تاریخ افغانستان (پس از اسلام): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←لید: اصلاح املایی |
|||
خط ۲:
{{بی طرفی}}
{{بهبود منبع}}
[[تاریخ افغانستان]] پس از [[اسلام]]، از
== حمله اعراب ==
خط ۲۲:
== صفاریان ==
'''(۸۶۱-۱۰۰۲ م.: در بُست و سیستان؛ ۹۰۰-۸۷۵ م.: در
== سامانیان ==
'''(۸۷۵-۹۹۹ م.: در حوزههای هرات، بادغیس، بلخ و بدخشان؛ ۹۸۰-۹۰۰ م.: در
== غزنویان ==
خط ۶۵:
'''(۱۳۸۱-۱۵۰۶ م.)'''
[[تیمور|تیمورلنگ]] چندین بار این سو تا آن سوی [[هندوکش]] را زیر سم [[ستوران]] خود گذراند؛ مشهورترین لشکرکشی های وی در [[۸۰۱ (قمری)|۸۰۱ هجری قمری]] ([[۱۳۹۸ (میلادی)|۱۳۹۸ میلادی]]) انجام شد که طی آن هندوستان فتح و دهلی غارت گردید، و یکبار دیگر پس از چنگیز این نواحی دستخوش چپاول و ویرانی شد. با مرگ تیمور در سال [[۸۰۷ (قمری)|۸۰۷ هجری قمری]] ([[۱۴۰۵ (میلادی)|۱۴۰۵ میلادی]])، پسر چهارمش [[شاهرخ]]، پس از یکسال جنگ و رقابتهای خانوادگی، حکومت [[هرات]] و نیز [[ماوراءالنهر]] را بدست گرفت. وی [[هرات]] را به عنوان پایتخت خود برگزید، حصارهای آن را مرمت و بازسازی کرد و در آن بناهای مجللی ساخت، و این شهر به صورت مرکز مهم سیاسی و بازرگانی منطقه در آمد. در این سالها معماران، نقاشان، علما و محققان و موسیقی دانان مورد تکریم و تجلیل فراوان قرار گرفتند. یکی از بزرگترین هنرمندان مینیاتوریست آن دوران، استاد [[کمال الدین بهزاد]]، در حدود سال [[۸۴۴ (قمری)|۸۴۴ هجری قمری]] ([[۱۴۴۰ (میلادی)|۱۴۴۰ میلادی]]) در [[هرات]] تولد یافت و در دربار [[سلطان حسین بایقرا]]، آخرین
بخش اعظم دوره صدساله حکومت تیموریان در افغانستان شاهد رونق و رفاه و پیشرفت این کشور بود. اما امپراتوری [[تیموریان|تیموری]] نیز تدریجاً بهسوی زوال میرفت؛ و یکبار دیگر، با زوال اقتدار فرمانروایان خارجی، مردم و رهبران بومی این سرزمین امکان آن را یافتند که تجدید قوا کنند و برای بهدست گرفتن حکومت سرزمین خود سر برآورند. یکی از این رهبران، شخصی بنام [[بهلول لودی]] بود. لودی در سال [[۸۵۵ (قمری)|۸۵۵ هجری قمری]] ([[۱۴۵۱ (میلادی)|۱۴۵۱ میلادی]]) تاج و تخت دهلی را نیز تصاحب کرد و سلسله لودی را که هفتاد و پنج سال دوام آورد تأسیس کرد.
خط ۱۰۰:
[[احمدشاه ابدالی]]، در سال ۱۷۴۷ میلادی، دولتی در محدوده افغانستان فعلی پدید آورد.
