محمدعلی عمویی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۷۲:
 
== زندان، شکنجه و اعتراف ==
وی در سال ۱۳۶۱ دستگیر شد و پس از آن به خیانت‌های [[حزب توده]] اعتراف کرد. محمد علی عمویی می‌گوید که پیش از انقلاب، ۲۳ سال زندانی بوده و حاضر نشده بوده که برگه اعترافات را امضا کند. اما در سال ۱۳۶۱ دستگیر شد و پس از چند هفته مقابل دوربین اعتراف کرد، او داستان اعتراف‌گیری خود را اینگونه روایت می‌کند: «دستانم را بستند و از یک حلقه من را آویختند. نوک پنجه‌هایم روی زمین بود. انگار تک‌تک جوارح بدنم بیرون کشیده می‌شد. مثل پاندول تکانم می‌دادند تا این‌که [[ایست قلبی]] کردم.» عمویی می‌گوید از آنجایی که بازجوها عجله دارند زود به نتیجه برسند، در همان حالت پاندول، «شلاق را بر می‌دارند درست مثل یک لاشه گوسفند که در قصابی آویخته است»، با شلاق می‌زنند.<ref name=":0">{{یادکرد خبر|عنوان=شکنجه در ایران؛ 'به عظمت اسلام شهادت می‌دهم'|نشانی=https://www.bbc.com/persian/iran-features-54681902|کوشش=BBC News فارسی|تاریخ بازبینی=2020-10-27|زبان=fa}}</ref> آنطور که او می‌گوید، بازجوها از از او می‌خواستند رابطه سیاسی خود را با همسر خمینی فاش کند: «وقتی اولین بار من را به تخت بستند که کابل بزنند، هر دو بازجویم دست به سوی آسمان بالا بردند و گفتند بارالها، برای عظمت اسلام می‌زنیم. در لابه‌لای زدن‌ها، وقتی به نهایت ضعف رسیدم، بازجو گفت مصاحبه می‌کنی؟ پذیرفتم.»<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=https://iranwire.com/fa/features/24239|عنوان=جمهوری اسلامی به شکنجه و اعتراف اجباری اعتیاد دارد}}</ref> آنطور که عمویی روایت می‌کند او را با تسمه به تخت بسته بودند و به کف پایش کابل می‌زندند، در بدعتی که حتی در زمان شاه تجربه نکرده بود، در دهانش پتو می‌کردند و روی سرش می‌نشستند تا احساس خفگی کند. بدین ترتیب زندانی نمی‌تواند از طریق فریاد زدن و تقلا کردن، اندکی هم شده، بر درد فائق آید. وی در بخشی از خاطراتش می‌گوید بازجوها ورزیده کار می‌کردند و فنی شکنجه می‌دادند و نهایت ابتکار را به کار می‌بردند تا خشونت در حد اعلا باشد ولی قربانی زیر شکنجه نمیرد. با این حال او از بیش از ۱۰ تن از هم حزبی‌هایش یاد می‌کند که آنها را فروخته است و پیش از دادگاه و در جریان بازجویی، زیر شکنجه جان سپردند: محسن علوی، علی شناسایی، رضا شلتوکی، گاکیک آوانسیان، تقی کی منش، حیدر مهرگان(رحمان هاتفی)، غلامحسین قناعتی، حسن قزلچی، حسین پور و غیره.<ref name=":0" />
وی در سال ۱۳۵۹ دستگیر شد و پس از آن به خیانت‌های [[حزب توده]] اعتراف کرد. محمد علی عمویی می‌گوید که پیش از انقلاب، ۲۳ سال زندانی بوده و حاضر نشده بوده که برگه اعترافات را امضا کند. اما در سال ۱۳۵۶
دستگیر شد و پس از چند هفته مقابل دوربین اعتراف کرد، او داستان اعتراف‌گیری خود را اینگونه روایت می‌کند: «دستانم را بستند و از یک حلقه من را آویختند. نوک پنجه‌هایم روی زمین بود. انگار تک‌تک جوارح بدنم بیرون کشیده می‌شد. مثل پاندول تکانم می‌دادند تا این‌که [[ایست قلبی]] کردم.» عمویی می‌گوید از آنجایی که بازجوها عجله دارند زود به نتیجه برسند، در همان حالت پاندول، «شلاق را بر می‌دارند درست مثل یک لاشه گوسفند که در قصابی آویخته است»، با شلاق می‌زنند.<ref name=":0">{{یادکرد خبر|عنوان=شکنجه در ایران؛ 'به عظمت اسلام شهادت می‌دهم'|نشانی=https://www.bbc.com/persian/iran-features-54681902|کوشش=BBC News فارسی|تاریخ بازبینی=2020-10-27|زبان=fa}}</ref> آنطور که او می‌گوید، بازجوها از از او می‌خواستند رابطه سیاسی خود را با همسر خمینی فاش کند: «وقتی اولین بار من را به تخت بستند که کابل بزنند، هر دو بازجویم دست به سوی آسمان بالا بردند و گفتند بارالها، برای عظمت اسلام می‌زنیم. در لابه‌لای زدن‌ها، وقتی به نهایت ضعف رسیدم، بازجو گفت مصاحبه می‌کنی؟ پذیرفتم.»<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=https://iranwire.com/fa/features/24239|عنوان=جمهوری اسلامی به شکنجه و اعتراف اجباری اعتیاد دارد}}</ref> آنطور که عمویی روایت می‌کند او را با تسمه به تخت بسته بودند و به کف پایش کابل می‌زندند، در بدعتی که حتی در زمان شاه تجربه نکرده بود، در دهانش پتو می‌کردند و روی سرش می‌نشستند تا احساس خفگی کند. بدین ترتیب زندانی نمی‌تواند از طریق فریاد زدن و تقلا کردن، اندکی هم شده، بر درد فائق آید. وی در بخشی از خاطراتش می‌گوید بازجوها ورزیده کار می‌کردند و فنی شکنجه می‌دادند و نهایت ابتکار را به کار می‌بردند تا خشونت در حد اعلا باشد ولی قربانی زیر شکنجه نمیرد. با این حال او از بیش از ۱۰ تن از هم حزبی‌هایش یاد می‌کند که آنها را فروخته است و پیش از دادگاه و در جریان بازجویی، زیر شکنجه جان سپردند: محسن علوی، علی شناسایی، رضا شلتوکی، گاکیک آوانسیان، تقی کی منش، حیدر مهرگان(رحمان هاتفی)، غلامحسین قناعتی، حسن قزلچی، حسین پور و غیره.<ref name=":0" />
 
== آثار ==
=== تألیف ===
جاکشها در ایران به سال ۱۳۴۴
* {{یادکرد
|کتاب=دُرد زمانه - خاطرات محمدعلی عمویی «۱۳۵۷–۱۳۲۰»