رستم و اسفندیار: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۳:
 
== نبرد ==
{{در ابتدا رستم مایل به جنگ نبود.چرا که از دید رستم این جنگ برنده نداشت.اگر او اسفندیار را میکشت مردم‌ به رستم خشم میگرفتند و اگر اسفندیار رستم میکشت،مردم سیستان و ایران با خود می‌گفتند:"جهان پهلوان ایران زمین که دیوها را کشته و مرزها را فتح کرده بود به دست یک فرد جوان و خام کشته شد؟"}}
 
در روز اول نبرد رستم تیری به طرف اسفندیار زد ولی به خاطر روئین‌تنی او تیر اثری نکرد و اسفندیار، رستم را زخمی کرد.تا جایی که رستم اگر یکبار دیگر با اسفندیار درگیر میشد مرگش حتمی بود. بدن رستم پر از زخمهای فراوان بود ولی اسفندیار حتی خراشی برنداشته بود. رستم چاره ای برای خود نمیدید به مشورت با پدر رفت. زال پدر رستم گفت فرصتی بده تا اندیشه کنم. زال تنها راه چاره را کمک از سیمرغ دید. زال هر گاه به مشکل لاینحل در زندگانیش برخورده بود سیمرغ را فرامیخواند. زال به بلندای کوهی رفت و پر را به اتش کشید. مدتی نگذشت که اسمان نورانی گشت. بادی عجیب وزید و چمن ها و برگ درختان بوته ها شروع به رقاصی کردند. زال دستی بر جلوی چشمانش گرفت و نیم نگاهی به آن نور
بر فراز سرش میکرد.چند قدمی به عقب رفت و به ناگاه سیمرغ پادشاه آسمان ظاهر گشت. زال از سیمرغ طلب کمک کرد. سیمرغ به او گفت پسرت درنبرد سختی خود را گرفتار کرده. نبرد با رویین تنان کاریست بس عبث و حماقت محض. اما هنوز روزنه ای امیدی هست برای پهلوان زابلیان.تمام بدن اسفندیار آسیب ناپذیر است تا روز قیامت. چرا که در اب حیات غسل کرده. ولی در هنگام غسل توسط زرتشت چشمانش را بست. چشمانش مایه مرگش میشود. اما چه کسی شهامت نگاه به چشمان قهرمان ایران را دارد؟ چه رسد که ب ان تیر بی افکند ؟! چاره پسر پهلوانت فقط در چشمان اسفندیار است. بر کوهی برو در انجا درختیست از تنومندان. چوبی سخت دارد از شاخه اش پیکانی بساز دو سر که هر که بر دو چشمش فرو رود. پسرت از دورادور بر او شلیک کند هلاکش کند. اما ای زال به تو هشدار میدهم نفرینی برخون اسفندیار پاک است ازو مادرش.هر کس که هرکسخون اواین پهلوان را بکشدبریزد عزیزترینخونش کسانشدامن خواهدقاتلش مردرا می‌گیرد.
رستم اخمی بکرد و گفت:
هم اکنون عزیزترین کسان من در شرف مرگ است.را چارهبه چیست این خطر راننگ میپذیرمترجیح می‌دهم... روز بعد رستم تیری دوطرفه داشت در روز دوم رستم با یک تیر دو تا چشم اسفندیار را کور کرد ک بعد از آن او را کشت.
 
== جستارهای وابسته ==