ورماخت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۴۳:
پس از [[جنگ جهانی اول]] و امضای پیمان آتشبس ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ و سپس انعقاد [[پیمان ورسای]]، آلمان محکوم و وادار به محدود نگاه داشتن شمار قوای نیروی زمینی خود به صد هزار نفر و نیروی دریایی خود به پانزده هزار نفر شد. نیروی دریایی آلمان مجاز به داشتن تنها حداکثر شش [[ناو جنگی]]، شش [[رزمناو]] و دوازده [[ناوشکن]] گردید. در اختیار داشتن [[توپخانه|توپخانه سنگین]] برای نیروی زمینی آلمان ممنوع شده و نیروی هوایی و [[خدمت وظیفه عمومی]] نیز منحل گشتند. آلمان با محدودیت شمار نیروهایش وادار شد ارتشی تحت عنوان «[[رایشسور]]» به فرماندهی [[هانس فن زکت]] و بهترین و خبرهترین نیروهایش تشکیل دهد.<ref name="Millet, Alan page 22">Millet, Alan & Murray, Williamson ''A War To Be Won'', Belknap Press: Cambridge, MA, 2000 page 22.</ref> بر مبنای بند ۱۶۰ پیمان ورسای، این کشور میبایستی از رایشسور انحصارا جهت «حفظ نظم درون اراضی آلمان و به عنوان پلیس مرزی» استفاده مینمود. این تعریف از کارایی که قصد داشت نیروی زمینی آلمان را صرفاً به یک نیروی پلیس بدل کند، هیچگاه در آلمان مورد پذیرش واقع نشد. رایشسور میدانست که ادعای آن بر عمل به عنوان ابزار حفظ استقال و حاکمیت کشور، کاملاً با خواسته اکثریت ملت آلمان و نمایندگان سیاسی آنها مطابق دارد. فن زکت از همان ابتدا به رایشسور صرفاً به عنوان یک راهحل موقت مینگریست.{{sfn|Deist|1981|p=۴–۵}}
فن زکت از ماه ژانویه سال ۱۹۲۱، شروع به عیان کردن برداشت خود از وظیفه او در تبدیل رایشسور به هسته یک ارتش بزرگتر در آینده که پایبند به محدودیتهای پیمان ورسای نیست، کرد. با این حال و با توجه به شرایطی که آلمان در آن قرار داشت، طرحهای بلند مدت فن زکت برای یک آینده دور، برای برخی افسران راضی کننده به نظر نمیرسید. این افراد که نگاه فن زکت را واقعبینانه نمیدانستند، شروع به کنار آمدن با حقایق نظامی آن زمان و توسعه مفهومی از دفاع ملی بر مبنای شرایط واقع، کردند. این افراد دید سیاسی یا راهبرد مشابهی نداشتند اما بر افزایش بهرهوری نظامی رایشسور از طریق همکاری نزدیک تمامی ارکان اجرایی حکومت متفق بودند. عزل فن زکت که قصد نداشت چنین راهی را بپیماید، در ماه اکتبر سال ۱۹۲۶ و جانشینی سپهبد [[ویلهلم هیه]] در این مقام نقطه عطف تعیینکنندهای در این مسیر به حساب میآید. کنار رفتن فن زکت راه را برای همکاری قدرتمندتر بین ارکان اجرایی حکومت و رایشسور در جهت این مفهوم جدید از دفاع ملی، باز کرد. هدف [[اتو گسلر]]، وزیر دفاع آلمان و سپهبد هیه از همکاری با حاکمیت غیرنظامی تضمین سیاسی اجرای تمهیدات تسلیحاتی بود. ماه اکتبر سال ۱۹۲۸، هیئت دولت با طرح تسلیحاتی [[ویلهلم گرونر]]، وزیر جدید دفاع برای رایشسور موافقت کرد. با اضافه شدن مخارج تسلیحاتی به بودجه دولت، زمینه مالی ارتقا آهسته اما مداوم شرایط نیروهای مسلح فراهم آمد. هدف نظامی این طرح به دنبال تضمین تأمین اولیه تجهیزات و مهمات برای یک نیروی زمینی با ۱۶ لشکر و اقداماتی جهت ارتقا ظرفیت تولیدات صنعتی در شرایط بسیج تا سال ۱۹۳۲ بود. تسلیح مجدد نیروهای دریایی و هوایی در این طرح گنجانده نشده بود. ماه مارس سال ۱۹۲۹، یک دپارتمان وزارتی به ریاست سرلشکر [[کورت فن شلایشر]] به منظور هماهنگیهای ضروری در موضوع تسلیح رایشسور تشکیل گردید. ماه آوریل سال ۱۹۳۰، گرونر با صدور فرمانی تحت عنوان "وظایف ''ورماخت''" چارچوب دقیقی از شرایط رایشسور در آینده نزدیک و ابزار دستیابی به آن را به تصویر کشید. این فرمان در همسویی کامل با سیاستهای تجدیدنظرطلبانه دولتهای آلمان بود. در الحاقیهای به این سند، گرونر همچنین دستورالعملهای گستردهای در زمینه بهبود ظرفیت عملیاتی رایشسور تبیین نمود. گرونر بک سیاست نظامی خارقالعاده منطعف تبیین کرده بود که دیگر رابطه زیادی با قواعد نظامی و راهبردی پروسی نداشت. جدایی از آرا و عقاید سنتی در تعریف او از نقشی که نیروهای مسلح میبایست ایفا کنند، بروز بیشتری داشت. سال ۱۹۳۲ دومین برنامه هماهنگ تسلیح نیروی زمینی به شکلی جامعتر و موثرتر با هدف بهار سال ۱۹۳۸ جهت ایجاد ۲۱ لشکر به تصویب رسید. در پایان دوره تصدی گرونر در اوایل سال ۱۹۳۲، رایشسور دیگر با دوره فن زکت قابل قیاس نبود و ظرفیت عملکردی آن به شکل قابل ملاحظهای ارتقا یافته بود. در سایه مفهوم جامعی از دفاع ملی، نیروهای مسلح هماکنون یک نظریه واقعبینانه عمل و یک برنامه تسلیحاتی میانمدت داشتند و میتوانستند شروع به آزاد کردن خود از قید و بندهای پیمان ورسای بکنند.{{sfn|Deist|1981|p=
== تشکیلات ==
|