نسل‌کشی بوسنی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 3624167 توسط PHoBiA (بحث) حق تکیر کدام سایت؟
خنثی‌سازی ویرایش 3624198 توسط 94.182.134.43 (بحث) این: http://www.genocide.ir/index.php?option=com_content&view=category&layout=blog&
خط ۱:
{{حذف سریع|نقض حق تکثیر}}
بوسنی و هرزگوین كشوری است كوهستانی که تا جنگ جهانی اول بخشی از امپراتوری عثمانی بود. پس از جنگ جهانی اول بوسنی با سایر مناطق اسلاو متحد شده و یوگوسلاوی سابق را تشكیل داد كه توسط صرب ها از پایتختشان بلگراد اداره می شد.در سال 1980 جمعیت یوگوسلاوی متشکل از 1.3 میلیون صرب بوسنیایی (مسیحیان اورتودكس كاتولیك)،‌ بیش از یك میلیون بوسیناك (مسلمان سنی)‌و 0.7 میلیون كروات بوسنیایی (مسحیان كاتولیك رومی) بود كه هر کدام به شدت ادعای مالكیت بر سرزمین هایی را داشتند كه خاك یوگوسلاوی را تشكیل می دادند.
 
در سال 1980 رئیس جمهور كمونیست یوگوسلاوی،جوزیپ تیتو، توانسته بود سال ها اقوام تشكیل دهندهء كشورش را دركنار هم و متحد نگه دارد فوت کرد. پس از مرگ تیتو، كروات ها و بوسنیاك در پی اعلام استقلال بودند. این‌ در حالی رخ داد که ناسیونالیسم صرب نه تنها کاهش نیافت بلکه با روی كار آمدن اسلوبودان میلوشویچ در سال 1987 وضعیت صرب ها بهتر شده و از سطح رفاه بالاتری برخوردار شدند.انتخابات سال 1990 ملی گراها را در كرواسی و اسلوونی به قدرت رساند. آنها به همراه مقدونیه در سال 1991 اعلام استقلال كرده و استقلالشان بطور بین المللی شناخته شد. آلیژا ایزتبگویچ رهبر دولت چند قومی بوسنی نیز در راستای استقلال بوسنی اقدام كرد. استقلال بوسنی در سال 1992 توسط ایالات متحده آمریكا و اتحاد اروپا شناخته شد.
 
صرب های بوسنیایی از این امر خوشنود نبودند، چرا كه خود و سرزمین هایشان را بعنوان بخشی از «صربستان كبیر» میلوشیویچ می دانستند. بدین ترتیب ارتش یوگوسلاو كه بخشی اعظم آن را صرب ها تشكیل می دادند بلافاصله پس از یك سال جدال وحشیانیه با كراوسی بر سر جامعه صرب مقیم كرواسی، توجه خود را به بوسنی معطوف ساخت. ارتش بوسنی نیز در آن زمان بدلیل جدال و وحشیگری های رخ داده در مناطق بوسنیایی و كروات،‌ در تحریم بسر می برد. در پایان سال 1993 صرب ها با رهبری رادووان كارذریچ جمهری سربسكا‌ را در مناطق شرقی بنا نهاده بودند و ارتش صرب های بوسنیایی تحت فرمان راتكو ملادیچ كنترل سه چهارم كشور را در اختیار داشت. تعداد زیادی از كروات های بوسنیایی از منطقه بیرون رانده شده بودند و تا سال 1994 فقط عده معدودی از بوسنیایی ها برای مناطق بوسنیایی می جنگیدند در حالی که بقیه در شهر ها زندگی می کردند.
 
در جریان این جدال، اتحادیه اروپا اقدام به میانجیگری نمود كه ناموفق ماند. سازمان ملل از مداخله در این زمینه خودداری كرده و فقط گروه هایی را جهت كمك های انسان دوستانه به منطقه اعزام نمود. البته بعدها نیروهای حافظ صلح جهت كنترل شرایط شش منطقه ایمن ارسال شدند. این مناطق شامل مناطق مسلمان نشین از قبیل سارایوو (پایتخت یوسنیاك)‌ و سربرنیكا بودند كه بعدها تمامی این مناطق، به غیر از سارایوو به دست صرب ها افتاده و پاك سازی قومی در آنها صورت گرفت.(«پاك سازی قومی» عبارت پیشنهادی صرب ها بود كه توسط ایالات متحده و سایر اعضای سازمان ملل پذیرفته شد تا از بكارگیری واژه «نسل کشی» اجتناب شود، و بدین ترتیب با توجه به قوانین بین الملل دیگر نیازی به مداخله آنها نبود.واضح بود كه كشتارهای بوسنی را دیگر نمی توانست بنابه میل جامعه بین الملل ناشی از جنگ های داخلی دانست، بلكه بوسنی قربانی تمایلات مشخص یك گروه جهت سلطه سیاسی بود كه برای رسیدن به این هدف گروه های قومی بطور دسته جمعی به قتل می رسیدند.)
 
