نصر دوم سامانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Itnegiin (بحث | مشارکت‌ها)
ImanFakhri (بحث | مشارکت‌ها)
ویرایش
خط ۶:
| caption = سکه نصر دوم سامانی که در [[پژوهش‌های باستان‌شناسی در نیشابور]] کشف شده‌است.
| succession = [[سامانیان#امیران سلسله سامانی|فرمانروای سامانی]]
| reign = ۱۲ ژانویهٔ ۹۱۴ – ١۱ آوریل ۹۴۳ میلادی{{سخ}}۲۲ دی ۲۹۲ – ۱۷ فروردین ۳۲۲ خورشیدی{{سخ}}۶ جمادی‌الثانی ۳۰۱ – ۲۲ رجب ۳۳۱ قمری
| predecessor = [[احمد بن اسماعیل سامانی|احمد بن اسماعیل]]
| successor = [[نوح یکم سامانی|نوح یکم]]
| birth_date = ۹۰۶ میلادی{{سخ}}۲۸۵ خورشیدی{{سخ}}۲۹۳ قمری
| birth_place = [[بخارا]]
|death_date = ١۱ آوریل ۹۴۳ میلادی (۳۸ سال){{سخ}}۱۷ فروردین ۳۲۲ خورشیدی{{سخ}}۲۲ رجب ۳۳۱ قمری
| full name = '''[[نام عربی#لقب|لقب]]''': امیر سعید{{سخ}}'''[[نام عربی#کنیه|کنیه]]''': ابوالحسن{{سخ}}'''[[نام عربی#اسم (نام)|نام شخصی]]''': نصر{{سخ}}'''[[نام عربی#نسب|نسب]]''': ابن احمد{{سخ}}'''[[نام عربی#نسبت|نسبت]]''': سامانی
| issue = [[نوح یکم سامانی|نوح یکم]]
خط ۱۹:
}}
'''امیر نصر دوم سامانی'''
ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی سومین امیر این دودمان بود که در سال ۳۰۱ در سن هشت سالگی به سلطنت رسید و به همین منظور شورش هایشورش‌های از قبیل شورش اسحاق بن احمد، حسین بن علی مرورودی، [[احمد بن سهل]] و شورش برادرانش (ابراهیم، یحیی و منصور)همینطور همین‌طور در زمان نصر بن احمد دولتش کشمکش هایکشمکش‌های با [[زیاریان|آل‌آل زیار]] و علویان داشت که در اانتها منجر به از بین رفتن [[علویان طبرستان]] شد. وی با کمک وزیران خودابوعبدالله جیهانی و [[ابوالفضل بلعمی]] در آن زمان [[بخارا]] که پایتخت حکومتش بود را به شهری مهم در حوزه ادبیات تبدیل کرد در زمان که به ترجمه کتوب اهمیت میدادمی‌داد کتاب هایکتاب‌های زیادی از عربی به فارسی ترجمه شد، و [[رودکی]] از شاعران عصر او بود که بسیار مورد احترام دربار او قرار می گرفتمی‌گرفت.
حکومت نصر بن احمد جز دوران اوج حکومت سامانی بود و بعد از سی سال حکومت در سال ۳۳۱ هجر قمری از دنیا رفت و با به حکومت رسیدن [[نوح یکم سامانی|نوح بن نصر]] فرزندش حکومت سامانی رو به انحطاط رفت.
