آصف جاه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات:تصحیح پيوند به بيرون يا عنوان پيوند. اطلاعات بیشتر |
جز واگردانی واپسین ویرایش Amirobot |
||
خط ۵:
اجداد آصف جاه از بزرگان عرفای [[سمرقند]] بودند و خود را از نوادگانِ [[شهاب الدین سهروردی|شهابالدین سهروردی]] (د ۶۳۲ق/۱۲۳۵م) میدانستند. پدر بزرگ مادریش [[نواب سعداللهخان]]، وزیر اعظم [[شاهجهان]] بود و پدربزرگ پدری او «عابدخان» (د ۱۰۹۷ق/۱۶۸۶م) از سمرقند به [[بخارا]] رفت و در آنجا به مقام قضاوت و «شیخالاسلامی» رسید. عابدخان در زمان [[شاهجهان]] به [[دهلی]] مهاجرت کرد و از ملازمان و مشاوران پسر او [[اورنگزیب]] شد. در دوران حکومت اورنگزیب مدتی در [[اجمیر|اَجْمیر]]، چندی در [[ملتان|مُلتان]] و زمانی در[[بیدر|ظفرآبادِ بیدَر]] در دکن بهعنوان حاکم منصوب شد. عابدخان سرانجام به سال ۱۰۹۷ق/۱۶۸۵م در جنگی که میان اورنگزیب و فرمانروای [[عادلشاهیان|بیجاپور]] روی داد، در محاصره [[گلکنده|قلعه گُلْکُنْده]]، در اثر اصابت گلوله توپ کشته شد.<ref name="دایرةالمعارف بزرگ اسلامی">فتحالله مجتبایی- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آصف جاه</ref>
میر شهابالدین پدر آصفجاه نیز در دستگاه اورنگزیب مقامات و مناصب عالی داشت و به سبب کاردانی و لیاقتی که در فتح [[بیجاپور]] در ۱۰۹۷ق/۱۶۸۶م از خود نشان داده بود، لقب «غازیالدینخان بهادر فیروز جنگ» گرفت و در زمان حکومت [[بهادرشاه اول]]٬ فرزند اورنگزیب، حاکم [[گجرات]] بود که در همانجا نیز در سال ۱۲۲۲ق/۱۷۱۰م درگذشت.<ref name="دایرةالمعارف بزرگ اسلامی">فتحالله مجتبایی- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آصف جاه</ref>
==زندگی==
قمرالدین در ۱۰۸۲ق/۱۶۷۱م در [[آگرا]] متولد شد. نام او را اورنگزیب برگزید و از خردسالی مورد توجه خاص امپراتور گورکانی بود. او به از ۶ سالگی همراه پدر به دربار میرفت و منصب گرفت. او به صورت خصوصی تعلیم دید و به سرعت مهارت و ورزیدگی خود در جنگ را به نمایش گذاشت و از ده سلگی همراه پدر به میدان جنگ میرفت.<ref name="ویکیپدیای انگلیسی">مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی -Qamar-ud-din Khan, Asaf Jah I</ref> او از اورنگزیب عالمگیر٬ منصب چهارهزاری و سپس پنج هزاری را دریافت کرد.<ref name="دایرةالمعارف بزرگ اسلامی">فتحالله مجتبایی- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آصف جاه</ref> در نوزده سالگی لقب «چین فاتحخان» را همراه با یک فیل هدیه گرفت و در بیست سالگی پس از آنکه در نبرد محاصره «قلعه وکینهرا» که اسبش سه پای خود را از دست داد زنده ماند از سوی اورنگزیب لقب «چین قلیچخان» به معنی پسر شمشیرزن به او اعطا شد. قمرالدین در ۲۶ سالگی برای اولین بار فرمانده و نایبالسلطنه [[بیجاپور]] و سپس [[مالوا]] در [[دکن]] شد.