شهر سربرنیكا واقع در جمهوری سرپسكا كه در سال 1992 بعنوان یكی از مناطق ایمن اعلام شده بود، در آن زمان تحت كنترل دولت های فرانسه و هلند قرار داشت. در جولای 1995 نظامیان و شبه نظامیان صرب به رهبری راتكو ملادیچ به سمت سرینكا حركت كرده و شهر را هدف بمب های خود قرار دادند. آنها پس از غلبه بر سربازان مسلمان حاضر در حومه شهر به محاصره هزاران شهروند مسلمان سربرنیكا پرداختند. مواد غدایی و آب آشامیدنی روز به روز كم شده،‌ ساختمان ها تخریب، و عده زیادی از مردم نیز زخمی می شدند. بزودی نظامیان صرب توانستند در حومه شهر مكان های مناسبی فراهم كرده و مستقر شوند. در سارایوو پایتخت بوسنی، یك پیام رادیویی كه توسط اوپراتوری آماتور ارسال شده بود می گفت:
«لطفاً كاری انجام دهید، هر چه می توانید. به خاطر خدا كاری انجام دهید».
 
سربازان هلندی حاضر در منطقه كه جهت حفظ امنیت شهر اعظام شده بودند، بدلیل كمبود مهمات و عدم وجود گروه های پشتیبان قادر به انجام كار چشمگیری در برابر حملات صرب ها نبودند. با این حال بیش از 24 تن از آنها توسط سربازان صرب به اسارت در آمدند و از آنجایی كه كسی نمی خواست به آنها صدمه ای برسد كاری علیه صرب ها صورت نپذیرفت.
با این حال،‌ فرمانده نظامیان هلندی بارها از نیروهای فرانسوی درخواست حملات هوایی را كرد. ولیكن درخواست های پی در پی او همواره بی جواب می ماندند. با امید همكاری فرانسوی ها، فرمانده نظامیان هلندی مقامات صرب را تهدید كرد كه در صورت عدم عقب نشینی آنها از مرزهای سربرنیكا،‌در ساعت 6 صبح 11 جولای حملات هوایی علیه آنها صورت خواهند گرفت. از آنجایی كه هیچ حمله هوایی در كار نبود، در مقابل تهدید صورت گرفته بمباران شهر سربرنیكا توسط صرب ها شدت گرفت.
 
در طول روز سیلی از پناهندگان به محل فرماندهی هلندی ها پناه می بردند، بطوریكه طی یك روز 6000 نفر پناه داده شده و 20000 نفر نیر در بیرون اردوگاه در انتظار بودند. این در حالی بودكه مواد غذایی و آب آشامیدنی روبه اتمام بوده، ‌ترس و و حشت مردم را در برگرفته بود.صبح روز بعد نمایندگان نظامیان هلندی و مردم مسلمان بوسنی مطلع شند كه ملادیچ قول داده است كه تمامی افراد اجازه خارج شدن از مناطق صرب را خواند داشت ولی مردها و پسرها باید از سایر مردم جدا شده تا مجرمان جنگی شناسایی شوند. در این حین، نظامیان صرب موفق به محاصره فرمانداری هلندی ها شدند. چندی نگذشته بود كه خود ملادیچ در یک گزارش تلویزیونی ظاهر شد و به گروهی از بانوان بوسنیایی اطمینان می داد كه وضعیت همگی آنها بهتر خواهد شد.
 
در همان روزها تعداد زیادی اتوبوس و كامیون درمنطقه حاضر شده و نظامیان صرب شروع به جدا کردن مردها از زنان و كودكان نمودند. زن ها و كودكان با زور سوار كامیون ها می شدند. ولی بر خلاف آنچه قول داده شده بود، زمان خروج آنها از منطقه صدای شلیك اسلحه ها شنیده می شد و آنها در طول مسیرشان شاهد اجاسد مردان كشته شده در كنار جاده ها بودند.بیش از 7500 تن مرد و پسر بالای 13 سال كشته شدند. حدود 3000 نفر در حین فرار كشته شده و 1500 نفر نیز در یك انبار حبس شده و توسط سلاح ها و مواد منفجره مختلف به قتل رسیدند. هزاران نفر در مزارع، زمین های فوتبال و زمین مدارس كشته شدند. گفته می شود كه هر كدام از رانندگان وسایل نقلیه مجبور می شدند كه یك بوسنیایی را به قتل رسانند تا بعداً نتوانند علیه صرب ها شكایت كنند.
 