 
== پیش‌زمینه ==
=== جغرافیای تاریخی فرارود ===
مسلمانان در اواسط قرن اول هجری قمری به فرارود گام نهادند، آنها نام [[ماوراءالنهر]] را که معادل عربی فرارود بود برای آن سرزمین برگزیدند همچنین مسلمانان نام وهروت (به رود) رابه جیحون و رود گل زریون (چاچ) را به سیحون تغییر دادند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۳۲}}</ref>
در ارتباط با مرزهای جغرافیایی ماوراءالنهر در کتاب ''حدودالعالم'' اینگونه آمده‌است که: «ناحیه ای است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان است و حدود خراسان و مغرب وی غوز است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است».<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۳۳}}</ref>
 
 
اعراب نام‌های شهرها و مناطق ماوراءالنهر را همچنان مانند گذشته باقی گذاشتند اما نام بعضی مناطق و شهرها را برای راحتی تلفظ خود تغییر دادند به عنوان مثال سمرکند را سمرقند و چغانیان را صغانیان خوانند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۳۳}}</ref>
بسیاری از جغرافیادانان مسلمان خراسان را از ماوراءالنهر جدا دانستند اما مقدسی ماوراءالنهر را به اسم هیتل (هیطل) قسمتی از خاوران دانسته و در این باره چنین می‌گویید: «[[ابوزید بلخی|ابوزید]] (بلخی) خاوران را سه بخش برشمرده، خراسان، سکستان، ماوراءالنهر ولی من آن را به یک بخش در دو سوی جیحون خوانده هریک را به پایه گذارش نامیده‌ام… سرزمین خاوران را دو برادر به نام هیطل و خراسان، دو پسر عالم بن سام بن نوح، آباد کرده‌اند پس این سوی نهر به نام هیاطله خوانده می‌شود.»<ref>{{پک|شجاعی مهر|۱۳۹۲|ک=درآمدی بر جغرافیای تاریخی فرارود در سده هایسده‌های نخستین اسلامی|ص=۱۵}}</ref><ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۳۳}}</ref>
و دلیل این نام گذاری را این گونه توضیح داده‌است:
«اگر پرسند که چرا مانند دیگر مردم هر سوی را سرزمینی جداگانه نشناساندی مگر نبینی خود مردم گویند خراسان و ماوراءالنهر؟ درپاسخ گفته شود ولی همین مردم نیز از مرزهای قومس تا طراز را خراسان می‌نامند».<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۳۳}}</ref>
 
 
در زمان حکومت خاندان اموی مردم ماوراءالنهر بر ضد حاکمان عرب تبار مبارزاتی استقلال جویانه انجام دادند برای مثال قیامی تحت رهبری «دیواشنی» در فرغانه در سال ۱۰۳ هجری قمری را می‌توان نام برد. و همین‌طور درسال ۱۱۰ هجری قمری در سمرقند قیامی شکل گرفت و در انتها در سال ۱۲۳ هجری قمری سغدیان با امویان پیمان صلح بستند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۳۸}}</ref>
سطر ۴۰ ⟵ ۳۹:
در زمان خلیفه هارون الرشید حاکم خراسان به اسم علی بن عیسی بن ماهان زمینه شورش [[رافع بن لیث]] را در ماوراءالنهر فراهم کرد، رافع از نبیرگان نصر بن سیار آخرین حکمران خراسان در زمان امویان بود از سوی علی بن ماهان به مدت کمتر از یک سال به حکومت سمرقند رسید، رافع از این حکم سرباز زد و علیه عباسیان قیام کرد، شورش رافع و سرکشی‌های علی بن عیسی خلیفه عباسی را نگران ساخته بود او سپاهی را به فرماندهی هرثمه به خراسان فرستاد، هرثمه موفق شد علی بن عیسی را گوش به فرمان خلیفه کند اما نتوانست شورش رافع بن لیث را سرکوب کند. بعد از ااین اتفاق [[هارون الرشید]] به پسرش عبدالله ([[مأمون]]) به سوی خراسان حرکت کرد در همین زمان عبدالله که پدرش را در سفر همراهی می‌کرد نامه ای به فرزندان اسد فرستاد و دستور داد که آنها هرثمه را در نبرد با رافع همراهی کنند اما فرزندان اسد به میانجگری پرداختند و رافع در برابر خلیفه تسلیم شد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۵۱}}</ref>
 