''[[دانشنامه
[[مونتاستوارت الفنستون]]، محقق [[انگلستان|انگلیسی]]، که از [[احمد شاه درانی]] به عنوان مؤسس [[افغانستان]] معاصر یاد کرده است، مینویسد: «احمدشاه خردمندانه، اساس یک امپراتوری بزرگ را نهاد. هنگام در گذشت او متصرفاتش از غرب [[خراسان]] تا [[سرهند]] و از [[آمو]] تا [[دریای هند]] گسترش داشت و این همه را یا با انعقاد پیمان بهدست آورده بود یا عملاً (با زور شمشیر) تصرف کرده بود».<ref>الفنستون، بیان سلطنت کابل (افغانان)، ص۴۹۶</ref>
خط ۱۰۸:
از سال [[۱۱۶۰ هجری قمری]] ([[۱۷۴۷ میلادی]]) به بعد، حکومت مستقل افغانستان را همواره دو خانواده از طایفه ابدالی در دست داشتهاند. از سال [[۱۱۶۰هجری قمری]] ([[۱۷۴۷ میلادی]]) تا [[۱۲۵۱ هجری قمری]] ([[۱۸۳۵ میلادی]]) تاج و تخت این کشور در دست سدوزاییها بود؛ و از آن پس به خانواده [[محمدزایی]] که از همان طایفه بودند تعلق گرفت.
احمدخان سدوزایی دست به یکپارچه ساختن مملکت زد، کابل را تصرف نمود.
پسر دوم و جانشین احمدشاه، یعنی [[تیمورشاه]]، پایتخت خود را از قندهار به کابل انتقال داد و مدت بیست سال از [[۱۱۸۷ هجری قمری]] ([[۱۷۷۳ میلادی]]) تا [[۱۲۰۸ هجری قمری]]([[۱۷۹۳ میلادی]]) بر قلمروی وسیع اما نامطمئن حکم میراند. تیمور شاه بیست و سه پسر داشت اما نتوانست برای خویش جانشین تعیین کند. طی بیست و پنج سال شاهزادگان سدوزایی مشغول توطئه و تحریک برای دست یافتن به حکومت کابل بودند و قلمرو این حکومت هم به مرور زمان از هم میپاشید. در این مدت از میان پسران تیمور شاه، سه برادر هر کدام برای چند صباحی و یکی از ایشان دو بار به حکومت رسیدند، و هریک از ایشان نیز بزودی قربانی توطئههای خانوادگی گردیدند. بعد از اینکه این برادران رئیس طایفهی محمدزایی را به قتل رساندند و پسر بزرگ وی [[فتح محمدخان]] (وزیر فتح خان) را کور کردند، کاسهی صبر محمدزاییها لبریز شد. این طایفه عَلم طغیان علیه سدوزاییها را بلند کرد و در سال [[۱۲۳۳ هجری قمری]] ([[۱۸۱۸ میلادی]]) [[دوست محمدخان]]، جوانترین پسر رئیس طایفه محمد زایی، حاکم سدوزایی را در حوالی کابل شکست داد. دراین روزها از قلمرو وسیع سدوزایی چیز چندانی باقی نمانده بود. بلخ دعوی استقلال میکرد، [[مرو]] و [[کوشک]] به تصرف [[روسیه تزاری]] در آمده بودند، [[رانجیت سینگه]] والی ایالت [[پنجاب]] نیز اعلان استقلال نمود. انگلیسها بر [[بلوچستان]] دست انداخته بودند و [[ایالت سند|سند]] نیز در مقابل حکومت افغانها تمکین نمیکرد.
دوست محمدخان در شرایطی چنین بحرانی به سال [[۱۲۵۰ هجری قمری]] ([[۱۸۳۵ میلادی]]) خود را امیر افغانستان خواند. دوست محمد از انگلیسها که عملاً از سیکها حمایت میکردند تقاضا نمود تا بر سر مسئله پنجاب میان ایشان میانجیگری نمایند و در ضمن به انگلیسها قول داد که افغانها مانع پیشروی روسها از شمال به جانب جنوب شوند. دوست محمد خان وقتی زمام امور را در دست گرفت که دو امپراتوری بزرگ روسیه و انگلیس سرگرم پیشرویها و
وقتی دوست محمد در مبارزه با سیکها از انگلیس کمک خواست آنها حاضر نشدند که به وی کمک کنند، چرا که آنها آخرین حملات دوران احمدشاه بر هند را هنوز بخاطر داشتند و به خود اجازه نمیدادند تا افغانها، این مردمان کوهنشین و دیرآشنا و حادثه جو را تهدیدی برای سلطهی خود بر هند ندانند. همین احساس خطر بالاخره باعث شد که دوست محمدخان دو سال بعد از حکومت افغانستان کنار رود. وقتی دوست محمدخان از انگلیس استمداد کرد که هرات نیز در
تا این هنگام ایرانیها هرات را تخلیه کرده بودند. با این حال انگلیسها افغانستان را اشغال کردند و بدین ترتیب نخستین جنگ انگلیس و افغانستان (از سال[[۱۲۵۴ هجری قمری]] ([[۱۸۳۸ میلادی]]) تا [[۱۲۵۸ هجری قمری]] ([[۱۸۴۲ میلادی]])) آغاز شد.
