علوم اجتماعی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲:
آغاز علوم اجتماعی در [[سده ۱۸ (میلادی)|قرن هجدهم میلادی]] در دایرةالمعارف بزرگ Diderot، منعکس شده، در مقاله‌ای از آن که [[ژان-ژاک روسو|ژان ژاک روسو]] و دیگر پیشتازان آن زمان نوشته‌اند. رشد علوم اجتماعی در دیگر دایرةالمعارف‌های تخصصی نیز منعکس شده‌است. دورهٔ مدرن اولین استفاده از «علوم اجتماعی» به عنوان یک زمینه مفهوم مجزا را شاهد بود.<ref>{{cite book |title=An Inquiry into the Principles of the Distribution of Wealth Most Conducive to Human Happiness; applied to the Newly Proposed System of Voluntary Equality of Wealth |year=1824 |author=[[William Thompson (philosopher)|William Thompson]] (1775–1833)}}</ref> علوم اجتماعی تحت تأثیر [[اثبات‌گرایی|اثبات گرایی]] قرار گرفت،<ref name="Kuper1985"/> و بر روی دانشی تمرکز کرد که بر جنبهٔ مثبت تجربه بنا شده بود و از جنبه‌های منفی آن اجتناب می‌کرد؛ لذا از گمانه‌زنی‌های متافیزیکی اجتناب شد. [[اگوست کنت|آگوست کنت]] از اصطلاح "''علوم اجتماعی''" برای توصیف این علم استفاده کرد. آگوست کنت تحت تأثیر ایده‌های چارلز فوریه ازین دانش به ''فیزیک اجتماع'' نیز یاد کرده‌است.<ref name="Kuper1985"/><ref>According to Comte, the ''social physics'' field was similar to that of [[natural sciences]].</ref>
 
در طی این دوره، پنج مسیر توسعه پیش روی علوم اجتماعی قرار گرفت که تحتزیر تأثیر آگوست کنت در زمینه‌های دیگر قرار گرفته بودند.<ref name="Kuper1985"/> یکی از این مسیرها ظهور تحقیقات اجتماعی بود. جمع‌آوری اطلاعات به روش آماری در سطح وسیع از بخش‌های مختلف ایالات متحده و اروپا صورت گرفت. یکی دیگر از مسیرهایی که انتخاب شد، توسط امیل دورکیم با مطالعهٔ «حقایق اجتماعی» و ویلفردو پارتو با آغاز ایده‌های فرانظریه‌ای و پدیده‌های شخصی صورت پذیرفت. سومین مسیری که توسعه یافت، از روش‌شناسی دوگانهٔ آن زمان، که پدیده‌های اجتماعی را با آن فهمیده و می‌شناختند برآمد؛ مدافع این روش شخصیت‌هایی چون ماکس وبر بودند. چهارمین مسیر، بر اساس اقتصاد بود و موجب پیشرفت و توسعهٔ اقتصاد به عنوان یک علم سخت گردید. آخرین مسیر همبستگی بین دانش و ارزش‌های اجتماعی بود؛ جنبش جامعه‌شناسی ضد اثبات‌گرایی و فرشتهن (به آلمانی یعنی فهمیدن) ماکس وبر، به محکمی چنین تمایزی را طلب می‌کردند. در این مسیر، نظریه (توصیف) و تجویز نسخه دو بحث صوری غیر همپوشان از یک موضوع بودند.
 
حدود اوایل [[سده ۲۰ (میلادی)|قرن بیستم میلادی]]، جنبش روشنگری در فلسفه در موقعیت‌های مختلف دچار چالش شد. بعد از استفاده از نظریه‌های کلاسیک از اواخر دوران انقلاب علمی، چندین شاخه علمی، مطالعات ریاضیاتی را جایگزینی برای مطالعات تجربی کردند و معادلات را برای ساخت یک ساختمان نظری مورد بررسی قرار دادند. توسعهٔ زیرشاخه‌های علوم اجتماعی در این روش‌شناسی بسیار کمی شد. ماهیت بین شاخه‌ای و درون شاخه‌ای علمی رفتار انسان‌ها، اجتماع و عوامل محیطی مؤثر بر این‌ها، موجب شد که بسیاری از علوم طبیعی در برخی از جنبه‌های روش‌شناسی علوم اجتماعی علاقه‌مند شوند.<ref>{{Cite journal | last1 = Vessuri | first1 = H. | doi = 10.1177/0011392102050001010 | title = Ethical Challenges for the Social Sciences on the Threshold of the 21st Century | journal = Current Sociology | volume = 50 | pages = 135–50 | year = 2002 | pmid = | pmc =}}</ref> مثال‌هایی از محو شدن مرزها را در اینجا می‌آوریم. تخصص‌های نوظهوری چون تحقیقات علوم اجتماعی در زمینه‌های پزشکی، جامعه‌شناسی زیستی، روان-عصب‌شناسی، اقتصاد زیستی و تاریخ و جامعه‌شناسی علم، مثال‌هایی ازین محو شدن مرزها است. تحقیقات کمی و روش‌های کیفی به‌طور فزاینده‌ای در مطالعهٔ اعمال انسان و پیامدهای آن در حال یکپارچه شدن هستند. در نیمهٔ اول قرن بیستم، آمار یک شاخهٔ مجزا از ریاضیات کاربردی گشت. روش‌های آماری با اعتماد به نفس استفاده می‌شدند.
 
در زمان معاصر، [[کارل پوپر]] و [[تالکوت پارسونز]]، روند پیشرفت علوم اجتماعی را تحتزیر تأثیر قرار دادند.<ref name="Kuper1985"/> محققان به تحقیق دربارهٔ رسیدن به یک توافق بر سر روش‌شناسی‌ای که قدرت و دقت در اتصال یک «نظریهٔ بزرگ و جامع» با نظریات میانهٔ مختلف را داشته باشد، و با موفقیت قابل توجهی بتواند به ارائهٔ چارچوبی قابل استفاده برای بانک داده‌های در حال رشد و حجیم دست یابد، ادامه دادند. علوم اجتماعی برای آینده‌ای قابل رؤیت، از نواحی متفاوت و برخی مواقع متمایزی در تحقیقات برای رسیدن به شاخه‌ای منسجم‌تر، تشکیل خواهد شد.<ref name="Kuper1985"/>
 
عبارت «علوم اجتماعی» ممکن است به هر یک از علوم اجتماع مربوط شود. علومی که هر کدام صاحبان فکر خود را داشته، افرادی چون آگوست کنت، دورکیم، مارکس و وبر، یا به‌طور کلی‌تر تمام شاخه‌های خارج از «علوم نوبل» و هنر. تا پایان قرن نوزدهم، آکادمی علوم اجتماعی شامل پنج شاخه بود: حقوق و اصلاح قانون، آموزش، بهداشت، اقتصاد و تجارت و هنر.<ref name="SocialColumbian1897"/>