گزنفون با همهٔ آوازهٔ جهانگیرش، نویسندهای طراز اول شمرده نمیشود او در واقع تاریخنگار و فیلسوفی خودساخته است و در بیشتر نوشتههایش عنایت و گرایش خاص او به اخلاق و مسایل تعلیم و تربیت به چشم میخورد. گزنفون اغلب کار جهان و زندگی راساده گرفته و برای هرگونه درد و مشکل اجتماعی و اخلاقی چاره و دارویی در آستین دارد، با این همه، بسان یک مرد به جهت شجاعت و تقوا و سادگیش شخصیتی شایستهٔ احترام است.
نوشتههای معروف او عبارتند از اناباسیس که شرح لشکرکشی [[کوروش کوچک]] و برگشت سپاهیان یونانی تحت راهنمایی گزنفون به میهنشان است. '''کوروش نامه''' یا زندگی نامه [[کوروش بزرگ]] که در هشت کتاب پرداخته شده و گزنفون آرای خاص خود را دربارهٔ تربیت جوانان در ضمن این داستان تاریخی بازگو کرده است. '''میهمانی'''، '''یادهای سقراط''' و '''سیاست آتنیان'''. <ref>دین ایرانی، ص ۱۴۲</ref>
او در دوستی فردی وفادار و در رفتار و کنش بسیار ملایم بودهاست و در شناخت مردم، مهارت خاصی داشته و با نشان دادن عیب آنان به خودشان، آنها را به تقوا و زهد و تحصیل فرا میخواندهاست. تصویر ساده و بیپیرایه گزنفون از [[سقراط]] بیانگر انسانی است که بیش از هر چیز پایبند به اخلاق بوده و آدمی را نیک میشناخته و از این رو در داوری در بارهٔ آنان تساهل میورزیده است. چنین ترسیمی از سقراط ممکن است در بعضی موارد بسیار سادهلوحانه به نظر آید و همین امر نیز باعث شده تا برخی داوری گزنفون را در بارهٔ سقراط نوعی ابتذال و آن را تصویری بیرمق و ناچیز از آن حکیم فرزانه تلقی کنند.
.
Xenephon نویسنده و تاریخ نویس (430-354 پ.م.) و از شاگردان سقراط، گرچه که دارای تمایلات فلسفی نمیبود. دوران رشد گزنفون در آتن و تحت تاءثیر اشراف طرفدار اسپارت گذشت. نامبرده که ورزشکار ،برزگر و سپاهی نیز بود و در سواره نظام آتی در جنگهای پلوپنزوسی شرکت داشت، بدون آنکه با استاد خود سقراط مشورتی بعمل آورد همراه با مزدوران یونانی به استخدام شاهزاده ایرانی درآمد و با لشگریان کورش جوان بر ضد برادرش اردشیر دوم هخامنشی جنگید و پس از شکست و کشته شدن کورش، باقیمانده لشگر مزدور یونانی سپاه کورش جوان را که بالغ بر ده هزار تن میشدند از مزوپتامی و از راه کرانه های دریای سیاه به یونان راهبری نمود. در حین بازگشت ، یونانیها به غارت و تجاوز به شهرهای ایرانی و یونانی بین راه پرداختند و ثروتی نیز اندوختند. میوه دیگر این کار، نبشتن کتاب بازگشت (آناباسیس) میباشد. کتابها و نوشته های از این دست که سوای اغراق های چندی که در درونشان قرار گرفته، کلا افق دید یونانیهای اسطوره ساز و خیال پرداز را از اوضاع داخلی و نقاط ضعف و قوت شاهنشاهی هخامنشی و دیگر نقاط گیتی دگرگون کرده و بمرور گسترش بخشید و ایشان را در طراحی و پیشبرد مقاصد سیاسی / اقتصادی / نظامی خویش یاری نمود. اینگونه کتابها بعدها الهام بخش نمایشنامه نویسهای یونانی میگشتند و اینان نیز با نبشتن نمایشنامه هایی که در آمفی تئاترهای مورد استفاده همگان اجرا میگردیدند، این تجربیات را بمیان مردم عادی برده و ایشان را نیز بدینوسیله مورد اطلاع قرار میدادند. نمونه مشابه اینکار را دست کم من در ایران باستان سراغ ندارم. از دیگر نبشته های گزنفون میتوان کورشنامه و هلنیکا را نام برد که در اولی جوانی کورش بزرگ و الگو قرار دادن وی بعنوان شاهی مطلوب و آرمانی و در دومی تاریخ یونان از سال 411 پ.م. تا نبرد مانتی نیه آ در سال 362 پ.م. سخن گفته شده است. در کنار آثار دیگر او میتوان اپولوژی را نام برد که در آن گزنفون کردار و رفتار استاد خویش سقراط را در برابر دادگاه شرح میدهد. نبشته های گزنفون به گونه روان، ساده و زنده هستند و حکایت از تیزبینی و تیزنگری نویسنده خود مینمایند. گزنفون که بخاطر تمایلاتش به اسپارت از آتن تبعید گشته بود سرانجام در قطعه زمینی که اسپارتیها در لوکترا واقع در کورینت نزدیک المپ در اختیارش گذاشته بودند بدرود زندگی گفت.
==پانویس==
سطر ۲۴ ⟵ ۱۶:
==منابع==
بنونیست، امیل. دین ایرانی بر پایه متنهای مهم یونانی. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