 
پس از نسل کشی
 
در دسامبر 1995 مذاكرات صلح در داتیون – اهایو صورت گرفتند. بدین ترتیب با توجه به موافقت نامه امضاء شده، بوسنی به دو قسمت اتحادیه كروات-مسلمان و جمهوری سرپسكا تقسیم شد. بزودی نیروهای حافظ صلح ناتو تحت عنوان «نیروهای اجرایی» شامل 60000 نظامی در منطقه مستقر شدند.
 
در همین حین،‌ سربرنیكا شاهد سكنی گزیدن صرب ها در خانه های ملسمانان (ساكنین قبلی) بود. اینها خود پناهندگانی بودند كه توسط مسلمانان و كروات ها از سایر قسمت های بوسنی بیرون رانده شده بودند. كسی امیدی به زندگی نداشت چرا كه نه كاری بود، نه مواد غذایی و نه آبی برای آشامیدن،‌ ولی جای دیگر برای رفتن نداشتند. برنامه صرب ها در بوسنی جابجایی عده كثیری از جمعیت آن منطقه را به همراه داشت،‌ بطوریكه هنوز مردم بوسنی خاطرات تلخ و دردناك آن روزها را از یاد نبرده اند.
در سال 1999 سازمان ملل با به پایان رساندن تحقیقات خود در خصوص اتفاقات سربرنیكا،‌ با واقعیت خجالت آوری مواجه شد،‌ بطوریكه مجبور به ازعان این مطالب شد كه: «بخاطر قضاوت نادرست و عدم تشخیص صحیح اتفاقاتی كه پیرامونمان رخ می دادند، نتوانستیم سهم خود را در نجات مردم سربرنیكا از كشتار جمعی توسط صرب ها انجام دهیم». در پی این سخنان سختگیرانه ترین انتقادات متوجه دبیر كل بوتروس بوتروس، فرمانده ارشد ژنرال ژانویر (كسی كه فرمانده نیروهای هلندی بارها از وی درخواست حمله هوایی كرده بود) و نمایندگان سازمان ملل در بوسنی شد.راتكوملادیچ و رادوان كارادریچ هر دو بعنوان مجرمان جنگی معرفی شدند. رادوسلاو كرستیچ، فرماندهی كه برای ملادیچ كار می كرد، در دسامبر 1998 توسط نیروهای ناتو دستگیر و با توجه به نقش وی در كشتار سربرنیكا متهم شناخته شد.
آوارگان بوسنی
 
«در این قضیه واقعیتی شوم و شیطانی است. سربازانی حرفه ای كه برنامه ریزی كرده و مطابق طرح و تمایل زیاد در اجرایی این كشتار شركت كرده و یا بی صدا و بدون هیچ عكس العملی به آن نگاه كردند». این سخنان دادستان پرونده بود كه در هاگی محل دادگاه جرائم جنگی یوگوسلاوی سابق اذعان داشت. در آگوست 2001، كرستیچ به 46 سال حبس محكوم شد. مطابق با مدارك 255 صفحه ای محاكمه وی، كرستیچ سربازی حرفه ای معرفی می شد كه نتوانست مانع تمایلات حماقت آمیز پیشینیان خود جهت پاك سازی سربرنیكا از ساكنین مسلمان آن شود و خود نیز در به حقیقت رساندن این هدف شركت نمود. با پایان محاكمه كرستیچ محاكمه ای دیگر آغاز شد، محاكمه فرمانده ای دیگر كه متهم به شركت در جنایتی با هدف دستگیری و قتل سریع بیش از 5000 مرد و پسرمسلمان ساكن سربرنیكا توسط جوخه های اعدام، دفن جنازه های آنها، نبش قبر و دفن مجدد آنها در مناطق سری بود.
 
در 11 جولای سال 2000 كوفی عنان دبیر كل سازمان ملل در حین مراسم یادبود كشتار مردم بوسنی چنین سخن گفت كه:
«وقایع سربرینكا نقطه ننگی است در تاریخ سازمان ملل امروز یادبود كشتاری است با ابعادی كه اروپا بعد از جنگ جهانی دوم نظیر آن را به چشم ندیده بود. كشتار مردمی كه به آنها امید داده بودندكه سازمان ملل حافظ امنیت جان و مال آنها خواهد بود. دیگر نمی توان ازوقوع این تراجدی جلوگیری نمود، لیكن می توان با به خاطر سپردن این واقعیت تلخ از وقوع مجدد چنین وقایعی جلوگیری كرد. غم و اندوه از دست دادن آنها هرگز تسكین نیافته و نباید از یاد برده شوند».
 
