== محل سکونت ==
خلج نام قبیله ترک و اسم ترکی آن (QalacQalaç) قلچ است. این قبیله از قرن چهارم در جنوب [[افغانستان]] بین [[سیستان]] و [[هند]] ساکن بودهاند.<ref>دکتر محمدمعین در حاشیه برهان قاطع</ref>
[[ابن خردادبه]] آنها را در شمار قبایل ترک استپهایاستپهای آسیای میانه آوردهاست. به گفته او منزلگاههای زمستانی آنها در آن سوی سیردریا«سیر دریا» در ناحیه تلاس در مجاورت زمینهای قرلق واقع بودهاست.<ref>المسالک و الممالک، ترجمه دکتر حسن قره چانلو، نشر چاپخانه مهارت، چاپ اول، ۱۳۷۰</ref> قرلق، قرلغان، قرلغ و قرلیغ همه اشکال مختلف یک کلمهاند و آن قبیلهای بودهاست از اتراک در شمال و شمال شرقی ماوراءالنهر معروف به حسن صورت و طول قامت و تناسب خلقت. <ref>ر.ک :خاتمی، احمد، شرح مشکلات تاریخ جهانگشای جوینی بر اساس نسخه علامه محمدقزوینی، مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی پایا، چاپ اول ۱۳۷۳</ref> همچنین آنها در این سوی جیحون در سواحل جنوبی و غربی آن زندگی میکردهاند. <ref>بنگرید به حاشیه صفحه ۳۳۹ ج. دوم جهانگشای جوینی, چاپ لیدن به تصحیح علامه میرزا محمدقزوینی و دایرةالمعارف اسلامی ذیل کلمه قرلق به قلم بارتولد</ref>
ابناثیر در مورد مرگ [[یعقوب لیث]] (۲۶۵هجری/۸۷۹ میلادی) آوردهاست که امیر صفاری در جریان فتوحاتش در شرق افغانستان به زنبیل یا حاکم محلی در زمین داور حمله کرده و خلجها (''الخلخیه'') و مردم زابلستان را تحت انقیاد در آورده بود. <ref>ابناثیر، تاریخ بزرگ اسلام و ایران ترجمه عباس خلیلی. انتشارات کتب ایران ج۱۲ ص ۴-۱۷۳ </ref>این مطلب را تاریخ سیستان با ذکر پیکارهای یعقوب علیه خلجها و ترکان تأیید میکند.
گروههایگروههای موسوم به خلجی اکنون در افغانستان زیست میکنند که به ترکی کهن خلجی سخن میگویند. در منابع اسلامی موطن ترکان ساکن حد فاصل سیستان تا هندوستان و تخارستان و افعانستان جنوبی خلجستان کبیر نامیده شدهاست. ابوالغازی بهادر کتاب شجره تراکمه به روایت ابوالفضل بیهقی سلطان محمود در حمله به هندوستان بسیاری از خلجها را در اردوی خود از حوالی خراسان به هندوستان برد و آنان را با غوریان متحد ساخت و شماری از آنان را در بنگال ساکن کرد. <ref>تاریخ بیهقی، ابوالفضلمحمدبنحسینبیهقی،ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، به تصحیح و اهتمام دکترغنیدکتر غنی و دکترفیاض، انتشارات خواجو، تهران ۱۳۷۰</ref>
خلج نام طایفهای است معروف و در آن موقع در ناحیه زمین داور سکنی داشتهاند.<ref>همان پاورقی ص.۶۶۲</ref>
در برخی از کتب تاریخی مانند ظفرنامه شرفالدین یزدی<ref>ج۲، ص۵۷۳</ref> و تاریخ گیتیگشا<ref>چاپ سعید نفیسی تهران ۱۳۱۷، ص۲۶۳</ref> از پراگندگی خلجهاخلجها در اطراف [[ساوه]]، [[قم]] و [[کاشان]] سخن رفتهاست.
