پرویز مسجدی: تفاوت میان نسخه‌ها

نویسنده ایرانی
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Meygoli (بحث | مشارکت‌ها)
صفحه‌ای جدید با '===پرویز مسجدی=== ==زندگی نامه== *متولد 1317 تهران. *تحصیل تا ششم ابتدایی دبستان صابر تهر...' ایجاد کرد
برچسب: مطالب زیاد ویکی‌سازی نشده وارده‌شده است.(AF)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۱۰

پرویز مسجدی

زندگی نامه

  • متولد 1317 تهران.
  • تحصیل تا ششم ابتدایی دبستان صابر تهران.
  • کوچ خانواده به آبادان 1329.
  • ادامه تحصیل – تا دیپلم ادبی دبیرستان محمد رضا پهلوی خرمشهر.
  • گذراندن دورۀ «مدرسه عالی بازرگانی» خرمشهر1355.

فعالیت ادبی

  • در سال 1345 چاپ اولین داستان کوتاه به نام «خیابان فرعی» در جُنگ ادبیات جنوب
  • از سال 1345 تا 1357 همکاری با جُنگ های ادبی «فصلی در هنر، مجله خوشه، مجله فردوسی، لوح دفتری در قصه و صفحات ادبی روزنامه های کیهان،اطلاعات، مجله گردون»
  • عضویت در کانون نویسندگان ایران 1353
  • در سال 1358، امضاء نامه به دبیر کل وقت سازمان ملل همراه با چهل نفر از نویسندگان عضو کانون نویسندگان ایران دراعتراض به حمله نظامی عراق علیه ایران. متن و اسامی امضاء کنندگان این نامه از اخبار سراسری رادیو ایران پخش شد.

آثار منتشر شده

  • سال 1354 چاپ اولین مجموعه داستان به نام «بازی هر روز» توسط انتشارات نیل شامل 11 داستان کوتاه و 5 طرح
  • سال 1358 چاپ داستان بلند بنام «جزیره» توسط موسسه انتشاراتی امیر کبیر
  • سال 1360 چاپ مجموعه جَنگ نوشتۀ« روزهای مقاومت در خرمشهر» توسط کتابخانه کوچک شامل 8 داستان
  • سال 1380 چاپ مجموعه داستان «با گنجشکها بودم» توسط نشر بوم، شامل 12 داستان کوتاه و 4 طرح

برخی از مطالب مرتبط با آثار چاپ شده

  • نقل از جلد پنجم «داستانهای محبوب من» علی اشرف درویشیان، درباره داستان «دیدار» از مجموعه بازی هر روز:

وقتی بنز کرایه خرمشهر – آبادان از آخرین پیچ «بریم» گذشت، کاظم با دست، شیشه ی بخار گرفته ی ماشین را پاک کرد و «آبادان» رادید که عبوس و فسرده، زیر دانه های ریز باران نشسته و از گوشه و کنار چهره اش شیار های عمیقی از رنج و اندوه به آسمان کشیده شده است. داستان «دیدار» از آن نوع داستان هایی است که "ماجرا" ندارد. در این داستان "اتفاقی" روی نمی دهد و حادثه ای شکل نمی گیرد. داستان بیشتر با فضا سازی و استعاره، حول عکس العمل روحی شخصیت اصلی داستان پیش رفته است. پرویز مسجدی با گرد آوری عناصری نمادین و تصاویری – گاه – استعاری پیرامون گشت و گذار شخصیت اصلی در زادگاهش، کوشیده است به درونمایۀ مورد نظرش در این داستان جان و جسمی ببخشد. اما این همۀ مطلب نیست ... فضای مبهم، زبان در پرده و گاه استعاری و تصویر های دهنی در این داستان نقش یک پوشش را دارد و ناشی از الزام داستانی نیست. واین به شرایط اجتماعی و سیاسی دهۀ پنجاه مربوط است که در آن حرف زدن از زندانی سیاسی و نقد اجتماعی سیاسی، اموری ممنوع بودند...

  • نقل از صد سال داستان نویسی در ایران، جلد دوم (از 1342 تا 1357)،حسن عابدینی:

... کسانی بودند که ماجراهای سادۀ روزمره را، که از شدت تکرار به صورت « بازی هر روز» طبقات فرو دست در آمده اند، به شکلی ساده و گزارشی بازگو می کردند. از جملۀ این داستان نویسان می توان پرویز مسجدی را نام برد که کار خود را از سال 1346 در مجلۀ خوشه آغاز کرد و مجموعه داستان هایش تحت عنوان « بازی هر روز » (1354) منتشر شد. داستان های مسجدی از نوع اجتماع نگاری های شتابزده ای است که موج آن در آخرین سال های دهۀ سی بر خاست و تا نیمه های دهۀ چهل پایید. این داستان ها یا گزارشی از تاثیر تباه کنندۀ فقر و خرافات است و یا عکس های رنگ باخته ای از تیپهایاجتماعی: بی پناهی کارگری که پس از بیست سال باز خرید می شود(داستان بازخرید)
کودکی که همراه مادرِ رو به مرگش به اداره می رود تا نحوۀ دریافت مستمری پدر از دست رفته اش را یاد بگیرد ( داستان مستمری )
دعوای دو زن روستایی بر سر پسماندۀ غذا های قهوه خانه ( داستان بازی هر روز)
نمونه هایی از موضوع های مورد توجه مسجدی هستند. تبلیغ پیام اجتماعی آنقدر مورد توجه اوست که قالب و ساختمان داستان را فراموش می کند، در ماجراها حضور می یابد و حرف هایی در دهان آدمها می گذارد که با موقعیت اجتماعی و روحی آنها جور در نمی آید. آدمهای داستان های مسجدی از شرایط ناهنجار حاکم بر جامعه ضربه می خورند و همه چیزشان را می بازند. اما هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند و حتی به مقابله ای بر نمی خیزند. تنها زنان داستانهای «سرپوش» و «ستاره» به جستجوی امکان بهتری برای زندگی بر می آیند. مسجدی در داستان «سرپوش» موفق به پرداختی هنرمندانه از موقعیت شخصیت ها می شود. این داستان که از دیدگاه بچه های محلۀ کارگر نشین آبادان بیان می شود، داستانی زنده در افشای نقش ویرانگر خرافات در زندگی مردم اعماق است.
در داستان « دیدار » نیز نویسنده با رو در رو قراردادن فضای سرد و گرفتۀ آبادان، با روحیۀ پر شور زندانی آزاد شده، موفق به توصیف غیر مستقیمی از ملال زندگی شهری امروز است.