نامه به کودکی که هرگز زاده نشد: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rahil2021 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
Rahil2021 (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
خط ۷۴:
در اینکه نگاه فالاچی تیره و کِدر است شکی وجود ندارد؛ اما در اینکه آنچه را می گوید ممکن است همه‌ی مادرها حین بارداری تجربه کنند، انکاری نمی‌توان داشت.
 
 ما به عنوان منتقد، برای نویسنده و افکارش احترام قائلیم؛ اما برای لفظ به لفظ آنچه که نوشته خیر.
 خانه/دانلود کتاب
فالاچی از نویسندگان خوب معاصر بود که در سال ۲۰۰۶ از دنیا رفت. شیوه‌ی نگارشش، غمِ عجیبی دارد. از آن نویسنده‌هایی که به دنبال ارائه‌ی افکار خودشناسی است. گاه خواننده با او همراهی می‌کند و گاه به فکر فرو می رود.
 
نتیجه این می‌شود که آیا او درست می‌گوید؟ یا حقیقت چیز دیگری است؟
دانلود کتابمعرفی و نقد کتابنقد به کودکی که هرگز زاده نشد
هر نویسنده‌ای مسلما این افکار را در ذهن خواننده جای می‌گذارد، اما تاثیر کلام در همه یکسان نیست. فالاچی نویسنده‌ایست که در ذهن شما سوال بزرگی به یادگار می گذارد: ” آیا اگر حق انتخاب زندگی در دنیایی که سراسر سیاهی و رنجِ بی پایان است داشتیم، باز هم به دنیا می آمدیم؟ “
 
 مهناز سپه وند19 فروردین , 1398
 
94,713 مدت زمان لازم برای مطالعه 5 دقیقه
 
۴.۲
 
۰۸
 
اوریانا فالاچی، نویسنده، روزنامه نگار، خبرنگار، فعال سیاسی و فعال حقوق بشری ایتالیایی است. ما در اینجا قصد داریم به نقد کتاب به کودکی که هرگز زاده نشد ، از رمان نوشت‌های نویسنده‌ی ایتالیایی بپردازیم.
 
آثار فالاچی
 
ناگفته نماند که فالاچی به جز به کودکی هرگز زاده نشد، کتاب‌های مطرح دیگری دارد. از جمله: جنس ضعیف؛ یک مرد؛ زندگی، جنگ و دیگر هیچ؛ پنلوپه به جنگ می‌رود و مصاحبه‌های بسیار با رهبران اکثر کشورهای دنیا در زمان جنگ جهانی دوم.
کتاب اخیر به زوایای پنهان و آشکار شخصیت‌های مطرح سیاسی پرداخته که پس از انتشار گاهی مورد رد و انکار طرف مصاحبه شونده، قرار گرفته است.
 
جنس ضعیف، از جمله‌ی کتابهای فالاچی است که به بررسی مسائل زنان از دیدگاه‌های مختلف می‌پردازد و جزء آثار مطرح اوست.
 
جنس ضعیف
 
فالاچی در زمان جنگ ویتنام، با ارسال گزارش‌های خبری بسیار هیجان‌انگیز، خود را به عنوان خبرنگاری جهانی به دنیا شناساند. هنر او در نویسندگی هم، مورد توجه بسیاری از اهالی کتاب واقع شد.
کتاب‌های او روز به روز محبوب شد و به عنوان نویسنده‌ای معاصر، همچنین فعالیت‌های بشردوستانه یک‌بار نامزد جایزه‌ی نوبل شد.
 
داستان کتاب به کودکی که هرگز زاده نشد
 
برای نقد به کودکی که هرگز زاده نشد، ابتدا باید با موضوع کتاب آشنا شویم.
ماجرای این کتاب جدای از آثار فالاچی به زندگی زنی می پردازد که با داشتن رابطه‌ای موقت با مردی که زمانی او را دوست داشته است، باردار می شود.
با وجود عدم رضایت مرد برای نگهداشتنِ جنین، زن تصمیم می گیرد تا مادر شدن را تجربه کند.
این جنین ناخواسته زندگی زن را کاملا دگرگون می کند. به لحاظ شغلی او را در موقعیت خطرناکی قرار می دهد که امکان بیکار شدنش را ایجاد می کند. به لحاظ عاطفی شاهد احساسات ضد و نقیضی در وجودش خواهد بود.
این جنین اما به یکباره با تمام جسم و روح زن پیوند خورده است. میل به داشتن فرزندی که مشکلات فراوانی به دنبال دارد، در ذهن و ضمیر زن ریشه کرده است. این جنین همه‌ی آمال و آرزوی زن می شود تا با داشتنش اهداف تازه‌ای در زندگی ایجاد نماید.
 
