آستانه حسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲:
'''آستانهٔ حسی''' ({{Lang-en|Sensory Threshold}}) در دانش [[روان فیزیک]]، ضعیف‌ترین محرک محسوس برای یک فرد است. مگر در مواردی خاص که تعریف دیگری ارائه شده‌ باشد، معمولاً ضعیف‌ترین محرک محسوس، محرکی است که در نیمی از جمعیت مورد آزمایش احساس گردد.
 
در سدهٔ ۱۷ میلادی، [[فلاسفه بزرگ|فلاسفهٔ]] [[تجربه‌گرایی]] مانند [[جان لاک]] معتقد بودند که ذهن انسان نظیر لوحه‌ای نانوشته است. محرک‌های حسی روی این لوحه، اثراتی به‌ جای می‌گذارند؛ و تنها این اثرات باقی مانده بر لوحه، همه تجارب انسان را تشکیل می‌دهند.<ref>psychology Henry Gleitman,international student edition,the passive perceiver. page.135</ref> بعدها در سدهٔ ۱۸ میلادی فلاسفهٔ دیگری مانند [[ایمانوئل کانت]] از دیدگاه [[عقل گرایی|عقل‌گرایی]] این ادعا را مورد انتقاد قرار دادند. [[کانت]] معتقد بود که ذهن انسان یک لوحهٔ نانوشته نیست. بلکه لوحه‌ای است که از قبل الگوهایی روی آن نقش بسته‌اند. محرک‌های حسی، تنها در حدود این الگوهای از قبل تنظیم‌شده، ثبت می‌گردند؛ و تجارب انسان را می‌سازند.<ref>psychology Henry Gleitman,international student edition,the active perciever.page 136</ref> این مباحث فلسفی بعدها دستمایه‌ایدست‌مایه‌ای شد برای [[ارنست هاینریش وبر]] تا مطالعات آزمایشگاهی خود را پیرامون این عقاید آغاز کند.
 
اگر کسی در کوله‌پشتی شما یک سنگ نیم کیلویی قرار دهد و شما از این تغییر بی‌خبر باشید، در صورتی که کوله‌پشتی شما از قبل خالی بوده باشد؛ کشف نیم کیلو وزن اضافه، ساده است. اما اگر از قبل کوله پشتی شما ۲۰ کیلو بار شده باشد؛ این اضافه وزن قابل توجه نیست. این تفاوت در زمینه قبلی و تناسب آن با حداقل تفاوت محسوس، اولین بار توسط ارنست [[هاینریش فریدریش وبر|هاینریش وبر]] مورد تفحص قرار گرفت. تفکرات او پیرامون چگونگی تعیین و تعریف آستانهٔ حسی منجر به ایجاد تقسیماتی جدید و ابداع اصطلاحات جدیدی شد.<ref>psychology Henry Gleitman,international student edition,sensory thresholds. page 137</ref>