[[زینالعابدین شیروانی]] از پراکندگی خلجها در ایالت فارس، عراق عجم، [[خراسان]]، [[کابل]] و [[توران]] (آسیای میانه) سخن گفتهاست. <ref>بستان السیاحه، چاپ تهران، ۱۲۱۵ ه.ق ۲۷۳</ref>
اصطخری نیز مکان خلجهاخلجها را زمین داور وآنهاو آنها را مهاجران قدیمی به این منطقه دانسته و گفتهاست که آنها گلهدار بودند و نیز آداب و رسوم ترکی، وضعیت ظاهری و زبان خود را حفظ کرده بودند.<ref>مسالک و ممالک </ref>
صاحب فارسنامه ناصری از پراکندگی آنان در میان [[قشقایی]]ان خبر داده و از دو خاننشین خلجستان به سرپرستی حاجعلیقلیبیگ و میرزاقاسمبیک صحبت کردهاست. <ref>فارسنامه ناصری، چاپ ۱۳۱۳.ص۲۸۴</ref>
حدودالعالم خلج را رعایای گلهدار منطقه غزنه - البته به صورت گروههای متفرق در بلخ و تخارستان و بخشهایی از بست - به شمار آوردهاست. <ref>حدودالعالم مینورسکی</ref>
محل عمده سکونت خلجهاخلجها در غرب ایران است که هنوز هم تحت نام «خلجستان» شناخته میشود. خلجستان از بخشهایبخشهای شهر قم است که از شمال به جعفرآباد و از خاور و جنوب به حومه قم از جنوب باختری به شهرستان [[آشتیان]] و از باختر به شهرستان [[تفرش]] محدود میگردد. جمعیت بخش خلجستان بر اساس سرشماری سال ۱۳۷۰ برابر است با ۱۴۲۸۸ نفر. <ref>فرهنگ جغرافیایی قم و اراک انتشارات جغرافیایی وزارت دفاع ج۲ ص۳-</ref>۷۲
منطقهای کوهستانی که در جنوب غربی تهران در مسیر [[همدان]] و در غرب ساوه واقع شدهاست و قسمت عمده شهرستانهای [[اراک]] و ساوه در استان یا ایالت مرکزی را در بر میگیرد. نه تنها در این منطقه بلکه در نواحی مجاور واقع در ایالت بختیاری از مناطق زاگرس مرکزی روستاهایی با نامهایی مانند خلج, خلجآباد و غیره مشاهده میشود که حاکی از منزلگاههایمنزلگاههای قدیمیتر اعضای قبیله خلج است.<ref>همان</ref>
مطالعاتی کهاز منابع بعد از اسلام به عمل آمده، نشان میدهد که خلجهاخلجها در سدههای نخستیناسلام در سه منطقه میزیستهاند:
۱) [[بلاساغون]] (سویاب قدیم) پایتخت [[ترکستان]] در کرانه راست رود چو و شمالغربی ایسیگول ([[بیشکک]] امروزی)
در نیمهٔ قرن هفتم میلادی دستهای از اقوام خلج و اوغوز در سیستان و [[کابل]] ساکن شدند و گروهی از آنان در قرن هشتم میلادی در هندوستان سلسلهٔ ترک شاهی را تأسیس نمودند که بروی سکههایآنها به رسم سایر قبایل ترک روی تاج پادشاه شکل گرگ ترسیم شده بود. البته خلجها بعد از اسلام نیز در هندوستان حکومتی به نام «سلسلهٔ خلجیان» تشکیل دادهاند.
اقوام خلج، در زمان [[غزنویان]] علیه سلطان مسعود غزنوی قیام کردند، و در پیروزی [[سلجوقیان]] بسیار تأثیرگذار بودند، سرانجام نیز همراه سلجوقیان به عراق عجمآمده،عجم آمده، ابتدا در خرقان ساوه ساکن شدهاند. خلجهاخلجها در زمان هجوم [[چنگیزخان]] مغول به همراه [[خوارزمشاهیان]] از [[سمرقند]] دفاع کردند و به اتفاق ترکمانان سپاهی به فرماندهی «سیفالدین قراملک» جهت حمایت از سلطان جلالالدین خوارزمشاه تشکیل داده، در جنگ پروان، مغولان را سخت شکست دادند. <ref> اقتباس از فصل اول کتاب ''خلجهاخلجها یادگار ترکهای باستان''، علیاصغر جمراسی </ref>
== اسامی روستاهای خلج نشین ==
۲- بخش خلجستان:
الف) دهستان قاهان: شادقلی (شاهقلی)، مهرزمین،مهر زمین، کاسوا، انجیله، ونان، اسفید، چاهک
ب) دهستان دستجرد: سرخده، سفت، زیزگان، عیسی آباد، سفیداله، فوجرد، موجان، منصورآباد، جوزه، چریک آغاج
ج) دهستان راهجرد شرقی: عنایتبیک، اسلامآباد، تاجخاتون، دیزیجان، باغیک، یکهباغ، زواریان، جنداب و سلفچگان
پ - روستاهای خلج نشین شهرستان [[آشتیان]]
محسنآباد، زرنوشه، سقرجوق، نادرآباد،نادر آباد، بنچنار، هزارآباد،هزار آباد، ورسان، سرهرود، کردیجان، بهارستان، مزرعهنو،مزرعه نو، خوراک آباد، سعد آباد، خوراکآباد،فیض سعدآباد،آباد، فیضآباد،موسی موسیآباد،آباد، ینگچه، نوده.