خط ۱۳۶:
=== جنگ دوم افغان و انگلیس (۱۸۸۰-۱۸۷۸) ===
وقتی انگلیسها از طرف جنوب، افغانستان را اشغال کردند، امیرشیرعلیخان از روسها استمداد کرد، ولی پاسخی نیافت و ناگزیر اداره امور را به فرزندش یعقوب خان سپرد و خود به امید جلب کمک رهسپار شمال گشت، روسها تنها کمکی که به وی کردند این بود که توصیه نمودند به پایتختش برگردد و با انگلیسها از در صلح درآید. امیر شیرعلی ناامید، افسرده و در هم شکسته در [[مزارشریف]] چشم از جهان فروبست.
انگلیسها این بار نیز با رهبرانی پیمان بستند که افغانها ایشان را به حیث رهبر نمیشناختند. اگرچه یعقوب خان فرزند شیرعلیخان بود و از طرف وی ادارهای امور را در شهر کابل در دست داشت، ولی او نیز رهبری نبود که مورد قبول سران قبایل باشد. وی به
انگلیسها پی بردند که اشغال افغانستان کار چندان مشکلی نیست ولی نگهداری آن خیلی مشکل است، بنابراین به فکر آن افتادند تا در میان قبایل کسی را بیابند که هم مورد قبول مردم باشد و هم نزد انگلیسها مقبولیت داشته باشد، این آخرین امید [[انگلستان|انگلیس]] در وجود عبدالرحمان خان پسر عمو(کاکا)ی امیر تبعید شده و نوهای دوست محمدخان تحقق یافت. انگلیسها از موفقیت نه چندان بزرگ خویش در جنگ دوم چشم پوشیده، از افغانستان خارج شدند، عبدالرحمان که مردم [[ترکستان افغان]] را به دور خود جمع کرده بود، در قبال گرفتن شناسایی از طرف انگلیسها تنظیم روابط خارجی خویش را به ایشان واگذاشت.
خط ۱۴۸:
عبدالرحمان خان بهسال [[۱۳۱۹ هجری قمری]] ([[۱۹۰۱ میلادی]]) مُرد. حبیب الله خان، پسر بزرگش، بر طبق وصیت پدر برجای وی نشست. حبیب الله خان سیاست انزواگرایی پدر را دنبال کرد، وی همواره با هرگونه تلاش قدرتهای خارجی برای کسب امتیازاتی در افغانستان مخالف بود. حبیب الله خان طب غربی را در کشور رایج ساخت و خرید و فروش برده را نیز لغو نمود، و یک باب مدرسهی عالی را بنابر الگوهای غربی بنام [[حبیبیه]] تأسیس نمود.