بعد از غسان [[طاهر بن حسین|طاهرذوالیمین]] به حکومت خراسان رسید <ref>{{پک|زرین کوب|۱۳۹۹|ک=تاریخ ایران در اوایل عهد اسلامی|ص=۴۹۶}}</ref>در زمان حکومت او فرزندان اسد به حکومت خود ادامه دادند نوح بن اسد در سال ۲۲۷ق و یحیی نیز در سال ۲۴۱ ق از دنیا رفتند، بعد از مرگ یحیی قلمرو حکومتش به احمد رسید در زمان حکومت احمد قلمرواش وسیع و پایدار شد و بعد از مرگ احمد حکومتش بین بازماندگانش به صورت موروثی شد نصر بزرگترین فرزندش دربین هفت پسرش در زمان حیاتش به حکومت سمرقند و فرغانه گماشته شد. امیر احمد بن اسد امور حکومت را در سال ۲۵۰ ق و قبل از مرگش جانشین (نصر) خود رامشخص کرد تاحکومت با مواجه نشود. امیر احمد سمرقند را پایتخت خود اعلام کرد و برادران خود را در قسمت‌های مختلف ماوراءالنهر منصوب کرد. هرچند که حکومت طاهریان در خراسان رو به زوال بود، همچنان ماوراءالنهر قسمتی از خراسان بود. در سال ۲۵۹ یعقوب لیث با تسلط بر نیشاپور پایتخت طاهریان، امیر احمد بن طاهر را اسیر کرد و باعث انقراض حکومت طاهریان شد. [[یعقوب لیث]] در فکر رویارویی با خلافت عباسی بود، اما به دلیل رویاروی نشدن با امیر نصر سامانی فتوحات خود را به سمت غرب ادامه داد. در مقابل، خلیفه برای مقابله با قدرت یعقوب لیث صلاح دید امیر نصر را یاری کند. به همین جهت حکومت ماوراءالنهر را برای امیر نصر فرستاد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۵۲}}</ref>
 
اختلافات و درگیری‌هایی که امیر نصر با برادرش داشت از جمله وقایع مهم دوران حکومت امیر نصر محسوب می‌شود. با سقوط طاهریان و نبود قدرت، شورش و درگیری در بخارا اتفاق افتاد و منجر به قتل افراد زیاد و تصاحب اموال شد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۵۳}}</ref> این جریانات باعث شدابوعبدالله بن ابی حفض، از فقیهان بزرگ بخارا باارسال نامه از امیر نصر درخواست کمک کند. امیر نصر پیرو درخواست ابوعبدالله، برادرش اسماعیل در سال ۲۶۰ برای حکمرانی به بخارا فرستاد. اسماعیل با ورود به کرمینه در نزدیکی بخارا برای ورود به شهر مردد شد ولی با استقبال ابوعبدالله شک او از بین رفت<ref>{{پک|فروزانی|1393|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=53}}</ref> بعد از این که امیر اسماعیل وارد بخارا شد اولین اقدامی که انجتم داد دستگیری حسین بن محمد الخوارجی بود. البته قابل توجه است که امیر اسماعیل زمانی که کرمینه اقامت داشت از طریق سفیران خود با حسین بن محمد خوارجی که بر شهر بخارا مسلط بود گفتوهایی انجام داد. طبق توافقی که انجام دادند اسماعیل حاکم بخارا باشد و حسین بن محمد خوارجی نایب یا قائم مقام او باشد.
سطر ۴۸ ⟵ ۴۷:
 
== تبار و پیشینه ==
سامانیان سلسله ای منتسب به مردی دهقان با عنوان «[[سامان‌خدا|سامان خداه]]» می‌باشند<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۴|ک=تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا آل بویه|ص=۱۳۶}}</ref><ref>{{پک|موسوی بجنوردی|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران از سقوط سامانیان تا حکومت هایحکومت‌های محلی شرق ایران|ص=۴۵۰}}</ref> که در کیش زرتشت بود <ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۱۹}}</ref> <ref>{{پک|اشپولر|۱۳۷۷|ک=تاریخ اسلام کمبریج|ص=۲۰۵}}</ref>بعضی مورخان سامان را جد سامانیان می‌دانند و برخی دیگر سامان را منطقه ای می‌دانند که جد سامانیان در آنجا حکومت می‌کرد و در این باره جوزجانی بروشنی می‌گوید: «جد سامانیان را سامان نام بود بر قول بعضی نام، چیزی دیگر بود ال که سامان ناحیه ای از نواحی سغد قدیم است جد ایشان رئیس آن موضع بود و او را سامان خداه خواندند.» سامان خداه لقبی است مانند بخارا خداه و چغان خداه و در زبان پهلوی کلمه ختای (خدای) به معنی شاه یا فرمانروا است.
