کاربر:Darth Kourosh/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹۳:
| align="center" | ۶۶
| align="center" | {{شعر}}{{ب|جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است|پیاله گیر که عمر عزیز بی‌بدل است}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش|کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است}}{{پایان شعر}}
| برای رستگار شدن می‌بایست سبک‌بار بود.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۵۶}}</ref>
|-
| align="center" | ۶۷
| align="center" | {{شعر}}{{ب|نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس|ملالت علما هم ز علم بی عمل است}}{{پایان شعر}}
| کسیاگر بااز دانشعلم واستفاده تجربهٔ اندک، ماهر ونکنیم توانمدکاربردی نمی‌شودندارد.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۵۸۵۷}}</ref>
|-
| align="center" | ۶۸
| align="center" | {{شعر}}{{ب|میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز|وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
سطر ۴۰۱ ⟵ ۴۰۷:
| انسان‌ها همه در اعماق خود تمایل به تفریح و خوش گذرانی دارند.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۵۸}}</ref>
|-
| align="center" | ۶۸۶۹
| align="center" | {{شعر}}{{ب|ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب|که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
سطر ۴۰۷ ⟵ ۴۱۳:
| عقل و عشق هر کدام به سویی می‌روند و هم‌مسیر نیستند.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۵۸}}</ref>
|-
| align="center" | ۶۹۷۰
| align="center" | {{شعر}}{{ب| قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس|که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
| کسی با دانش و تجربهٔ اندک، ماهر و توانمد نمی‌شود.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۵۸}}</ref>
{{شعر}}{{ب|نه هر که چهره برافروخت دلبری داند|نه هر که آینه سازد سکندری داند}}{{پایان شعر}}
| کسی با دانش و تجربهٔ اندک، ماهر و توانمد نمی‌شود.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۵۸ - ۵۹}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۱
| align="center" | {{شعر}}{{ب| می بیاور که ننازد به گل باغ جهان|هر که غارتگری باد خزانی دانست}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای|هر بهاری که به دنباله خزانی دارد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین|کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس}}{{پایان شعر}}
| زیبایی‌های دنیا همه فانی است.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۵۹ - ۶۰}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۲
| align="center" | {{شعر}}{{ب|از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی|از ازل تا به ابد فرصت درویشان است}}{{پایان شعر}}
| اشاره به وقت زیاد و خالی درویشان.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۰}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۳
| align="center" | {{شعر}}{{ب|دیدن روی تو را دیده جان بین باید|وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست|روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم}}{{پایان شعر}}
| انسان از طریق نظاره دنیا نیز می‌تواند خدا را ببیند.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۰ - ۶۱}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۴
| align="center" | {{شعر}}{{ب|گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ|تو در طریق ادب باش گو گناه من است}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی|عاشقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری}}{{پایان شعر}}
| برخی زمان‌ها ادب و انسانیت حکم می‌کنید که ادعای بی‌گناهی نکنیم و حتی گناه دیگران را هم گردن بگیریم.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۱ - ۶۲}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۵
| align="center" | {{شعر}}{{ب|چگونه شاد شود اندرون غمگینم|به اختیار که از اختیار بیرون است}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|رضا به داده بده وز جبین گره بگشای|که بر من و تو در اختیار نگشادست}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند|گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر}}{{پایان شعر}}
| انسان نمی‌تواند همیشه شادی و خوش‌دلی‌اش را در اختیار بگیرد.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۲}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۶
| align="center" | {{شعر}}{{ب|تو پنداری که بدگو رفت و جان برد|حسابش با کرام الکاتبین است}}{{پایان شعر}}
| اشاره به هنگامی که انسان در انتظار مجازات عمل اشتباه و نادرستش است.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۲}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۷
| align="center" | {{شعر}}{{ب|من که سر درنیاورم به دو کون|گردنم زیر بار منت اوست}}{{پایان شعر}}
| انسان حتی اگر شکرگزار نعمت‌های این دنیا نباشد باز هم باید شکرگزار لطف خدا باشد.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۳}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۸
| align="center" | {{شعر}}{{ب|تو و طوبی و ما و قامت یار|فکر هر کس به قدر همت اوست}}{{پایان شعر}}
| آرمان‌ها و اهداف هرکس به اندازهٔ تلاش و دید فکری اوست.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۳}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۹
| align="center" | {{شعر}}{{ب|گر من آلوده دامنم چه عجب|همه عالم گواه عصمت اوست}}{{پایان شعر}}
| اعتراف به خطاهای خود.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۳}}</ref>
|-
| align="center" | ۸۰
| align="center" | {{شعر}}{{ب|دور مجنون گذشت و نوبت ماست|هر کسی پنج روز نوبت اوست}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|در بزم دور یک دو قدح درکش و برو|یعنی طمع مدار وصال دوام را}}{{پایان شعر}}
| عمر و توانایی‌های انسان محدود است.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۳ - ۶۴}}</ref>
|-
| align="center" | ۷۹
| align="center" | {{شعر}}{{ب|من و دل گر فدا شدیم چه باک|غرض اندر میان سلامت اوست}}{{پایان شعر}}
| انسان باید برروی محبوبش تمرکز کند و به سختی‌ها توجه نکند.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۴}}</ref>
|-
| align="center" | ۸۰
| align="center" | {{شعر}}{{ب|رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت|چرا که حال نکو در قفای فال نکوست}}{{پایان شعر}}
| اشارهٔ به رابطهٔ فال نیک و حال نیک.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۴}}</ref>
|-
| align="center" | ۸۰
| align="center" | {{شعر}}{{ب|اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را|به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست}}{{پایان شعر}}
| اشاره به وفاداری عاشق و بی‌وفایی معشوق.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۵}}</ref>
|-
| align="center" | ۸۱
| align="center" | {{شعر}}{{ب|اطبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک|چو درد در تو نبیند که را دوا بکند}}{{پایان شعر}}
| اشاره به آنجا که هرچه عاشق به معشوق توجه و محبت می‌کند، معشوق باز هم بی‌توجه به عاشق است.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۶۵ - ۶۶}}</ref>