کاردار: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amirobot (بحث | مشارکت‌ها)
جز Robot:Moving ZWNJ from end of link to after of link
Ebrambot (بحث | مشارکت‌ها)
جز پاک‌سازی فاصله‌های مجازی زائد
خط ۳:
تنزل روابط دیپلماتیک میان دو کشور به سطح کاردار در خیلی موارد نشانه ناخرسندی است.<ref>[http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=851&consultationID=701779 تبیان]، بازدید: اکتبر ۲۰۰۹.</ref>
 
بر پایهٔ‌پایهٔ [[قرارداد وین درباره روابط سیاسی]] که در آوریل ۱۹۶۱ امضاء شده، هرگاه پست ریاست مأموریت نمایندگی یک کشور در کشور دیگر بدون تصدی بوده یا رئیس مأموریت قادر به انجام وظایف خود نباشد یک کاردار موقت به عنوان رئیس مأموریت موقتا انجام وظیفه خواهد کرد. نام کاردار موقت به وسیله رئیس مأموریت و در صورتی که رئیس مأموریت معذور باشد از طرف وزارت امور خارجه کشور فرستنده به وزارت امور خارجه کشور پذیرنده یا به هر وزارت‌خانه دیگری که مقرر است اعلام خواهد گشت‌.<ref>[http://laws.irbar.com/content/view/2065/246/ سایت حقوق ایران]، قرارداد وین درباره روابط سیاسی. بازدید: اکتبر ۲۰۰۹.</ref>
کشور فرستنده در صورتی که نمایندگی خود را نزد یک یا چند کشور به یک رئیس مأموریت محول کند می‌تواند در هریک از کشورهایی که رئیس مأموریت در آن‌جا اقامت دائم ندارد یک مأموریت سیاسی زیر نظر یک کاردار موقت تأسیس نماید.<ref>[http://laws.irbar.com/content/view/2065/246/ سایت حقوق ایران]، قرارداد وین درباره روابط سیاسی. بازدید: اکتبر ۲۰۰۹.</ref>
 
خط ۱۵:
 
== در قدیم ==
در کاربرد قدیمی در فارسی،‌فارسی، واژهٔ کاردار در دوره‌های گوناگون در معانی وزیر پادشاه، عامل، والی، حاکم، صاحب منصب، وکیل و مأمور به کار رفته‌است.<ref>[http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-5ed10357a73441c793d1a5f2b9ff8897-fa.html لغت‌نامهٔ دهخدا]، سرواژهٔ کاردار.</ref>
 
منصب امروزی کاردار را در اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی در ایران شارژ دافر می‌گفتند که از لفظ فرانسوی chargé d'affaires گرفته شده<ref>[http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-5ed10357a73441c793d1a5f2b9ff8897-fa.html لغت‌نامهٔ دهخدا]، سرواژهٔ کاردار.</ref> و به معنی «عهده‌دار امور» است.