ماریه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز صفحه هنوز وجود ندارد.
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۵:
 
یک روز، بعد از نماز ظهر به خانهٔ حفصه رفته بود ولی او در خانه‌اش نبود؛ لذا ماریهٔ قبطیه را به خانهٔ حفصه آورد. سپس به او محبت ورزیده و با او آمیزش کرد. مدتی بعد، حفصه بی‌خبر برگشت و آن دو را در حجرهٔ خود تنها دید. از حسادت شور و غوغا راه انداخت و. حفصه با دیدن چنین صحنه ای و همخوابی محمد با کنیزش در رختخواب او، کاسهٔ صبر و تحملش لبریز می‌شود و به محمد می‌گوید: «بدکاری با من کرده‌ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده‌ای که برای هیچ‌کدام از همسرانت نبرده‌ای حفصه به محمد می‌گوید: به خدا با من بسیار بد کردی با او در خانه من سکس کردی.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر طبری، جلد٢٣، صفحه ٨۷}}</ref> حفصه همچنین بسیار مشوش و ناراحت، به محمد می‌گوید حالا با چشمان خودم دیدم که چه کار می‌کردید، مگر من از دیگر زنانت سر به زیر تر و آرام‌تر نبودم؟ پیامبر می‌گوید: آرام باش و پیش کسی سخنی نگو، من نیز قول می‌دهم آن کنیز را بر خودم حرام کنم و به هیچ وجه نزدیکش نشوم.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر طبری، جلد٢٣، صفحه ٨٨}}</ref> بعد از حرام ساختن ماریه از حفصه خواست که این ماجرا را به کسی نگوید و به عنوان راز با خود نگه دارد. حفصه نیز قول داد چنین خواهد کرد. اما فوراً قول خود را شکست و پنهانی این جریان را برای عایشه تعریف کرد. رابطه با کنیز همسر در زمان محمد حرام بود<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روایت شده از عبدالله بن عباس، تفسیر طبری}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن سعد، طبقات الکبری، روایت شده از عروه بن زبیر و ابن‌عباس}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابوبکر البیهقی، السنن الکبری، حدیث 15075}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التحقیق فی أحادیث الخلاف، ابو الفرج ابن الجوزی}}</ref>
(ماریه توسط محمد به حفصه هدیه داده شد) و محمد برای حلال کردن آن، سورهٔ تحریم را خواند علت اعتراض حفصه هم همین بود زیرا محمد کاری را کرد که در آن زمان حرام بود. محمد با آوردن سوره تحریم سعی در تبرئه کردن خود کرد. در آیه نخست سوره تحریم خدا محمد را به‌خاطر حرام کردن چیزی که به اصطلاح! حلال بود سرزنش کرد. سپس او را از کار پنهانی حفصه و گفتن رازش به عایشه باخبر کرد. محمد وقتی حفصه را دید، به او گفت که قولش را شکست و رازش را به عایشه نیز گفت. حفصه از سخن او شگفت‌زده شد و پرسید: «چه کسی تو را از کاری که کردم باخبر کرد؟» محمد نیز گفت که خدای دانا و آگاه من را باخبر کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن اسحاق، زندگی محمد}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سنن النسائی، کتاب عشرة النساء}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Reported by Ibn ‘Abbas: Al-Tabari, Ibn Jarir, Jami‘ al-Bayan fi Tafsir al-Qur’an, (Beirut: al-Resalah Publishers, 2000) Vol.23, 477-478; al-Baihaqi, Abu Bakr, al-Sunan al-Kubra, (Beirut: DKI, 2003) Hadith 15075; Ibn al-Jawzi, Abu al-Farj, al-Tahqiq fi Ahadith al-Khilaf, (Beirut: DKI, 1415 AH) Vol.2, 379; It comes through an isnad involving ‘Atiyah al-‘Awfi and his descendants. Though criticized otherwise, the tafsir reports through this isnad are accepted since they are known to have been transmitted in writing. See, al-Turifi, ‘Abdul ‘Aziz, al-Taqrir fi Asanid al-Tafsir, (Riyadh: Dar al-Minhaj, 2011) 67-68}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ضیاء الدین مقدیسی، الأحادیث المختارة، حدیث 189}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر جلالین}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رشیدالدین میبدی، کشف الأسرار و عدة الأبرار}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Reported by Ibn ‘Abbas: Al-Tabari, Ibn Jarir, Jami‘ al-Bayan fi Tafsir al-Qur’an, (Beirut: al-Resalah Publishers, 2000) Vol.23, 477-478; al-Baihaqi, Abu Bakr, al-Sunan al-Kubra, (Beirut: DKI, 2003) Hadith 15075; Ibn al-Jawzi, Abu al-Farj, al-Tahqiq fi Ahadith al-Khilaf, (Beirut: DKI, 1415 AH) Vol.2, 379; It comes through an isnad involving ‘Atiyah al-‘Awfi and his descendants. Though criticized otherwise, the tafsir reports through this isnad are accepted since they are known to have been transmitted in writing. See, al-Turifi, ‘Abdul ‘Aziz, al-Taqrir fi Asanid al-Tafsir, (Riyadh: Dar al-Minhaj, 2011) 67-68}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روایت شده از عبدالله بن عباس، تفسیر طبری}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن سعد، طبقات الکبری، روایت شده از عروه بن زبیر و ابن‌عباس}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابوبکر البیهقی، السنن الکبری، حدیث 15075}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التحقیق فی أحادیث الخلاف، ابو الفرج ابن الجوزی}}</ref>
 
در این هنگام سورهٔ تحریم به محمد وحی شد. نخست این سوره او را به‌خاطر ''حرام کردن چیزی که [به اصطلاحاصطلاح؟!] حلال بود سرزنش کرد. سپس او را از کار پنهانی حفصه و گفتن رازش به عایشه باخبر کرد. محمد وقتی حفصه را دید، به او گفت که قولش را شکست و رازش را به عایشه نیز گفت. حفصه از سخن او شگفت‌زده شد و پرسید: «چه کسی تو را از کاری که کردم باخبر کرد؟» محمد نیز گفت که خدای دانا و آگاه من را باخبر کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن اسحاق، زندگی محمد}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سنن النسائی، کتاب عشرة النساء}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ضیاء الدین مقدیسی، الأحادیث المختارة، حدیث 189}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر جلالین}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رشیدالدین میبدی، کشف الأسرار و عدة الأبرار}}</ref>''
 
از آن جهت که محمد، همیشه آیات قرآن که به او وحی می‌شدند را برای تمام مردمان می‌خواند، این سوره را نیز برای مردم خواند و پس از آن دیگر ماجرا بر کسی پوشیده نماند. محمد نزدیک یک ماه از همسران خود دوری کرد و دربارهٔ زندگی زناشویی او حرف‌ها و سخنان زیادی میان مردم پیچید. اما نهایتاً با حفصه و عایشه نیز آشتی کرد و آن‌ها را بخشید. بسیاری از اصحاب محمد در این ماجرا از او دفاع کردند؛ مانند [[علی بن ابی‌طالب]] و [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب]].