قمرالدین آصف جاه پس از مرگ اورنگزیب، از کشمکشها و منازعات شاهزادگان گورکانی کناره گرفت ولی در دوران سلطنت [[بهادرشاه اول]] (۱۱۱۸-۱۱۲۴ق/۱۷۰۶-۱۷۱۲م) حاکم [[اوده|اَوَدْهْ]] و فوجدار [[لَکهنو|لَکْهْنو]] بود و لقب «خانِ دوران بهادر» گرفت. اما این دوامی نیاورد و به زودی از کار کنار گذاشته شد و مدتی در «شاهجهانآباد» ([[دهلی]] امروزی) انزوا گزید و به کسوت [[صوفی]]ان درآمد تا پس از درگذشت بهادرشاه و سلطنت چند روزه [[جهاندار شاه]] (۱۱۲۴ق/۱۷۱۲م) و دوره فرمانروایی [[فرخسیر|فَرُّخسِیَر]] (۱۱۲۴-۱۱۳۱ق/۱۷۱۲-۱۷۱۹م)وی به دوباره از عنایت پادشاه برخوردار گشت تا هنگامی که امیرالامرا «سیدحسینعلیخان»، از رقبای او، حکومت دکن را در دست گرفت و وی به پایتخت بازگشت و حکومت [[مرادآباد]] را به او دادند.<ref name="دایرةالمعارف بزرگ اسلامی">فتحالله مجتبایی- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آصف جاه</ref>
نابسامانی اوضاع در مرکز حکومت و رقابتها و دسیسه بازیهای امیران و درباریان، دستگاه سلطنت را ناتوان کرده بود. امیرالامرا سیدحسینعلیخان زمان را مناسب دید و از دکن به دهلی حمله کرد، فرّخسیر را خلع و او را کشت و در سال ۱۱۳۱ق/۱۷۱۹م شاهزاده [[رفیعالدرجات]] را به سلطنت رساند. در این هنگام آصف جاه نظامالملک به حکومت [[مالوا]] منصوب شد، ولی در همان سال امیرالامرا، رفیعالدرجات را از میان برداشت و [[محمد شاه گورکانی|محمد شاه]] (۱۱۳۱-۱۱۶۱ق/۱۷۱۹-۱۷۴۸م) برتخت نشست.
خط ۱۷:
یک سال بعد در ۱۱۳۲ق/۱۷۲۰م آصف جاه نظامالملک به قصد تسخیر دکن از مالوا به آنجا لشکر کشید، قلعه [[آسیر]] را گرفت، [[برهانپور]] را تصرف کرد و لشکری را که امیرالامرا سیدحسینعلیخان به نبرد با او فرستاده بود درهم شکست و [[اورنگآباد]] را از دست حاکم آن، که برادرزادهٔ امیرالامرا بود درآورد. امیرالامرا خود، محمدشاه را برداشته به جانب دکن رهسپار شد ولی در راه به دستور اعتمادالدوله [[محمدامینخان]] که از امرای دربار و عموزادهٔ پدر آصف جاه، بود، کشته شد. قطبالملک، برادر امیرالامرا که در دهلی قائم مقام او شده بود از غیبت محمدشاه سود جسته و یکی از شاهزادگان را بر تخت نشاند، و چون خبر بازگشت محمدشاه را شنید لشکری فراهم کرد و به نبرد با او شتافت، ولی شکست خورد و دستگیر شد. محمدشاه که نسبت به نزدیکان و طرفداران امیرالامرا و برادر او بدبین شده بود، محمدامینخان را وزیر اعظم خود کرد و این امر موجب شد که نظامالملک نیز از درِ اطاعت درآید و خاطر محمدشاه را از جانب خود آسوده گرداند. به زودی در ۱۱۳۴ق/۱۷۲۲م محمدامینخان درگذشت و نظامالملک به دهلی خوانده شد و مقام وزارت اعظم به او محول گردید، ولی امیران و درباریان که وجود چنان شخصی را مانع و مخلّ مقاصد خود میدیدند، سعی در آن داشتند که شاه را نسبت به او بدگمان کنند.
