نصر دوم سامانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۳:
پس از غسان [[طاهر بن حسین|طاهر ذوالیمینین]] حاکم خراسان شد.<ref>{{پک|زرین کوب|۱۳۹۹|ک=تاریخ ایران در اوایل عهد اسلامی|ص=۴۹۶}}</ref>در زمان حکومت او فرزندان اسد به حکومت خود ادامه دادند. [[نوح بن اسد]] در سال ۲۲۷ق و [[یحیی بن اسد]] در سال ۲۴۱ق از دنیا رفتند. پس از مرگ یحیی قلمرو حکومتش به [[احمد بن اسد|احمد]] رسید، در زمان حکومت او گسترش یافت و تثبیت شد. پس از احمد نیز قلمرو او موروثی شد. از بین هفت پسر احمد بزرگ‌ترینِ آن‌ها، نصر، در زمان حیات پدر به حکومت سمرقند و فرغانه منصوب شد. امیر احمد بن اسد پیش از مرگش، برای پیشگیری از بحران در سال ۲۵۰ق امور حکومت را سامان داد و جانشین خود (نصر) را تعیین کرد. امیر نصر سمرقند را به‌عنوان پایتخت خود انتخاب کرد و برادران خود را به حکومت قسمت‌های مختلف ماوراءالنهر منصوب کرد. با وجود اینکه حکومت [[طاهریان]] در خراسان روبه‌زوال بود، همچنان ماوراءالنهر قسمتی از خراسان بود. در سال ۲۵۹ [[یعقوب لیث]] با تسلط بر نیشاپور، پایتخت طاهریان، امیر احمد بن طاهر را اسیر کرد و حکومت طاهریان را از بین برد. یعقوب لیث در فکر رویارویی با [[خلافت عباسی]] بود؛ اما برای روبه‌رو نشدن با امیر نصر سامانی فتوحات خود را به‌سمت غرب ادامه داد. خلیفه نیز صلاح را در آن دید که برای مقابله با قدرت یعقوب لیث، امیر نصر را یاری کند؛ به همین دلیل امیر نصر سامانی را به حکومت ماوراءالنهر منصوب کرد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۵۲}}</ref>
 
اختلافات و درگیری‌هایی که امیر نصر با برادرش داشت از جمله وقایع مهم دوران حکومت امیر نصرنصر، محسوباختلافات می‌شودو درگیری‌هایی او با برادرش است. با سقوط طاهریان و نبود قدرت،قدرت برتر، شورششورش‌ها و درگیریدرگیری‌هایی در بخارا اتفاق افتاد وکه منجر به قتل افرادکشتار زیادبسیار و تصاحب اموال شد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۵۳}}</ref> این جریانات باعثسبب شدابوعبداللهشد بنتا ابیابوعبدالله حفض،بن ابی‌حفض، از فقیهانفقهای بزرگ بخارابخارا، با باارسالارسال نامهنامه‌ای از امیر نصر درخواست کمک کند. امیر نصر پیرو درخواست ابوعبدالله، برادرش [[اسماعیل سامانی|اسماعیل]] را در سال ۲۶۰ برای حکمرانی به بخارا فرستاد. اسماعیل با ورودرسیدن به کرمینه در نزدیکی بخارا برای ورود به شهر مردد شدشد؛ ولی با استقبال ابوعبدالله شکتردید او از بین رفت.<ref>{{پک|فروزانی|1393|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=53}}</ref> بعدامیر ازاسماعیل اینپس کهاز امیرورود اسماعیل واردبه بخارا شددر اولین اقدامیاقدام که انجتم داد دستگیریخود حسین بن محمد الخوارجی بودرا دستگیر کرد. البته قابل توجه است که امیر اسماعیل زمانی که در کرمینه اقامت داشت از طریق سفیران خود با حسین بن محمد خوارجی که بر شهر بخارا مسلط بود گفتوهاییگفت‌وگوهایی انجام دادداده بود. طبق توافقیتوافق کهطرفین انجامقرار دادندبر این بود که اسماعیل حاکم بخارا باشد و حسین بن محمد خوارجی نایب یا قائم مقامقائم‌مقام او باشد.{{منبع؟}}
امیر اسماعیل وقتی حسین خوارجی را حبسزندانی کردکرد، بر شرایط بخارا ممسلطمسلط شد. واو بعدپس از مدتی برادرش ابوزکریا یحیی بن احمد بهرا جایبه‌نیابت از خود نایببه‌عنوان انحاکم آن شهر منصوب کرد و به سویبه‌سوی سمرقند حرکت کرد. دلیل کاراین اقدام او مشخص نیستنیست؛ اما کار او بدون اطلاع امیر نصر بودآن ورا انجام داد که باعث ناراحتیدلخوری امیر نصر شدهشد. بعد از گذشت سیزده ماه درگیری بین امیر نصر باو اسماعیل، بهبا شفاعتمداخلهٔ بزرگانبزرگانِ دربار خوددربار، اسماعیل را به بخارا بازگرداند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۵۴}}</ref>
 
اسماعیل با ورود دوباره به بخارا با اوضاع نابسامان آنجا مواجه شد چرا که در نبود او راهزنان و اوباشان در بخارا به قدرت رسیده بودند و اموال مردم را غارت می‌کردند. امیر اسماعیل با دیدن این شرایط، حسین بن العلا که صاحب شُرَط (رئیس نیروی انتظامی) بود برای مقابله با راهزنان فرستاد. حسین بن العلا با کمک بزرگان بخارا بر دزدان واوباش مسلط شد و رئیس آنها را به قتل رساند و گروهی را هم اسیر کرد و به سمرقند فرستاد. بعد از این وقایع، حسین بن طاهر الطایی با دو هزار تن از سپاهیانش از خوارزم به سوی بخارا حمله کرد. در این هنگام امیر اسماعیل شخصاً برای مقابله با حسین بن طاهر به سوی او حرکت کرد. بعد از نبردی سنگین بین این دو، امیر اسماعیل لشکریان حسین بن طاهر را شکست داد ولی همچنان موقعیت خود را در بخارا چندان مستحکم نمی‌دید. امیر اسماعیل برای حل این مسئله، بزرگان بخارا رابرای عذرخواهی از طرف خود به سمرقند فرستاد و از برادرش امیر نصر درخواست کرد آنها را بازداشت کند تا خودش بتواند بر امور بخارا مسلط شود. با این تدبیر، امیر اسماعیل قدرت خود را در بخارا استوار کرد و بعد از اطمینان از جایگاه خود، بزرگان بخارا را به شهر فرا خواند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۳|ک=تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان|ص=۵۵}}</ref>