در قسمت ابتدایی کتاب می‌خوانیم: ” امشب پی بردم که وجود داری: بسان قطره‌ای از زندگی که از هیچ جاری شده باشد. با چشم باز، در ظلمت محض دراز کشیده بودم که ناگهان در دل تاریکی، جرقه‌ای از آگاهی و اطمینان درخشید: آری، تو آنجا بودی. وجود داشتی؛ گویی تیری به قلبم خورده بود. “
و این آغاز ترس و وحشت و تردید زنی است که موجودی کوچک (جنین) در درون خود احساس می کند.
غم عجیبی به سراغش می آید. مردد است که خودخواهی می کند یا ایثار؟
آیا جنینش دوست دارد پا به عرصه‌ی حیات بگذارد؟ آیا اینکه زن فقط به خاطر علاقه‌اش به مادر شدن، می‌خواهد کودکی را به دنیا آورد، ظلم است؟
سوالاتی این‌ چنینی ذهن و دل زن را فراگرفته بود.
او منتظر نشانه‌ای بود. نشانه‌ای که به زن بفهماند جنین تازه شکل گرفته، علاقه‌ای به دنیا آمدن دارد.
 
وجه دیگر داستان کودکی که هرگز زاده نشد ، صحبت کردن مادر با جنین است. علایق و تنفر، عقاید و نظرات، راهکارها و روش‌های زندگی یک زن، همه‌ی چیزی است که مادر با کودکش در میان می‌گذارد.
به شیوه‌های گوناگون رنج و درد در جامعه‌ی انسانی خرده می‌گیرد. زندگی را سراسر سختی می داند و البته غمناک.
گاهی زندگی شادی کوچکی به همراه دارد که باید برایش تاوان داد.
این نگاه تیره و سیاه به دنیا خواننده را با واقعیات روبه رو می کند. واقعیت اما از زبان مادری باردار به جنین تازه شکل گرفته، مایوس کننده به نظر می رسد.
شاید فالاچی به مفاهیم عمیق، نگاه سطحی نداشته باشد اما تعمق در نهایت انصاف به مسائلی چون عشق، آزادی و حقیقت برای خواننده درک درستی به همراه ندارد.
 
فالاچی در قصه‌ای که برای جنینش بازگو می‌کند، سرگذشت دخترکی را یادآور می‌شود که به فردا ایمان دارد.
“همه اعتقاد به فردا را به او می آموختند و تصدیق می‌کردند که فردا همیشه بهتر است. کشیش، وقتی بارگاه ملکوت را نوید می‌داد، همین را تاکید می کرد.”
نویسنده با این قصه سعی در القای این نکته را دارد که آینده وجود ندارد؛ بلکه تلویحا قیامت و جهان دیگر وجود ندارد. آنچه که حقیقی است همین دنیاست و اعتقاد به جهان دیگر، سرابی بیش نیست.
دیدگاه نومیدانه‌ی فالاچی برای جنین کوچکش، نشانه‌های فراوانی در قالب داستان بازآفرینی می‌کند. نشانه‌هایی که خاطرنشان می‌کند دنیا جای خوبی نیست و تصمیم بهتر شاید آنکه تلویحا به کودکی که هرگز زاده نشد القا کند در نیستی باقی بماند.
اگر نیاز باشد یک مادر، دنیای واقعی را برای جنین در راه داشته‌اش، ترسیم کند، خوبی‌ها و زیبایی‌ها را یادآور می‌شود.
در اینکه نگاه فالاچی تیره و کِدر است شکی وجود ندارد؛ اما در اینکه آنچه را می گوید ممکن است همه‌ی مادرها حین بارداری تجربه کنند، انکاری نمی‌توان داشت.
 
مادر داستان، به توصیه‌های پزشکش که او را ملزم به استراحت مطلق می‌کند، توجه نمی‌نماید. به سفری طولانی می رود که نیاز دارد از جاده‌ای ناهموار، ساعت‌ها رانندگی کند تا به مقصد برسد.
او همچنان با جنین حرف می‌زند…
و خوش بین است فرزندش در برابر سختی‌ها مقاومت می‌کند تا به دنیا بیاید.
غافل از اینکه جنین، چند روزی است که دیگر حیات ندارد…
مادر در ابتدا برای به دنیا آوردن فرزندش منتظر نشانه‌ای است.
 
اینکه جنینش به او بفهماند که آیا دوست دارد به دنیا بیاید یا نه؟
جنین به ظن مادر با تلنگری بر دیواره‌ی رحم این امید را در مادر به وجود می آورد که علاقه‌مند به زندگی در دنیاست.
آنچه اتفاق می‌افتد اما چیز دیگری‌است.
جنین مرده‌است…
مادر خود را مقصر می‌داند و با این حس گناه، دچار افسردگی می‌شود.
در دادگاهی خیالی او را محاکمه می‌کنند…برای جرمی به نام “به کودکی که هرگز زاده نشد.” !
نتیجه این می‌شود که جنین با طنین صدایی به مادر می‌فهماند که علاقه‌ای به هستی در دنیا نداشته است.
نامه به کودک هرگز زاده نشده، کتابی تاثیرگذار است. کتابی که اشک خواننده را سرازیر می‌کند. فکر کردن به آن اما از تاثیرگذاری‌اش ارزشمندتر است.
 
== ترجمه ==