ج- بخش اشتهارد (استان تهران)
عدهای در شهر تاتیزبان [[اشتهارد]]، روستای نکوجار (افرادی که در این روستا هستنذ به کوهی معروفند.)
8- روستای سیبلی از توابع شهرستان آستارا میباشندومیباشند و خلج محله. که از اورامانات کرمانشاه کوچ داده شده اند.
با توجه به اینکه تفاوتهایتفاوتهای زبانی از روستایی به روستای دیگر اندک است، مجموع این تفاوتها (یعنی از دورترین نقاط، [[تلخاب]] در شمال غربی منطقة خلجستان ونارچ در جنوب شرقی) نسبت به تفاوتهای موجود بین زبان تاتارهای غازان و باشغر یا بین زبان ترکی عثمانی و [[ترکی آذری]] قابل توجه و بیشتر است.
== زبان ==
{{نوشتار اصلی|ترکی خلجی}}
[[ترکی خلجی]] زبان ترکان خلج است که در مرکز ایران (خلجستان) در ۱۶۰ کیلومتری جنوب غربی [[تهران]] در منطقهای بین ساوه، قم و اراک زندگی میکنند.
مرکز حکومتی خلجستان دستگرد است که در ۶۴ کیلومتری غرب قم قرار گرفته ولی خود این شهر خلج نیشین نیست. خلجها روستانشین هستند و در ۵۷ دهکده پراکندهاند. مهمترین مراکز خلجها خلجها(خراب سابق) بهارستان/ راهجرد/ نونگرد/ بشارتآبادبشارت آباد/ بوربور و تلخآب (۳۳۰۰ نفر)، واشقان (۱۳۰۰نفر)، نادرآبادنادر آباد (۱۱۰۰نفر)، خلتآبادخلت آباد(۴۵۰نفر) و منصورآبادمنصور آباد (۴۰۰نفر) و فیضآبادفیض آباد (بیش از ۱۰۰۰نفر) است. مردم خلجستان مسلمان شیعهاند. مردهایشان اغلب به دو یا سه زبان (خلجی، فارسی و ترکی) صحبت میکنند. کودکان اگرچه خلجی میفهمند، بیشتر فارسی حرف میزنند. لازم به ذکراست راهجرد و نونگرد (انانجرد) هیچگاه خلج نبودهاند.
ترکی خلجی لهجه مستقلی دارد و قدیمی ترین لهجه ترکی بوده، از نظر زبانشناسی دارای اهمیتی خاص است. در روستای واشقان (در ۷۲ کیلومتری اراک) تنی چند از تحصیلکردگان در حال تحقیقات و جمعآوری اطلاعات در زمینه زبان خلجی هستند. تدوین فرهنگ لغات و چند شعر سروده شده به این زبان در ردیف کارهای در دست انجام است.
