دیوید بنر یک دانشمند ارتش است و برای فرمانده راس کار میکند. او مادهای به نام گاما میسازد و هنگامی که به خون حیوانی تزریق میشود، قدرت فراوانی به آن حیوان میدهد.میدهد، اما دولت به بنر اجازه آزمایش روی انسان را نمیدهد و او گاما را مخفیانه به خود تزریق میکند. پس از مدتی همسرش پسری به دنیا میآورد که گاما در خون او نیز هست. وقتی راس میفهمد که بنر روی انسان آزمایش کرده، او را اخراج میکند. دیوید هم برای انتقام یک انفجار گاما در شهر بوجودبهوجود میآورد و خودش و همسرش در اتاقی جر وبحثجروبحث میکنند. او به بیرون اتاق حملهور میشود و سعی در کشتن پسرش (بروس) میکند.میکند، اما مادر بروس بنر مقاومت میکند و چاقو به او میخورد و میمیرد. دیوید را تبعید میکنند و عمهعمۀ بروسبروس، او (پسر دیوید) را به فرزندی قبول میکند و به او میگوید که پدرش مردهاست.
بروس نیز دانشمند مهمی میشود و روی پروژهپروژۀ پدرش کار میکند و با بتی (دختر راس) ارتباط دارد. او در یک حادثه در معرض تابشهای گاما قرار میگیرد، ولی چون قبلاً در خونش آن ماده وجود داشته نمیمیرد و در عوض هنگامیکههنگامیکه خشمگین میشود به موجود قدرتمندی تبدیل میشود. در این هنگام پدرش نیز از تبعید بر میگردد و میخواهد از او برای قدرتمند شدنش استفاده کند…