'''عزت نفس''' یا '''حرمت نفس''' {{انگلیسی|Self-esteem}}، اصطلاحی در روانشناسی است که بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزشهای خود میباشد.
عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد، دربارهٔ [[ارزش]] و اهمیت خود دارد. حرمت نفس را میتوان با عوامل مختلف توضیح داد از جمله فردی که حرمت نفس دارد معتقد است که انسان مقدّس است و به دلیل این مقدّس بودن نمیتوان او را قربانی اعتقادهای دیگران کرد، عامل بعد اینکه همهٔ انسانها با هم متفاوتند؛ یعنی بین افراد مختلف با نژادها و قومیتهای مختلف هیچ فرقی وجود ندارد و همینطور انسانها با هم برابرند، عامل دیگر خود دوستی و [[احساس]] رضایت داشتن از آنچه که هستم و هرچه که هستم و همینطور نداشتن [[شرم]] و [[خجالت]] از وجود خود است. اصولاً میتوان حرمت نفس را در امور مختلف زندگی شرح داد. افرادی که دارای حرمت نفس پایین هستند در زندگی خود با مشکلات فراوان روبرو میشوند.<ref>[http://psychologicalscience.ir/1390/09/05/post-13 حرمت نفس]{{پیوند مرده|date=اکتبر ۲۰۱۹ |bot=InternetArchiveBot}}</ref>
به باور[[کارل راجرز]] تمامی انسانها به حرمت نفس و عزت نفس نیازمندند. در درجهٔ نخست، عزت نفس نشان دهندهٔ احترامی است که دیگران برای ما قائلاند. هنگامی که پدر و مادر به فرزندان خود، [[توجه مثبت غیر شرطی]] نشان میدهند و آنها را جدای از رفتارهایشان به عنوان انسانهایی که از شایستگیهای درونی برخوردارند میپذیرند، در اصل به رشد عزت نفس آنها کمک میکنند. اما هنگامی که والدین به کودکان [[توجه مثبت شرطی]] نشان داده و در واقع هنگامی آنها را میپذیرند که به شیوهٔ مورد نظر و مطلوب رفتار میکنند، کودکان در[[شرایط ارزشی]] قرار میگیرند و گمان میکنند که فقط هنگامی شایستگی دارند که مطابق با خواست والدین رفتار کنند.
عزت نفس یکی از عوامل تعیینکننده [[رفتار]] در [[انسان]] بهشمار میرود در حقیقت برداشت و قضاوتی که افراد از خود دارند تعیینکننده چگونگی برخورد آنها با مسائل مختلف است. فردی که عزت نفس پایین دارد و برای خود ارزش و احترامی قایل نیست ممکن است دچار [[تنهایی|انزوا]]، گوشهگیری یا [[پرخاشگری]] و [[رفتار ضداجتماعی|رفتارهای ضداجتماعی]] شود. عزت نفس را میتوان مجموعهای از افکار، [[هیجان|احساسات]]، عواطف و تجربهها تصور کرد که در فرایند زندگی اجتماعی شکل میگیرند. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربهای که فرد از خود دارد، باعث میشود که نسبت به خود احساس خوشایند، ارزشمند بودن یا برعکس آن را داشته باشد.
برای آنکه هر شخص توان [[بالقوه]] ی منحصر به فردی دارد، کودکانی که به شرایط ارزشی دچار میگردند، تا اندازهای در درون خویش [[احساس]] [[ناامیدی]] میکنند. آنها نمیتوانند کاملاً مطابق با خواست دیگران عمل کنند، و با خود نیز روراست باشند. اما، این به این معنا نیست که [[ابراز خود]] ناگزیر به [[تعارض]] منجر میگردد. به باور کارل راجرز هنگامی که در تلاش برای رسیدن به توان بالقوهٔ خویش، دچار [[ناکامی]] میگردیم، به دیگران آسیب میزنیم یا به شیوههای [[ضد اجتماعی]] رفتار مینماییم. اگر پدر و مادر و دیگران تفاوتهایمان را دوست بدارند و آنها را تحمل نمایند ما نیز آن تفاوتها را دوست خواهیم داشت. حتی اگر ترجیحات، تواناییها و ارزشهایمان با یکدیگر متفاوت باشد. اما در بعضی از خانوادهها کودکان میآموزند که داشتن برخی باورها به ویژه در مورد موضوعات [[جنسی]]، [[سیاسی]] و [[مذهبی]] زشت است. از این رو هنگامی که میفهمند مورد تأیید والدین و بزرگترها نیستند، خود را شخصی نافرمان میبینند؛ و به احساسهایی چون حماقت و شیطنت دچار میشوند؛ بنابراین اگر بخواهند [[خودپنداره]] و عزت نفس سازگاری داشته باشند باید احساسهای خویش را انکار و بخشی از وجود خود را پنهان نمایند. بدین ترتیب خودپندارهٔ آنها تحریف میگردد. بنابه گفته راجرز آگاهی از وجود احساسها و تمایلات ناسازگار با خود پندارهٔ تحریف شده موجب [[اضطراب]] میگردد و چون اضطراب ناخوشایند میباشد شخص تلاش میکند تا وجود احساسها و تمایلات واقعی و اصیل خویش را انکار کند. به باور راجرز مسیر [[خود شکوفایی]] به روراست بودن با احساسهای واقعی، پذیرفتن و عمل نمودن به آنها نیاز دارد و این هدف اصلی روش روان درمانی راجرز یعنی درمان [[مراجع محور]] است. او معتقد بود که ما در بارهٔ اینکه چه کسی میتوانیم باشیم، [[تصورات ذهنی]] داریم. این تصورات که [[خود آرمانی]] نام دارد مارا برمیانگیزد تا تفاوت بین خودپنداره و خود آرمانی را کاهش دهیم.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ارزشیابی شخصیت|ناشر=ساوالان|نویسنده=دکتر حمزه گنجی}}</ref>