همچنین خلج نام یکیاز طوایف بیست و چهارگانهٔ قدیمی ترک است. معنای واژهٔ خلج بدرستی بر ما معلوم نیست. منابع فارسی و عربی به صورت خلج khaladj،(Khaladj)، قالاچ، qalaç،قالاچ(Qalaç)، و خولخ xolox(Xolox) از آن نام بردهاند. مؤلف کتاب جامعالتواریخ و به پیروی از او ابوالغازی بهادرخان در کتاب شجرهٔ تراکمهآنتراکمه آن را مرکب از دو واژه: قالQALقال(QAL / ماندن) و آچ (AÇ /گرسنه،گرسنه)، یعنی گرسنه بمانبمان، میدانند. محمود کاشغری نیز در این زمینه داستانی آوردهاست که به همین معناست. در داستان اوغوزخان ترکیب خلج، بدینگونه انگاشته شده: قال آچ qalaç/ بمان و باز کن وآنانو آنان را جزو کنفدراسیون ترکی بئش اوغوز شامل: کانگلی/قانقلی، آغاجری، قبجاق و خلخ دانستهاست.<br />
ج. مارکوارت، J.MARQUART در تألیف خویش به نام «ایرانشهر خولیتای» (xolitai) ادعا میکند که خلج واژهٔ کهن به صورت خولجxolaç,خولج(xolaç)، بودهاست. مینورسکی مطالبی را از جغرافیدان قرن هفتم هجری، محمدابن نجیب بکران، مؤلف جهاننامه نقل میکند، مبنی بر اینکه ترکان خلج از منطقه ترکستان به زابلستان، مهاجرت کردهاند. به هر حال به قول پروفسور پوهاندجاویدپوهاندجاوید، خلج هم نام جای و هم نام قوم است.
== بررسی مفهوم واژهی خلج ==
به استناد نویسندهٔ کتاب المسالک و الممالک، خلجها: «انسانهایی مهربان، خوشخلق و مهرورز بودند و سرزمین آنها نیز از آبادترین و غنیترین سرزمینهای ترک است». پروفسور فاروق سومر، نویسندهی کتاب اوغوزها نیز، خلجها را نیک خویترین قبایل ترک خواندهاست
واژهی خلج در میان نویسندگان و مورخین قدیم چین، روسیه، ترک، عرب و فارس به اشکال مختلف آمده است، از قبیل: قالاچ، قلاچ/ Qalaç، کالاچ/ Kalaç، خالاچ/ Halaç، خلوخ/Khollukh، خالوخ/ Khallukh، خلخ/ Ko-lo-lok، خرلخ، قارلق/ Qarlouq، خولچ/ Xolaç، خلج/ Khildj، خلج/ Xelej و سرانجام شکل مؤخر آن به صورت خلج/Khalaj یا Xalac استعمال میشود. معنای این واژه بدرستی روشن نیست ولی راجع به وجه تسمیهی آن رشیدالدین فضلالله همدانی مؤلف کتاب جامعالتواریخ و به پیروی از او ابوالغازی بهادرخان در کتاب شجرهنامه تراکمه، آن را مرکب از دو واژه قال/ Qal (ماندن) وآچو آچ/ Aç گرسنه بمان میدانند و داستان زیر را نقل کردهاند: «می گویند چون اوغوزخان از ولایت غور و غرجستان به یورت قدیم خود مراجعت کرد، در راه زنی بچهآورد و به سبب بیغذایی شیر نداشت و بچه گرسنه شد. شوهرش بدان واسطه بازمانده و شغالی پرندهای را گرفته بود. مرد چوبی انداخته و از او باز گرفته و به خورد،خورد زن داده و به لشکر رسید، اوغوزخان چون یاساق نبوده که به هیچ علت کسی از او بازمانده رنجیده و گفته، قالآچ یعنی بمان گرسنه، بدان سبب نسل او را قالچ میگویند».
== خلج (و خلّخ){{مدرک}} در آینه ادبیات فارسی ==
در گذشته، خلجها به کثرت جمعیت و خوبرویی در میان مردم ایران معروف بودهاند؛ به نحوی که شعرای پارسیگوی بارها در اشعار خود از خلج، خلخ و امثال آن (هم به معنی قوم خلج و محل سکونت آنان) یاد کردهاند از جمله: {{شعر}} {{ب|بفرمود و گفت ای گو رزمسازرزم ساز|یکی بر پی شاه توران بتاز}}
{{ب|به ایتاش و خلّجستان برگذر|بکش هرکه یابی به کین پدر}}
{{شعر}}
{{ب|گوی خوبی بردیازبردی از خوبان خلّخ شادباششاد باش|جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی}}
[[حافظ]]
{{شعر}}
{{ب|تا فروغیفروغ رخ آن ترک ختایی دیدم|فارغ از خلّخ و آسوده ز کشمیر شدم}}
[[فروغی بسطامی]]
{{پانویس|2}}
* علی اصغر جمراسی (فراهانی). خلجها یادگار ترکهای باستان، ناشر: انتشارات پیام پویا
* جواد هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، نشرپیکان، ۱۳۸۰ (چاپ سوم)
|