شهرزاد (مجموعه نمایش خانگی): تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Massol1360 (بحث | مشارکتها) آخرین تغییر متن رد شد (توسط 80.210.46.67) و برگردانده شد به نسخهٔ 33229066 توسط Kasir برچسب: واگردانی دستی |
Sheyda2005 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: برگرداندهشده ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه |
||
خط ۴۲:
قباد و شیرین بچهدار نمیشوند و دائم بر سر اینکه چه کسی مشکل دارد و بچهدار نمیشود با هم دعوا میکنند. بزرگآقا که دیگر از آنها بسیار خسته شده و احتیاج به وارث دارد، تصمیم میگیرد برای دامادش قباد زن بگیرد تا ببیند مشکل از کیست؛ و پس از خود وارثی داشته باشد.
یک شب که پدر شهرزاد پیش بزرگآقا میرود و گلایه میکند که دوست ندارد فرهاد با اینکه پسر دوست قدیمیاش است، با دخترش ازدواج کند، بزرگآقا شهرزاد را برای قباد خواستگاری میکند. وقتی این خبر به گوش شهرزاد میرسد شهرزاد ناراحت میشود و سعی بر این دارد که از انجام این کار امتناع کند ولی پدرش و بزرگآقا در این تصمیم مصمم هستند و فرهاد نیز از این خبر حالش بد میشود و در پی این است که مانع این اتفاق و ازدواج شود و شهرزاد و فرهاد تصمیم به فرار به سمت شیراز میگیرند ولی اکرم ([[گلاره عباسی]]) که شاگرد سعیده دوست صمیمی و خیاط شهرزاد است ماجرای فرار فرهاد و شهرزاد را لو میدهد و بزرگآقا آنان را به تهران برمیگرداند؛ حال شهرزاد و فرهاد در بدترین حالت ممکن است تا اینکه بزرگآقا برای صحبت کردن با شهرزاد به خانهٔ جمشید پدر شهرزاد میرود. او برای راضی کردن شهرزاد برای ازدواج با دامادش قباد جانِ فرهاد را وسط میکشد و میگوید اگر عروسی تو و فرهاد اتفاق افتد خانوادهٔ مقتول که فرهاد متهم به قتل پدر آن خانواده است قصد جان فرهاد را میکنند و فرهاد را میکشند. شهرزاد برای نجات جانِ فرهاد راضی به وصلت با قباد میشود و این تصمیمش را به فرهاد میگوید و با قلبی شکسته از فرهاد جدا میشود. تا شب عروسی قباد نمیداند که عمویش بزرگآقا چه کسی را میخواهد برایش بگیرد و حتی شهرزاد را نمیشناسد و از آن طرف، بزرگآقا در حال راضی کردن یگانه دخترش شیرین است که راضی به این ازدواج باشد چون این ازدواج به صلاح همهٔ آنان است و شیرین قبول میکند که شهرزاد زن دوم شوهرش باشد تا وارثی بیاورد. در شب عروسی قباد که مست است بر سر سفرهٔ عقد و در حالی که تور را از چهرهٔ شهرزاد کنار میزند عاشق شهرزاد میشود و لبخند رضایتی میزند از اینکه بزرگآقا همسری خوب برایش در نظر گرفته؛ شهرزاد نیز حالت استرس و ترس و نگرانی دارد و در شب عروسی، بهتنهایی به خانهٔ مشترکش با قباد میرود به دلیل اینکه بزرگآقا از قباد میخواهد که در شب عروسیاش با شهرزاد در انجام مأموریت انتقام از قاتلان همسر و پسران بزرگآقا، او را یاری کنند. بزرگآقا فردای عروسی دخترش شیرین را نزد
== معرفی عوامل ==
|