در مورد موقعیت جغرافیای «سامان» در میان صاحب نظران اختلافی نیست تردید محققان در مورد جایگاه جغرافیای محل حکومت سامان خداه دربارهٔ دو منطقه حوالی بلخ و اطراف سمرقند می‌دانند جوزجانی نیز سامان را ناحیه ای سغد قدیم می‌داند و [[حمدالله مستوفی]] هم اجداد سامان خداه را از حکام ماوراءالنهر در قبل از اسلام می‌داند با این نظریات شاید باید سامان را در ناحیه [[سغد]] بدانیم.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۴۹}}</ref>
در منابع تاریخی سامان خداه را از لقب هاای بهرام چوبین که در زمان هرمزد چهارم زندگی می‌کردند می‌دانند و این رابطه را موجب اعتبار برای سامانیان می‌دانند از نوشته [[نرشخی]] چنان می‌توان برداشت کرد که سامان خداه در اواخر قرن اول هجری قمری در بلخ حکومت می‌کرد و به احتمال قوی از سوی حکام مسلمان بر این مقام بود، سامان خداه با شورش در یلخ مواجه شد و نزد اسد بن عبدالله القسری حاکم خراسان پناه گرفت و با کمک او حکومت [[بلخ]] را باز پس گرفت و به احتمال زیاد به وسیله اسد بن عبدالله به اسلام روی آورد و به این شیوه موقعیت اجتماعی خود را حفظ کرد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۵۰}}</ref><ref>{{پک|ناجی|۱۳۸۶|ک=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|ص=۲۶}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران کمبریج از اسلام تا سلاجقه|ص=۱۱۹}}</ref>
سطر ۵۴ ⟵ ۵۳:
== حیات سیاسی ==
=== شورش اسحاق بن احمد ===
بعد از کشته شدن احمدبن اسماعیل پسر هشت سال اش نصر به حکومت رسید <ref>{{پک|دهمرده|۱۳۸۴|ک=تارییخ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان، دیلمیان و غزنویان|ص=۲۸}}</ref><ref>{{پک|موسوی بجنوردی|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران از سقوط سامانیان تا حکومت هایحکومت‌های محلی شرق ایران|ص=۴۵۷}}</ref>و ابوعبدالله جیهانی به وزارت دربار او منصوب شد بخاطر سن کم امیر نصر، کسانی مدعی حکومت شدندیکی از این اشخاص اسحاق بن احمد برادر احمد بن اسماعیل بود که در زمان حیات احمد او را از حکومت سمرقند برداشته و در بخارا زندانی کرد. اسحاق بعد از کشته شدن احمد از زندان رهایی یافت و به کمک پسرش الیاس سپاهی را جمع کرده و به بخارا حمله کرد اما سپسالار امیر نصر به اسم حمویة بن علی کوسه او را شکست داد، ساخت اسحاق از نصر تقاضای بخشش کرد امیر نصر او را بخشید اسحاق تا زمان مرگ در بخارا می‌زیست. دیگراشخاصی که بعد از مرگ احمد اسماعیل مدعی حکومت بودند ابوصالح منصور بن اسحاق سامانی و حسین بن علی مرورودی بودند که ابو صالح منصور در همان ابتدا در نیشابور فوت کرد اما حسین مررودی که همدست او بود یاران خود را جمع کرد و با حکومت نصر به مخالفت پرداخت و بر هرات، سیستان و نیشابور تسلط پیدا کرد.<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۲۶}}</ref><ref>{{پک|ناجی|۱۳۸۶|ک=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|ص=۵۵}}</ref><ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران کمبریج از اسلام تا سلاجقه|ص=۱۲۴}}</ref>
 
