌زادگان و اساتید و شاگردان [[دارالفنون]] تقسیم شوند تا مسئولیت کشتار بین همگان تقسیم شود. بعضی را [[شمع‌آجین]] کردند،<ref name=":02933">{{cite encyclopedia|title=MARTYRS, BABI|author=Peter Smith & Moojan Momen|encyclopedia=Encyclopedia Iranica|volume=Online Edition|date=September 2005|url=https://iranicaonline.org/articles/martyrs-babi-babi|accessdate=1 May 2020}}</ref> بعضی را به دم توپ بستند، بعضی را قطعه قطعه کردند، و بعضی را قبل از اعدام چشم از حدقه درآورند،<ref name=":02933"/> یا پوست از پا کندند و بعد از فرو بردن در قیر داغ مجبور به دویدن کردند.<ref name=":82427"/> چندین هزار نفر در این قتل‌عام کشته شدند.<ref name=":82427"/>