سخنرانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Dr6847215 (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Dr6847215 (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰:
 
عمود سخنانی است که مستقیما با اثبات مطلوب میکند و اعوان اقوال و احوالی است خارج از آن.
 
=== اصول سخنوری <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آیین سخنوران|زبان=فارسی|شناسه=7339655|کوشش=دکتر محمدعلی حسینیان|شابک=978-622-97253-1-3|انتشارات=انتشارات سخنوران پارسی|صفحه=20}}</ref> ===
اما سخنرانی قدرتمند دارای اصول خاصی است که این اصول عبارتند از:   
 
1. اقناع؛ 2. ترغیب؛ 3. تشویق؛ 4. تهییج در سخنرانی.
 
این اصول بر گرفته از اصول بکار گرفته شده در یونان قدیم است که بر بیان سخنور و تکنیک فردی او تاکید داشت.
 
یکی از اصول اساسی سخنرانی قانع ساختن مخاطب است که از راه ایجاد تشخص، تحریک احساسات و حقیقت سازی اتفاق می‌افتد که در ادامه ترغیب و تهییج را نیز به دنبال دارد. سخنران باید در پی ایجاد حقیقت باشد گرچه آن حقیقت واضح بر مخاطب نباشد. برای اقناع مخاطب تنها اقامه دلیل و برهان بسنده نمی‌کند؛ بلکه سخنران باید از طریق سخنرانی سیسروئی - که خود بر بکارگیری بی‌نقص واژگان و الفاظ مبتنی است - مخاطب را اقناع کند. اقناع و ترغیب جزء مباحث اصلی در آغاز سخنرانی هستند و تهییج با مباحث پایانی در ارتباط است.
 
از جمله عواملی که مخاطب را به سخنرانی علاقه‌مند می‌کند تهییج است که در ادامه اقناع و ترغیب می‌آید. و این در صورتی اتفاق می‌افتد که ترغیب و تشویق به درستی شکل گرفته باشد و بنابراین تهییج نیز به خودی خود ایجاد خواهد شد.
 
==== اقناع ====
زمانیکه فن خطابه توسط ارسطو به عنوان یک علم مطرح شد؛ این علم در الگوهای رفتاری مردم نیز نفوذ پیدا کرد و روح سخنرانی در میان آنان شکل گرفت.
 
آنها متوجه شدند که اگر بخواهند سخنرانی موفقیت‌آمیزی انجام دهند باید بتوانند شنونده خود را اقناع کنند. اقناع خود نیازمند قوه تخیل بالایی بود تا با بکارگیری آن متن سخنرانی شکل بگیرد و شخص سخنور بتواند مستمعین را بسوی آنچه مد نظر اوست دعوت کند. چنانچه اقناع در بدو امر بدرستی انجام نمی‌گرفت مراحل دیگر نیز اعم از ترغیب، تشویق و تهییج به انجام نمی‌رسید.
 
در آن عصر یکی از مسائل عمده‌ای که در رسیدن به اقناع موفق شایان توجه بود؛ درست دیدن مسئله‌ای بود که شخص قرار بود درباره آن داد سخن براند که توجه به این نکته تا به امروز نیز برای شخص سخنور بسیار مهم تلقی می‌شود. بدین معنا که هر مفهوم باید برای خود دارای تعریف مشخصی باشد. فرد باید شناخت درستی از موضوع مورد نظر خود داشته باشد و در وهله اول خود او نسبت به موضوع اقناع شده باشد تا بتواند مخاطب را نیز اقناع کند. سخنور باید تمامی همت خود را بر فرافکنی این مسئله قرار دهد؛ که گویی مخاطب شاهد بخشی از تجربیات خودش است. در واقع در این لحظه اتفاقی که برای مخاطب می‌افتد این است که او به نوعی احساس همزاد پنداری می‌رسد که می‌تواند در اقناع وی نیز نقش موثری ایفا کند.
 