=== شورش حسین بن علی مرورودی ===
برای مقابله با حسین بن علی مرورودی سپاهی به فرماندهی احمد بن سهل فرستاده شد او ابتدا هرات را تسخیر کرد و برادر حسین بن علی به اسم منصور بن علی را مجبور به تسلیم کرد، احمد بن سهل بعد به سوی نیشابور رفت و با سپاه حسین بن علی رویاروی شد و آنها را مغلوب و در انتها حسین بن علی را اسیر کرد و در نیشابور اقامت گزید.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۸۰}}</ref><ref>{{پک|ناجی|۱۳۸۶|ک=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|ص=۵۶}}</ref><ref>{{پک|موسوی بجنوردی|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران از سقوط سامانیان تا حکومت هایحکومت‌های محلی شرق ایران|ص=۴۵۸}}</ref><ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۲۶}}</ref>
<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۲۶}}</ref>
 
=== شورش احمد بن سهل ===
یکسال بعد از سرکوب حسین بن علی توسط احمد بن سهل که یک دهقان زاده ایرانی بود بود،<ref>{{پک|موسوی بجنوردی|۱۳۹۳|ک=تاریخ جامع ایران از سقوط سامانیان تا حکومت هایحکومت‌های محلی شرق ایران|ص=۴۵۸}}</ref>، او دست به نافرمانی از حکومت زد و دست به شورش زد از سوی دربار قراتگین (حاکم گرگان) برای مقابله با او فرستاده شد زمانی که قراتگین به سمت نیشابور به راه افتاد احمد بن سهل از نیشابور به سمت مرو رفت در همان زمان حمیویة بن علی مأمور سرکوب احمد بن سهل شد حمویة بعد از رسیدن به مرو به سران سپاه خود دستور داد به احمد بن سهل نامه بدهند و اظهار وفاداری کنند با این نقشه احمد بن سهل فریب خورد و از شهر خارج شد، نبرد بین دو شهر در منطقه ای به اسم مرورود (به نام حوران) صورت گرفت و در انتها موجب پراکندگی و فرار سپاه احمد بن سهل شد، احمد بن سهل دستگیر شد و به بخارا فرستاده شد به دستور امیر نصر به زندان افتاد و در ذیحجه سال ۳۰۷ از دنیا رفت.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۸۱}}</ref><ref>{{پک|ناجی|۱۳۸۶|ک=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|ص=۵۵}}</ref><ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۲۷}}</ref>
<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۲۷}}</ref>
 
=== امیر نصر و علویان طبرستان ===
در سال ۳۰۸ ق فرمانروای علوی [[طبرستان]] به نام [[داعی صغیر]] (حسن بن قاسم) سپاه خود را به فرماندهی لیلی بن نعمان برای تصرف کردن خراسان روانه آنجا کرد، سپاه لیلی بعد از فتح نیشابور در طوس با لشکر سامانی به رهبری حمویة بن ععلی رو به رو شد در این نبرد سپاهیان حمویة شکست خوردند و مجبور به عقب‌نشینی به سوی مرو شد لیلی و سپاه او به تعقیب از سپاه حمویة واردشهر شدند و به محاصر سپاه حمویة درآمدند سرانجام لیلی بن نعمان دستگیر و به قتل رسید.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۸۲}}</ref>
 
