نصر دوم سامانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۷۵:
=== روابط با اسماعیلیه ===
حسین بن علی مرورودی در زمان [[احمد سامانی|احمدبن اسماعیل]] توسط غیاث به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] گرویده بود، محمد بن احمد نخشبی را جانشین خود کرد و او محمد بن احمد نخشبی را سفارش کرد «جهد آن کند تا نایبی بجا گذارد و خود از جیحون بگذرد و به بخارا و سمرقندرود و آن مردمان را در مذهب درآورد و میکوشد تا اعیان حضرت امیر [[خراسان]] نصر بن احمد را در این مذهب آورد تا کار او قوی گردد».<ref>{{
بعد از درگذشت حسین بن مرورودی با تلاشهای محمد بن احمد نخشبی بسیاری از مردم خراسان به مذهب اسماعیلیه وارد شدند. او بعد یکی از سران باطنیان معروف به پسره سواده جانشین خود در خراسان گذاشت و خود به ماوراءالنهر رفت، محمدنخشبی اول در بخارا بود و بعد از آن به نخشب رفت و آنجا موفق شد بوبکر نخشبی را که خدمتگذار امیر نصر بود به مذهب باطنی وارد کند و از طریف بوبکر، اشعث دبیر امیر نصر هم به این مذهب وارد شد. آنها همچنین بومنصورچغانی عارض سپاه سامانیان و آیتاش حاجب امیر سامانی را هم به مذهب خود وارد کردند با دعوت این اشخاص مهم محمد نخشبی به بخارا آمد و کمکم رئیس بخارا، صاحب خراج، وکیل خراج (علی زراد)، حسن ملک (والی ایلاق و از خواص امیر نصر) و جمعی از دهقانان و بازاریان را به مذهب خود وارد کرد و چون دوستداران او در دربار زیاد شدند تصمیم گرفت امیر نصر را هم به مذهب خود دعوت کند بنا بر توصیه نخشبی نزدیکان امیر نصر از گفتههای نخشبی برای او بازگو میکردند و با اجازه امیر نصر نخشبی را به دربار نزد امیر نصر آوردند و نخشبی به مرور امیر نصر را شیفته عقاید خود کرد «در جمله کار او به جایی رسید که نصر بن احمد را دعوت کرد و محمد نخشبی بدین چنان مستولی گشت که پادشاه آن کردی که او گفتی و کار نخشبی بدین جای رسید که دعوت آشکارا کرد و هرکه از نزدیکان شاه بودند نصرت او کردند …» گرایش امیر نصر و بزرگان دربار به مذهب اسماعیلی رواجیافتن مذهب را در ماوراءالنهر و خراسان راحت ساخت اما این موضوع ترکان و سران لشکر را ناخشنود کرد و علمای سنیمذهب واکنش نشان دادند «پس عالمان و قاضیان شهر و نواحی گرد آمدند و جمله پیش سپهسالاران لشکر شدند و گفتند دریابید که مسلمانی از ماوراءالنهر رفت».<ref>{{
بعد از آن که مذاکره سران سپاه با امیر نصر دربارهٔ مذهب اسماعیلیه به حایی نرسید آنها به نتیجهرسیدن که امیر نصر را برکنار و یکی از سپهسالاران ترک را جایگزین کنند و برای این کار بزرگان سپاه ضیافتی مخفی برگزار کردند تا با بقیه مخالفان امیر نصر بیعت کنند اما این نقشه توسط شخصی که در ضیافت بود به گوش نوح فرزند امیر نصر رسید و او پدرش را از این اتفاق با خبر کرد و اقدامات امیر نصر و پسرش باعث بقای حکومت سامانیان شد و سپهسالار بزرگ ترک جان خود را از دست داد و در آن زمان بود که امیر نصر کنارگیری کرد و پسرش نوح را بر تخت گذاشت. بعد از این اتفاق امیر نصر به بیماری سل مبتلا شد ودر سال ۳۳۱ ق بعد از سی سال حکومت از دنیا رفت.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۸۶}}</ref><ref>{{پک|ناجی|۱۳۸۶|ک=فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان|ص=۵۸}}</ref><ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۴۶|ک=تاریخ مفصل ایران|ص=۲۲۸}}</ref>
|