'''مثنی بن حارث شیبانی''' در اواخر دوران [[ساسانی]] در رأس یکی از دستههای مربوط به قبایل [[بکر بن وائل]] قرار داشت. در دوران پایانی سلسلهٔ ساسانی زمانی که ضعف و انحطاط قدرت مرکزی در ایران آشکار شد مثنی بن حارثه شیبانی و [[سوید بن قطبه]] که او نیز سر دستهٔ یکی از قبیلههای [[بکر بن وائل]] بود، کسانی را گرد خود درآوردند و در سرزمینهای مرزی ایران به تاخت و تاز پرداختند. <ref name=autogenerated1>تاریخ ایران پس از اسلام ، ص ۲۹۱ </ref> داستان جنگ و گریزهای مثنی بن حارثه شیبانی در کتاب ''اخبار الطوال'' [[دینوری]] به تفصیل آمدهاست. <ref>تاریخ و فرهنگ ایران ، ص ۲۵۲ </ref>
خط ۶:
== تشویق ابوبکر و عمر به حمله به ایران ==
مقارن پایان [[جنگ های رده]] مثنی اسلام آورد و بدینگونه خود را به مسلمین باز بست تا تقریباً تمام عرب را پشت سر خویش داشته باشد. <ref>تاریخ name=autogenerated1ایران پس از اسلام ، ص ۲۹۱ </ref> مثنی پس از اینکه دریافت هیچ حرکتی از سوی محافظان و مرزداران ایران برای تعقیب آنان مشاهده نمیشود، خود را به [[مدینه]] رسانید و به دیدن خلیفهٔ وقت [[ابوبکر]] رفته، خرابی اوضاع ایران را برای خلیفه باز نمود و او را به جنگ با ایران تشویق کرد. ابوبکر بیآنکه برای جنگ با ایران آمادگی یا نقشهٔ روشنی داشته باشد، او را در جنگ رخصت داد و در دنبال او [[خالد بن ولید]] را روانه کرد و به مثنی نوشت که در برخورد با ایرانیان از خالد فرمانبرداری کند. <ref>بامداد اسلام ، ص ۸۸ </ref> بنا به روایتی ابوبکر به خواست او که فرستادن گروهی همراه با او برای حمله به روستاهای ایران بود، توجهی نکرد و دستور داد که او خود را در اختیار خالد بن ولید که در دنبالهٔ [[جنگ های رده]] اکنون در آبادیهای مرزی ایران به تاخت و تاز مشغول بود، بگذارد. ولی چون در همان ایام [[ابوبکر]] بدرود زندگی گفت و [[عمر]] به جای او به خلافت نشست، تلقینات مثنی در این خلیفه زمینهای مساعد یافت و چنانکه از سیر حوادث بر میآید تلقینات وی در تحریک آن خلیفه به حمله به ایران اثر کلی داشتهاست.<ref>تاریخ و فرهنگ ایران ، ص ۳۹۷ </ref> مثنی بن حارث شیبانی از زخمی که در [[جنگ پل]] برداشته بود، فوت کرد.<ref> پیرنیا، ص ۳۶۰ و ۳۶۱</ref>