بعد از این شکست سپاهیان لیلی بن نعمان به سمت گرگان عقب‌نشینی کردند کمی بعد الیاس بن الیسع سغدی از طرف سامانیان از داعی صغیر خواست که گرگان را ترک کند، داعی صغیر قبول نکرد و منجر به جنگ شد در این جنگ الیاس کشته شد و سپاهش پراکنده شد بعد این که این خبر به بخارا رسید، اممیر نصر سپاهی سی هزار نفره به فرماندهیه قراتگین به گرگان اعزام کرد داعی صغیر که مقابله را بی فایده دید به پناه اسپهبد بن شهریار رفت اما اسپهبد او را نزد حاکم ری به اسم علی بن وهسودان فرستاد و او هم داعی صغیر را در قلعه الموت زندانی کرد بعد از اینکه بن مسافر (از سلسله کنگریان طارم) بر علی بن وهسون پیروز شد، داعی صغیرم هم از زندان آزاد شد و به گیلان بازگشت. همزمان با این اتفاقات قراتگین به دلیل اوضاع نابسامان خراسان به دستور حکومت به دربار بازگشت، پسران ناصر کبی علوی (برادران همسر داعی صغیر) گرگان را دوباره فتح کردند آنها حتی موفق به فراری دادن سپاهیان فرستاده از سوی سامانیان شدند. در سال ۳۱۰ق امیر نصر یکی دیگر از فرماندهان خود را به نام «سیمجور» را برای مقابله با داعی صغیر به طبرستان فرستاد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۸۲}}</ref> سیمجور سعی کرد به صورت مسالمت آمیز داعی صغیر را به واگذاری گرگان به سامانیان راضی کند اما موفق نشد و در انتها کار به جنگ رسید در نبردی که در روستای «جلایین» اتفاق افتاد سپاه سیمجور شکست خورد و متواری شد، سپاه داعی به تعقیب سپاه سیمجور پرداخت اما سپاه در حال فرار به ناگهان بازگشت و سپاه علویان را شکست داد تسلط سیمجور بر گرگان زیاد طول نکشید و در اواخر سال ۳۱۰ ق بار دیگر داعی موفق به فتح گرگان شد. در سال ۳۱۴ امیر نصر سامانی در راس سپاهی سی هزار نفره وارد طبرستان شد و در کوهستان‌های طبرستان مورد محاصره طرفدارن داعی صغیر درآمد و در این اوضاع راهی جز فرستادن تقاضای صلح برای امیر نصر باقی نماند در جواب تقاضای امیر نصر داعی دو تن از نمایندگانش را به نزد امیر نصر فرستاد و سرانجام امیر نصر با پرداخت بیست هزار دینار به داعی از محاصر درآمد و به خراسان بازگشت.<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۳۱}}</ref>
 
 
بعد از خروج امیر نصر از طبرستان رابطه داعی و سردارش به اسم [[ماکان پسر کاکی|ماکان کاکی]] که در پیروزی‌های داعی نقش زیادی داشت تیر و تار شد در زمانی که داعی به نشانه اعتراض به گیلان رفته بود اسفار سردار سابق علویان برای تصرق آمل لشکرکشی کرد و در انتها در یک جنگ سه روزه اسفار از ماکان شکست خورد و به بکر بن السیع که سپسالار نصر سامانی بود پناه برد و از سوی دیگر داعی از تقاضاهای ماکان به آمل بازگشت و کمی بعد داعی و ماکان به سوی ری لشکر کشبدند و آن را تصرف کردند.
سطر ۷۸ ⟵ ۷۴:
=== امیر نصر و آل زیار ===
بعداز ازبین رفتن سلسه علویان طبرستان ماکان و اسفار با هم کشمکش‌های داشتند و رابطه اسفار با مردآویج نیز تیره تار شد سرانجام اسفار که توسط سپاه مردآویج تحت تعقیب بود در طالقان دستگیر و کشته شد بعد از قتل اسفار در سال ۳۱۷ ق مردآویج در طبرستان قدرت را به دست گرفت و کم‌کم حوزه نفوذ خود را افزایش داد، ماکان از خراسان نزد مردآویج آمد و طبق قراردادی حکومت گرگان را در اختیار گرفت اما رابطه این دو نیز به تیرگی رفت و مردآویج کمی بعد ماکان را از طبرستان و گرگان بیرون کرد.