در همان روز 3000 بوسنیایی كه بیشترشان زنان و مادرانی بودندكه شوهر یا فرزندانشان را از دست داده بودند، برای مراسم یادبود به سربرینكا برده شدند. آنها سوگوارانی بودند كه تحت حفاظت نیروهای سازمان ملل به منطقه از دست دادن خانواده شان برده شده بودند. در حالیكه در طول مدت حضورشان شاهد خشونت مجدد صرب ها از طریق پرتاب سنگ و فریاد شعارهایی ضد آنها بودند. آنها در طول بازدیدشان مركز فرماندهی نیروهای هلندی را مشاهده كردند كه تا آن زمان علامت و واژه سازمان ملل را بر دیوارهای خود داشت. «ما انتظار داشتیم كه آنها لااقل شرافت داشته و علامت سازمان ملل را مخفی كرده و دیگر حافظ صلح نبودند. ما خواهان محاكمه فرماندهان نیروهای حافظ صلح هستیم. آنها ما را بی دفاع گذاشتند». در سال 2001 بازماندگان كشتار بوسنی مجدداً به سربرنیكا بازگشتند تا در مراسم پرده برداری از مجسمه یادبود وقایع بوسنی شركت كنند. در طی تحقیقات برخی از اجساد پیدا شده و برخی از گورستان های دسته جمعی نیز باز شدند. تعیین هویت آنها تقریباً غیر ممكن بود و فقط چند صد تا از آنها شناسایی شوند. شناسایی سایر آنها وابسته به آزمایش بود. متخصصی كه در این زمینه فعالیت داشت می گفت: «جست جوی در گورها و حتی بوی تغن برای من قابل تحمل است. آنچه كه تحملش را ندارم ملاقات با خانواده ها و مردمی است كه امیدی به زندگی ندارند».
 
 
گزیده ای از اظهارات شاهدان نسل کشی بوسنی
 
«فرمانده دستور اد تا همه اردوگاه را ترك كنند. صرب ها چاقوهای بلند و تجهیزات كامل جنگی در درست داشتند و سگ هایشان مدام برپناهندگانی كه از روبرویشان می گذشتند پارس می كردند. سربازان هلندی نیز فقط نگاه می كردند كه صرب ها چطور مردان وپسرها را از سایر پناهندگان جدا می كردند. نمی دانم چرا، ولی در چنین شرایطی انسان قادر به فكر كردن نیست و هرچه می شنود انجام می دهد. حتی كسی اعتراض نكرد، با آنكه می دانستند قرار بود كه كشته شوند. آخرین باری كه خانواده ام را دیدم، ‌زمانی بود كه از درب اردوگاه خارج می شدم. همان شب سربازان هلندی محموله های غذا دریافت كردند. در تمام طول شب صدای موسیقی و عیش و نوش آها به گوش می رسید. آنها حتی به این فكر نبودند كه چه اتفاقی می افتاد. هلند، فرانسه، انگلیس و آمریكا همگی سعی در فراموش كردن كشتار سربرنیكا دارند».
 
«او دختری 17 ساله است. كروات بوسنیایی پدرش كشته شده بود او این مطالب را كمی بعد از رساندن او به بیمارستان گفت: او در مورد زندانی شدنش سخن می گفت كه همراه با مادر و بیش از 20 زن و دختر دیگر در یكی از سالن های شهرداری حبس شده بودند. زندان بان ها او و تمامی زن های دیگر را تحت آزار و اذیت جنسی قرار داده و هتك هرمت كرده بودند،‌ تا اینكه او را پس از باردار شدن آزاد كرده و گفتند: «برو و بچه صربت را بزرگ كن». او پس از بدنیا آوردن بچه اش ازاو دوری كرده و از بیمارستان فرار كرد و تماسی هم نگرفت».
 
هر چهار كنوانسیون سال 1949 ژنو كشورها را ملزم به جست جو و محاكمه مرنونین تخریب كننده قبرها ساخته است، بدون توجه به اصلیت آنها و محل وقوع جرم. ایالات متحده،‌ انگلیس و فرانسه همچون سایر كشورهای حاضر در نیروهای اجرایی و تثبیت كننده سازمان ملل كه در منطقه حضور داشتند. این كنوانیسیون را امضاء و تائید نموده اند. با این حال،‌ ناتو این كنوانسیون را طوری كه به نفع خودش بود تغییر داده و قانونی برای نیروهای خود وضع كرد، بطوریكه اعمال نیروهای ناتو تنها زمانی می توانند مورد بحث و بررسی قرار گیرند كه تحت شرایط عادی و ماموریت تعریف شده برای آنها قرار داشته باشند.