اما اقناع به چهار شیوه میسر می‌شود:
 
===== 1. ایجاد تشخص =====
اهمیت تشخص در اقناع از آنجا نشات می‌گیرد که زمانیکه شخصیت سخنور برای مخاطب به اثبات برسد و مورد قبول همگان باشد سخنش نیز در نهایت مورد قبول قرار می‌گیرد. در اغلب موارد این مسئله یعنی تشخص فرد؛ به سخن او و رعایت تکنیک‌های کلامی وابسته است. چنانچه مخاطب در بدو امر دیدگاه منطقی و شیوه استدلالی سخنور را بپذیرد، تشخص وی نیز به اثبات خواهد رسید که کلام بی‌مایه مانع از شکل‌گیری آن است. حتی اگر سخنور موضوع چالش برانگیزی را انتخاب نکرده باشد و در ذات کلام او تفکر خاصی نهفته نباشد باز هم می‌تواند با استفاده از اسلوبها و تکنیک‌های کلامی بدان چارچوب تعقلی و استدلالی بخشیده و شنونده را به موضوع جذب کند. بنابراین در ساختار و چارچوب کلامی سنجیده ارائه هر سخنی صحیح خواهد بود. امر تشخص باید با نوع مخاطب نیز همگونی داشته باشد زیرا هر نوع مخاطبی انتظار نوع خاصی از تشخص را از سخنور دارد.
 
===== 2. برانگیختن احساسات =====
این مطلب به معنای هیجانی کردن مخاطب نیست. در واقع تحریک احساسات مخاطب زمانی صورت می‌گیرد که موضوع مورد نظر سخنور، دغدغه اصلی مخاطب نیز باشد. و در این صورت است که اقناع صورت می‌گیرد. پرداختن به دغدغه‌های وجودی یا اجتماعی مخاطب در برانگیختن احساس وی نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند. و چنانچه سخنور به مسائل اجتماعی روز بپردازد خود به خود از مسائل وجودی نیز سخن به میان آمده است.
 
موضوعی که سخنور انتخاب می‌کند باید همان نقطه ضعف اصلی مخاطب باشد تا از طریق احساس خطری که نه حتی برای بشریت و جامعه‌اش بلکه فقط و فقط برای خودش ـ منظور مخاطب ـ ایجاد می‌شود دست به کاری بزند که هدف اصلی سخنور نیز است.
 
سخنور با ایجاد مسئله برای مخاطب درصدد است که او را وارد فضای بحث کند و در طول سخنرانی خود به حل مسئله مورد نظر می‌پردازد. در عین اینکه او به تاثیر‌گذاری کلامش بعد از اتمام جلسه کاری ندارد. نکته قابل توجه این است که اگر سخنرانی مانند اثری هنری ارائه شود می‌تواند در دراز مدت نیز تاثیر خود را باقی بگذارد.
 
ـ به یاد داشته باشید سخنوری که مخاطب را به کاری که منظور نظرش است ترغیب می‌کند؛ سخنور متبحر است.
 
===== 3. حقیقت سازی (شبه حقیقت) =====
برای ایجاد هر حقیقتی نیاز به منطق خاص آن حقیقت داریم و منطق همان ایجاد کردن ساختار برای چارچوب فکری است. حقیقت آن ذهنیت پذیرفته شده مخاطب است و سخنور باید با استفاده از این ذهنیات مورد تائید مخاطب حقیقتی را ایجاد کند که با آن حقایق قبلی ربط و نسبت منطقی دارد.
 
سخنور می‌تواند با بکار‌گیری منابع معتبر یا سخنان مشاهیر و افراد مورد وثوق مخاطب دست به حقیقت سازی بزند. این روش برای افرادی که ذهنی استدلالی و دقیق دارند می‌تواند بسیار کارساز باشد. البته با توجه به تشتت آراء در دوره معاصر یک سخنران می‌تواند از هر سه روش نیز بهره‌برداری کند.
 
===== 4. گفتار و بیان =====
شیوه جدیدی است برای اقناع مخاطب که در گذشته به عالمان ادبی اختصاص داشته است. این گروه بوسیله بکارگیری علم بیان مخاطبان را قانع می‌کرده‌اند. در آن دوره میان ادبیات و سخنرانی ارتباطی غیرمستقیم برقرار بود، لیکن امروزه این ‌دو لازم و ملزوم یکدیگرند. بیان، خود دربرگیرنده دو رویه مجزاست:
 
الف ـ علم بیان: که به چگونگی ساخت مفاهیم می‌پردازد.
 