 
 
ماکان بعد از شکست در مقابل مردآویج نزد امیر نصر سامانی رفت و از او یاری گرفت با اینکه امیر نصر به ماکان کمک کرد اما ماکان مقابل مردآویج کاری از پیش نبرد و کمی بعد سامانیان گرگان را صرف کردند و حکومت گرگان را به ابوبکر محمد بن مظفر (چغانی) واگذار کردند در سال ۳۲۱ق مردآویج برای بازپس‌گیری گرگان از سوی ری به آنجا لشکرکشی کرد و در آن زمان ابوبکر چغانی که توانی برای مقابله با مردآویج در خود نمی‌دید به سوی نیشابور عقب‌نشینی کرد امیر نصر وقتی اخبار را شنید در راس سپاه به سوی گرگان لشکرکشی کرد اما قبل از اینکه بین دو سپاه جنگی رخ دهد مردآویج راه سازش را در پیش گرفت و به توصیه وزیر خود ابوالفضل بلعمی گرگان را به سامانیان واگذار کرد و همچنین متعهد شد سالانه به دولت سامانی خراج بپردازد، یعد از قتل مردآویج در سال ۳۲۳ق برادرش به اسم وشمگیر به قدرت رسید او ابتدا ماکان را که بر گرگان حکومت می‌کرد بیرون کرد ولی در سال ۳۲۵ق او را در خدمت سامانیان بود به نزد خود خواند و حکومت گرگان را به او داد در سال ۳۲۷ق از طرف امیر نصر ابوبکر چغانی به دلیل بیماری از سپهسالاری خراسان عزل شد و فرزند او ابوعلی چغانی سپهسالار سامانی شد. سال بعد ابوعلی چغانی با دستور امیر نصر برای سرکوب کردن ماکان که سامانیان را ترک کرده بود و از افراد وشمگیر زیاری شده بود به گرگان لشکر کشید زمانی که ابوعلی چغانی گرگان را محاصره کرد ماکان از وشمگیر طلب کمک کرد و او سپاهی به فرماندهی شیرج بن نعمان را برای کمک به ماکان فرستاد. ابوعلی چغانی در اوایل سال ۳۲۹ق گرگان را تصرف کرد و برای تعقیب ماکان به سمت ری راهی شد، ابوعلی در نزدیکی ری با سپاه وشمگیر و ماکان رویاروی شد در انتها وشمگیر متواری شد و ماکان کشته شد. ابوعلی چغانی بعد از آن فتوحات خود را ادامه داد و شهرهای زنجان، ابهر، قزوین، قم، کرج (کرج ابی دلف نزدیک اراک)، همدان، نهاوند، دینور را تصرف کرد و مرز حکومت سامانیان را تا حدود «حلوان» گسترش داد. در سال ۳۳۰ق [[وشمگیر]] توانست ساری را از تصرف [[حسن بن فیروزان]] (عموی ماکان کاکی) دربیاورد، ابوعلی چغانی برای کمک به حسن فیروزان از ری به سمت ساری لشکر کشید و آنجا را به مدت چندین ماه محاصره کرد در انتها وشمگیر تقاضای صلح کرد او از اطاعت از امیر نصر را پذیرفت و فرزندش به اسم سالار را به عنوان گروگان به ابوعلی چغانی سپرد، اطاعت آل زیار از سامانیان بخاطر کفایت ابوعلی چغانی بود.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۸۵}}</ref>
سطر ۹۸ ⟵ ۹۳:
 
== دستاوردها ==
در زمان امیر نصر سامانی شهرت رودکی فراگیر شدو «امیرنصر بن احمد السامانی که امیر خراسان بود او را به قرب حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید» وزیر نصرابوالفضل بلعمی نیز از دوستاران رودکی بود <ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۳۱}}</ref> او معتقد بود که در اعراب و ایرانی‌ها مثل رودکی موجود نیست، حتی گفته شده که به اصرار بلعمی و امیر نصر بود که ''کلیله و دمنه'' را که بلعمی از عربی به فارسی ترجمه کرده بود را به نظم درآورد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۱۸۱}}</ref>
 
در موضوع نثر هم ر دوران نصر پیشرفتی بود و آن ترجمه کتاب ''کلیه و دمنه'' و ''کتاب سندبادنامه'' که از کتاب‌های داستانی حکمت آموز هندی و پیش از اسلام به زبان پلوی بود و به دستور نصر به دست خواجه عمید ابوالفوارس قناوزی از پهلوی به فارسی ترجمه شد در زمان نصر وزیرش بلعمی ''کتاب تاریخ الرسل و الملوک'' تألیف محمد بن جریر طبری را از عربی به فارسی ترجمه کرد در همان زمان کتاب ''تفسیر طبری'' با نام ''جامع البیان'' به دست جمعی از روحانیان به فارسی ترجمه شد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۱۸۴}}</ref><ref>{{پک|ناجی|۱۳۸۶|ک=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|ص=۶۹۷}}</ref>
سطر ۱۰۸ ⟵ ۱۰۳:
|-
! تصویر
! نوع سکه
! سال ضرب
! مکان ضرب
! تشریح سکه
! منبع
سطر ۱۱۶ ⟵ ۱۱۱:
|align="center" rowspan="3"| [[پرونده:NasrIISamanidCoinHistoryofIran.jpg|150px]]
| دینار
| ۳۲۰ و ۳۳۰ ق.
