اسپانیا در دوران انتقال به دموکراسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
ویژگی پیوندهای پیشنهادی: ۳ پیوند افزوده شد.
خط ۶:
فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۳۹ پس از [[جنگ داخلی اسپانیا]] به قدرت رسید و تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۵ به عنوان یک دیکتاتور حاکمیت داشت. در سال ۱۹۶۹، او پرنس [[خوآن کارلوس اول اسپانیا|خوان کارلوس]]، نوه [[آلفونسوی هشتم کاستیل|آلفونسوی هشتم]] پادشاه سابق اسپانیا را به عنوان جانشین رسمی اش منصوب کرد. طی شش سال، شاهزاده [[خوان کارلوس]] به نظر می‌رسید در مسیری که فرانکو داشت حرکت خواهد کرد. با این حال، هنگامی که به عنوان پادشاه اسپانیا به قدرت رسید یک حکومت مبتنی بر [[پادشاهی مشروطه|سلطنت مشروطه]] را تسهیل کرد، همانگونه که پدرش دون خوان دوبربن، از سال ۱۹۴۶ از چنین حاکمیتی حمایت کرده بود.
 
انتقال به دمکراسی در اسپانیا یک برنامه بلند پروازانه بود که در داخل و خارج اسپانیا از آن حمایت می‌شد. دولت‌های غربی به رهبری [[ایالات متحده آمریکا]]، مانند بسیاری از سرمایه داران لیبرال اسپانیایی و بین‌المللی به یک حاکمیت [[سلطنتی مشروطه]] در این کشور علاقه‌مند بودند. با این وجود، مرحله‌گذار به چالش کشیده شد. راست‌های افراطی طرفدار فرانکو از پشتیبانی قابل توجهی در [[ارتش اسپانیا]] برخوردار بودند و چپ‌ها به پادشاهی که موقعیت خود را مدیون فرانکو بود، اعتماد نداشتند.
 
عملی شدن روند دموکراسی در اسپانیا نیازمند آن بود که چپ‌ها نگذارند عناصر رادیکال دست به اعمال تحریک‌آمیز بزنند و ارتش این کشور نیز که طرفداران فرانکو هنوز در آن حضور داشتند از دخالت در روند سیاسی دور نگاه داشته شود.
خط ۲۳:
 
== روابط دولت سوآرز با مخالفان ==
سوارز برخی سیاست‌های حساب شده را اتخاذ کرد تا اعتبار پروژه خود را افزایش دهد. در ژوئیه ۱۹۷۶، با صدور یک عفو سیاسی جزئی ۴۰۰ زندانی را آزاد کرد. او در ماه مارس سال ۱۹۷۷ دامنه عفو زندانیان را گسترش داد و در ماه مه همان سال فرمان [[عفو عمومی]] داد. در دسامبر ۱۹۷۶ دادگاه عالی، [[پلیس مخفی]] اسپانیا را منحل کرد. در ماه مارس سال ۱۹۷۷، حق اعتصاب قانونی شد، و حق تشکیل اتحادیه‌ها در ماه‌های بعد از آن به تصویب رسید.
 
در ماه مارس یک [[قانون انتخابات]] جدید چارچوب لازم برای سیستم انتخاباتی اسپانیا را تعریف کرد تا این چهارچوب با کشورهای دیگر که دموکراسی‌های پارلمانی لیبرال داشتند مطابقت داشته باشد.
 
سوآرز از طریق این اقدامات دولت، شرایطی را که گروه‌های مخالف برای اولین بار در سال ۱۹۷۴ خواستار آن شده بودند را اجرا کرد. گروه‌های مخالف در نوامبر سال ۱۹۷۶ با هم دیدار کردند تا اساسنامه سازمان‌های دموکراتیک را تدوین کنند. سوارز در تماس‌های سیاسی با [[فیلیپه گونزالس|فلیپه گونزالس]]، دبیرکل [[حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا]] (PSOE) در اوت سال ۱۹۷۶، تماس با مخالفان سیاسی را آغاز کرد. نگرش مثبت رهبر سوسیالیست به حمایت بیشتر از سوآرز باعث شد که او بتواند پروژه‌های سیاسی اش را ادامه دهد ولی به روشنی همگان متوجه شدند که مشکل بزرگی برای عادی‌سازی سیاسی کشور وجود دارد و آن قانونی شدن [[حزب کمونیست اسپانیا]] (PCE) است که در آن زمان فعال تر و از هر گروه سیاسی دیگری سازمان یافته تربود. . با این حال، در ماه سپتامبر در دیدار سوارز و مهم‌ترین رهبران نظامی، افسران ارتش به شدت با قانونی کردن حزب کمونیست مخالفت کردند.
 
به هر حال، حزب کمونیست به نوبه خود نظراتش را علنی تر اعلام کرد و به گفته کمونیست‌ها قانون برای رفرم سیاسی غیر دمکراتیک بود و علاوه بر این، انتخابات پارلمانی می‌بایست توسط یک دولت موقت اعلام می‌شد که بخشی از نیروهای سیاسی اپوزیسیون می‌بودند. این‌گونه بود که اپوزیسیون هیچ رغبتی برای قانون اصلاحات سیاسی نشان نداد. سوارز مجبور بود به دخالت بیشتر نیروهای اپوزیسیون در برنامه اش را بپذیرد.