در
=== امانالله شاه، استقلال و اصلاحات ===
خط ۱۵۸:
=== محمدنادر شاه ===
محمد نادرخان در
نادرخان و برادران، کوچکترین مخالفت نسبت به خود و حکومت خویش را توسط ژاندارم های خویش در نطفه خنثی ساختند. هزاران انسان را به طرفداری از امان الله یا به جرم وطندوستی و آزادیخواهی رهسپار زندانهای مخوف و سیاه چالها نموده که بیشترینشان در آن سیاه چالها جان سپردند. آخرالامر نادرخان در سال ۱۳۱۲خ/۱۹۳۳م در اثنای توزیع جوایز در یک مدرسه توسط جوانی بنام [[عبدالخالق]] به ضرب گلوله کشته شد. برادران نادر زمینهی به قدرت رسیدن پسر خویش [[محمدظاهر]] را مساعد ساخته و هیچکدامشان ادعای تخت و تاج را نکردند. چرا که آنها به خوبی میدانستند که نفاقهای خانوادگی زمینهی نابودی ایشان را بیشتر مساعد خواهد کرد چون ایشان در بین مردم دارای اعتبار و حیثیتی چندانی نبودند و مردم ایشان را غاصب تخت و تاج میدانستند. از همان روزهای نخست ایشان بنای حکومت خویش را بر غدر و مکر نهاده بودند.
خط ۱۶۵:
[[محمد ظاهرشاه|محمدظاهر]] پسر ارشد محمدنادر پادشاه مقتول به سال ۱۳۳۲ قمری/۱۹۱۴ میلادی به دنیا آمد، و هنگامی که به جای پدرش نشست فقط ۱۹ سال داشت. محمدظاهر کمتر از ده سال داشت که به [[فرانسه]] اعزام شد، وی تا شانزده سالگی در [[اروپا]] بهسر برد، معلوم نیست که وی در آنجا در کجا تحصیل کردهاست. بعد از شانزده سالگی به افغانستان بازگشت و شامل مدرسه نظامی کابل شد. محمدظاهر وقتیکه به جای پدر نشست کودکی بیش نبود ولی عموهایش قدرت را در دست گرفته مملکت را بزور سرنیزه و رعب و شتم اداره نمودند. مخصوصاً هاشم خان فرد ظالم و مستبد بود که دوره وی به نام دوره هاشمخانی در جنایتکاری و استبداد معروف است.
محمدظاهر ۴۰ سال حکومت کرد و در این
سردار محمد داود اولین رئیس جمهور افغانستان علاقه مند به آزادی، ترقی و پیشرفت کشور بود. بالاخره در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، کودتایی با کمک [[شوروی]] دوره حیات و ریاست جمهوری داود خان را پایان بخشید.
خط ۲۰۵:
<div style="font-size:smaller">
* [[مهدیزاده کابلی]]، '''''درآمدی بر تاریخ افغانستان'''''، قم: نشر صحافی احسانی، چاپ اول - زمستان ۱۳۷۶ خورشیدی.
* افغانستان در مسیر تاریخ،
* افغانستان در پنج قرن اخیر،
* تاریخ افغانستان،
* [[دانشنامه ایرانیکا]]
* [[دانشنامه بریتانیکا]] («Afghanistan.» Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica, 2010.)
*
* افغانستان: یک تاریخ هزاران ساله (عنوان اصلی به فرانسوی: Afghanistan, une histoire millénaire)، انتشارات [[موزیم گیمه]]، ۲۰۰۲، [[پاریس]]
* بناهای افغانستان: تاریخ، باستانشناسی و معماری (عنوان انگلیسی: The Monuments of Afghanistan: History. Archaeology and Architecture)،
* افغانان (عنوان انگلیسی: the Afghans)،
* کاتالوگ موزیم ملی افغانستان، ۱۹۸۵-۱۹۳۱ (Catalogue of the National Museum of Afghanistan, 1931-1985)،
* الفنستون، '''''بیان سلطنت کابل''''' (افغانان)، ترجمه آصف فکرت، مشهد.
</div>
خط ۲۲۱:
<div style="font-size:smaller">
* [https://web.archive.org/web/20120126223801/http://www.guimet.fr/IMG/pdf/2002_03_01-2002_05_27.pdf افغانستان: یک تاریخ هزاران ساله (عنوان اصلی به فرانسوی: Afghanistan, une histoire millénaire)، انتشارات موزیم گیمه، ۲۰۰۲، پاریس]
* [http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/
* [https://web.archive.org/web/20101125120443/http://cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=3753 دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،
</div>
|