| نیشابور
| در حاشیهٔ رو یا پشت برخی از دینارهای ضرب دهه‌های ۳۲۰ و ۳۳۰ ق. در نیشابور نام قالب‌تراش به‌صورت «باحارث» (=ابوحارث) آمده استآمده‌است.
|align="center" rowspan="3"| <ref>{{پک|رضایی باغ‌بیدی|۱۳۹۳|ک=سکه‌های ایران در دورهٔ اسلامی از آغاز تا برآمدن سلجوقیان|ص=۲۲۷}}</ref>
|-
| درهم
| ۳۰۵ ق.
| نیشابور
|در برخی نمونه‌ها به‌خصوص ضرب‌انداربه و بلخ، صاحب منصبی محلی نیز آمده استآمده‌است.
|-
|فلس
| ۳۰۲-۳۰۴۳۰۲–۳۰۴ ق.
| بیشتر بلخ، نیز ضرب اخسکیت، بنکث، تونکث، سمرقند و شاش
|بر نمونه‌های ضرب ۳۰۲-۳۰۴۳۰۲–۳۰۴ قمری نام حاکم محلی «محمد» نیز در پایین زمینهٔ روی سکه آمده که منظور از آن محمد جبهانی بوده استبوده‌است.
|-
|}
سطر ۱۴۲ ⟵ ۱۳۷:
* جنگ بین علویان و سامانیان که به شکست سامانیان انجامید = ۳۱۰ هجری قمری
* فتح گرگان توسط علویان = ۳۱۰ هجری قمری
* جنگ بین سامانیان و علویان برای بازپس گیریبازپس‌گیری گرگان، سامانیان شکست خوردند و غرامت دادند = ۳۱۴ هجری قمری
* از بین رفتن علویان توسط سامانیان = ۳۱۶ هجری قمری
* شورش برادران ابونصر با کمک ابوبکر خباز = ۳۱۷ هجری قمری
سطر ۱۶۷ ⟵ ۱۶۲:
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=هروی |نام=جواد |کتاب=تاریخ سامانیان عصر طلایی ایران بعد از اسلام | ناشر=امیرکبیر |سال= ۱۳۹۳|مکان=تهران |شابک=}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= ناجی|نام= محمدرضا|کتاب= فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان| ناشر= امیرکبیر|سال= ۱۳۶۸|مکان= تهران|شابک=}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=فرای |نام= ر. ن|کتاب= تاریخ ایران کمبریج از اسلام تا سلاجقه | ناشر= امیرکبیر|سال=۱۳۶۳ |مکان= تهران|شابک=}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=خضری |نام=احمدرضا |کتاب=تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه | ناشر=سمت |سال=۱۳۹۴ |مکان=تهران |شابک=}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=دهمرده |نام= برات|کتاب= تاریخ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان، دیلمیان و غزنویان| ناشر=دانشگاه پیام نور |سال= ۱۳۸۴|مکان= تهران|شابک=}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= اشپولر|نام=برتولد |کتاب=تاریخ اسلام کمبریج | ناشر=امیرکبیر |سال= ۱۳۷۷|مکان=تهران |شابک=}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= موسوی بجنوردی|نام= کاظم|کتاب=تاریخ جامع ایران از سقوط سامانیان تا حکومت هایحکومت‌های محلی شرق ایران | ناشر=دائرة المعارف بزرگ اسلامی |سال= ۱۳۹۳|مکان= تهران|شابک=}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= شجاعی مهر|نام= حسن|کتاب=درآمدی بر جغرافیای تاریخی فرارود در سده هایسده‌های نخستین اسلامی | ناشر= سمت|سال= ۱۳۹۲|مکان=تهران |شابک=}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=عبدالحسین |نام= زرین کوب|کتاب= تاریخ ایران در اوایل عهد اسلامی| ناشر= امیرکبیر|سال= ۱۳۹۲|مکان= تهران|شابک=}}