وضعیت طبیعی، وضعیتی است که در آن هیچ قدرت حاکمی و قاعده و قانونی حکمفرما نیست و هر کسی نسبت به هر چیزی محق است. '''«در این «وضعیتوضعیت، ترس دائم و خطر مرگ خشونت بار وجود دارد و زندگی انسانها قرین انزوا و فقر، نامطبوع، خشن و کوتاه است»''' (فصل ۱۳) او وضعیت طبیعی را ''جنگ همه علیه همهمه'' میداند و بنابراین تصور میکند، از آنجایی که انسانها تواناییهای تقریباً مشابهی دارند به نحوی که یکی نمیتواند بر بقیه غلبه مطلق پیدا کند و اینکه همه به یک اندازه مصلحتاندیش هستند، ترس از مرگ آنها را بر آن میدارد که با قراردادی دستهجمعی متقابلاً از [[حقوق طبیعی و قانونی|حقوق طبیعی]] خود دست بشویند و دولت تشکیل دهند. در این صورت حقوق طبیعی خود را به یک فرمانروا که در اساس برخاسته از افراد ملت است، واگذار میکنند. این فرمانروا الزاماً پادشاه نیست، بلکه میتواند گروهی از مردم یا هر صورت دیگری هم داشته باشد، نکته مهم این است که حاکمیت مطلق طی قرارداد اجتماعی به آنها واگذار میشود.