ماریه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Al-Marzbaan (بحث | مشارکت‌ها)
Al-Marzbaan (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۴:
در تاریخ طبری آمده است: «'''سخن از کنیزانی که پیامبر به زنی داشت''': یکی ماریه بنت شمعون قبطیه و دیگری ریحانه بنت زید قرظی بود.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ طبری، جلد چهارم، ص 1299}}</ref>
 
یک روز، بعد از نماز ظهر به خانۀ حفصه رفته بود ولی او در خانه‌اش نبود. لذا ماریۀ قبطیه را به خانۀ حفصه آورد. سپس به او محبت ورزیده و با او آمیزش کرد. مدتی بعد، حفصه بی‌خبر برگشت و آن دو را در حجرۀ خود تنها دید. از حسادت شور و غوغا راه انداخت و گفت: «در حجرۀ من با کنیزی خلوت کردی.» پیامبر در ابتدا به او می‌گفت: «او کنیز من است و خدا او را برایم حلال کرده است.» اما حفصه راضی نشد پس برای خوشحالی او گفت: «کنیز خود را برای خود حرام می‌کنم.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Reported by Ibn ‘Abbas: Al-Tabari, Ibn Jarir, Jami‘ al-Bayan fi Tafsir al-Qur’an, (Beirut: al-Resalah Publishers, 2000) Vol.23, 477-478; al-Baihaqi, Abu Bakr, al-Sunan al-Kubra, (Beirut: DKI, 2003) Hadith 15075; Ibn al-Jawzi, Abu al-Farj, al-Tahqiq fi Ahadith al-Khilaf, (Beirut: DKI, 1415 AH) Vol.2, 379; It comes through an isnad involving ‘Atiyah al-‘Awfi and his descendants. Though criticized otherwise, the tafsir reports through this isnad are accepted since they are known to have been transmitted in writing. See, al-Turifi, ‘Abdul ‘Aziz, al-Taqrir fi Asanid al-Tafsir, (Riyadh: Dar al-Minhaj, 2011) 67-68}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روایت شده از عبدالله بن عباس، تفسیر طبری}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن سعد، طبقات الکبری، روایت شده از عروه بن زبیر و ابن عباس}}</ref> <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابوبکر البیهقي، السنن الکبری، حدیث 15075}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التحقیق في أحادیث الخلاف، ابو الفرج ابن الجوزي}}</ref> بعد از حرام ساختن ماریه از حفصه خواست که این ماجرا را به کسی نگوید و به عنوان راز با خود نگه دارد. حفصه نیز قول داد چنین خواهد کرد. اما فوراً قول خود را شکست و پنهانی این جریان را برای عایشه تعریف کرد. در این هنگام سورۀ تحریم به محمد وحی شد. نخست این سوره او را به‌خاطر ''حرام کردن چیزی که حلال بود، یعنی ماریه'' سرزنش کرد. سپس او را از کار پنهانی حفصه و گفتن رازش به عایشه باخبر کرد. محمد وقتی حفصه را دید، به او گفت که قولش را شکست و رازش را به عایشه نیز گفت. حفصه از سخن او شگفت‌زده شد و پرسید: «چه کسی تو را از کاری که کردم باخبر کرد؟» محمد نیز گفت که خدای دانا و آگاه من را باخبر کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن اسحاق، زندگی محمد}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سنن النسائی، کتاب عشرة النساء}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ضیاء الدین مقدیسی، الأحادیث المختارة، حدیث 189}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر جلالین}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رشیدالدین میبدی، کشف الأسرار و عدة الأبرار}}</ref>
 
از آن جهت که محمد، همیشه آیات قرآن که به او وحی می‌شدند را برای تمام مردمان می‌خواند، این سوره را نیز برای مردم خواند و پس از آن دیگر ماجرا بر کسی پوشیده نماند. محمد نزدیک یک ماه از همسران خود دوری کرد و دربارۀ زندگی زناشویی او حرف‌ها و سخنان زیادی میان مردم پیچید. اما نهایتاً با حفصه و عایشه نیز آشتی کرد و آن‌ها را بخشید. بسیاری از اصحاب محمد در این ماجرا از او دفاع کردند؛ مانند [[علی بن ابی‌طالب]] و [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب]].