ب ـ فن بیان: که به چگونگی ارائه مفهوم می‌پردازد.
 
اهمیت این فن از آنجا ناشی می‌شود که چنانچه فرد بتواند در فن بیان و نحوه ارائه کلام موفق ظاهر شود، اقناع مخاطب نیز خود به خود صورت می‌گیرد. امروزه فن بیان به جایگاهی دست یافته که از علم بیان گوی سبقت را ربوده است.
 
سخنوری که می‌خواهد مستمعین را به وجد بیاورد و آنها را وارد فضای بحث کند؛ باید به دو نکته توجه داشته باشد:
 
یا باید سخنانش با حال و هوای مخاطب متناسب باشد و یا اینکه مسئله‌ای که بدان می‌پردازد دغدغه اصلی او باشد که به بهترین نحو بدان پرداخته است. زیرا همچنانکه سخنرانی در قالب هنر نیازمند تفکر هنرمند است سخنرانی در قالب فن نیز نیازمند فرم و ساختار است. این مسئله ویژگی‌ای است که هر اثر هنری باید بدان دست یازد.
 
ـ چنانچه به عنوان یک سخنور بخواهید یک اثر هنری مستقل بیافرینید باید با بکاربستن چارچوب اصلی فن بیان و بعلاوه کردن نحوه تفکر خود در مورد آن موضوع؛ دست به خلق این اثر بزنید. استفاده از قوه تخیل‌تان نیز در هنرمندانه‌تر سخن گفتن موثر است.  
 
ـ صرف اینکه فرد مخاطب خود را به هیجان آورد نشان دهنده موفقیت وی در سخنرانی نیست. زیرا همچنان که هیجانات حالتی زود گذر و آنی دارند به همان میزان نیز عمر یک اثر را کوتاه می‌کنند. در حالیکه بسیاری در گذشته تنها مبنا را بر هیجانی کردن مخاطب قرار می‌دادند.
 
ـ اگر نتوانید مستمعین را اقناع کنید این مسئله در راهبری آنها نیز دردسرساز خواهد شد.
 
ـ ارائه اطلاعات بشکلی آشفته و بدون انسجام و هماهنگی از جمله موانع اقناع هستند.
 
ـ یکی از روشهایی که در اقناع حائز اهمیت است این است که سخنور می‌تواند با استفاده از مثالهای متعدد به موضوع مورد نظرش عینیت بخشد تا مخاطب نیز با آن ارتباط بیشتری برقرار کند.
 
ـ چنانچه شنونده از موضوعی عصبانی شود دیگر به اقناع دست نخواهید یافت.
 
ـ سخنور باید در نگاه دیگران فردی خردمند به نظر بیاید که تنها برخورداری از وجاهت در کلام است که این مهم را امکان پذیر می‌کند.
 
ـ تنها یک واژه نادرست می‌تواند فضای جلسه را بر علیه سخنور تغییر دهد.
 
ـ زبان سخنور در عین آنکه نباید در سطح عوام باشد؛ باید قابل فهم باشد.
 
ـ ادبیات بکار رفته در متن با ادبیات بکار رفته در گفتار تفاوتی عمده دارد.
 
ـ حداقل میزان اقناع سخنور در سخنرانی این است که مخاطب را به تفکر وادارد.
 
ـ اگر سخنور می‌خواهد مسئله‌ای را در لفافه مطرح کند باید کاملا هنرمندانه باشد خواه در علم بیان باشد؛ خواه در فن بیان.
 
ـ در نگاه نخست میان شنونده و سخنور دیواری وجود دارد که سخنور باید در ابتدا این دیوار را برطرف کند و سپس به اقناع بپردازد. مشروط بر اینکه فرد بداند چه کارهایی را نباید انجام دهد اقناع نیز چندان کار دشواری نخواهد بود. از مهمترین این ممنوعیت‌ها آن است که سخنور نباید خطوط قرمز اطلاعاتی مخاطب را بشکند بلکه با شناخت صحیح از آن وارد این حریم شود.
 
== سخنورانِ نمونه ==