در این احوال به سال ۱۱۳۵ق/۱۷۲۳م [[معزالدوله حیدرقلیخان]]، که ناظم و فرماندار [[گجرات]] بود، سر به طغیان برداشت. محمدشاه، نظامالملک را برای دفع او به جانب گجرات فرستاد و حیدرقلیخان خود را به دیوانگی زد. با خاتمه یافتن غائله، نظامالملک به دهلی بازگشت و حکومت گجرات و مالوا به انضمام حکومت دکن ضمیمه وزارت او شد، ولی توطئهها و دشمنیهای امیران و درباریان با او شدت گرفت و سرانجام شاه درنتیجه این بدگوییها، حکومت دکن را از او گرفت. نظامالملک راه دکن را در پیش گرفت و مبارزخان به مقابله پیش آمد و در نزدیکی اورنگآباد جنگی سخت بین آن دو درگرفت که در آن مبارزخان کشته شد و نظامالملک بار دیگر در ۱۱۳۷ق/۱۷۲۵م بر دکن مسلط شد. محمدشاه گورکانی به ناچار از درِ دوستی درآمد و به دلجویی از نظامالملک پرداخت و با ارسال فرمانهای عنایتآمیز و اعطای لقب «آصفجاه» کدورتها و آزردگیهای پیشین را برطرف ساخت. در ۱۱۵۰ق/۱۷۳۷م با اصرار و تأکید تمام او را دیگرباره به دربار فراخواند تا از اکرام شاه برخوردار گردد. آصفجاه امور دکن را به فرزند خود[[ نظامالدوله ناصر جنگ بهادر]] سپرد و به دهلی نزد شاه رفت.<ref name="دایرةالمعارف بزرگ اسلامی">فتحالله مجتبایی- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آصف جاه</ref>
==مقابله با نادرشاه==
خط ۲۴:
پس از بازگشت نادرشاه، آصف جاه به سوی دکن رفت و در ۱۱۵۴ق/۱۷۴۱م پسرش نظامالدوله را که فکر فرمانروایی آن ناحیه را در سر داشت و بر پدر شوریده بود، دستگیر و مجازات کرد و به تحکیم موقعیت خود در سراسر دکن پرداخت. او در سالهای ۱۱۵۶-۱۱۵۹ق/۱۷۴۳-۱۷۴۶م [[کرناتک|کَرْناتِکْ]] و [[آرکات|آرْکات]] و [[بالکنده|بالْکُنْده]] را تصرف و به قلمرو خود اضافه کرد.
آصف جاه نظامالملک سرانجام به علت بیماری در سن ۷۶ سالگی در ۴ جمادیالاولی ۱۱۶۱ق/۲۰ آوریل ۱۷۴۸م در [[برهانپور]] درگذشت. از او چهار پسر و یک دختر باقی ماند.<ref name="ویکیپدیای انگلیسی">مشارکت کنندگان ویکیپدیای انگلیسی -Qamar-ud-din Khan, Asaf Jah I</ref> <ref name="دایرةالمعارف بزرگ اسلامی">فتحالله مجتبایی- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آصف جاه</ref>
==سلسله نظام حیدرآباد==
آصف جاه مردی با تدبیر و شجاع و سالیان دراز در دکن حکومت کرد و در آبادی نواحی دکن کوشش بسیار کرد. او سرانجام حکومت مستقل آصف جاهیه یا [[نظام حیدرآباد]] را بنیاد گذارد و فرزندان او به عنوان «نظام» تا اواخر سده ۱۳ هجری (۱۲۸۶ق/۱۸۶۹م) در آن ناحیه حکومت داشتند.
این حکومت نه تنها در دوره [[استعمار انگلیس]] در هند دوام آورد بلکه حتا پس از [[جنبش استقلال هند|استقلال هند]] نیز تا مدتی ادامه داشت و با تقسیم هند به دو کشور هند و [[پاکستان]]٬ [[عثمان علی خان]] حاکم وقت سلسله نظام خود را هم پیمان پاکستان اعلام نمود ولی به علت درگیریهای قومی و نیز حمله نظامی دولت مرکزی هند ناحیه تحت حکومت وی تصرف و این ناحیه ضمیمه خاک هندوستان گردید و حکومت نظام برچیده شد.<ref name="سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در حیدرآباد">حیدرآباد در یک نگاه</ref>
==حمایت از هنرمندان==
آصف جاه نظامالملک حامی گشادهدستی برای هنرمندان بود و با تشویق او بسیاری از شاعران و ادیبان و دانشمندان به آن ناحیه روی آوردند. در زمان حکمرانی او حیدرآباد به یکی از مراکز عمده فرهنگ و تمدن اسلامی در [[شبه قاره هند]] تبدیل شد.
بزرگانی چون [[میرغلامعلی آزاد بلگرامی]] و [[میرعبدالجلیل بلگرامی|علامه میرعبدالجلیل بلگرامی]] که هر دو از شاعران و دانشمندان پرآوازه آن زمان بودند، همنشین او بودند و قصایدی در مدح او سرودند.<ref name="دایرةالمعارف بزرگ اسلامی">فتحالله مجتبایی- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آصف جاه</ref> [[بیدل|میرزاعبدالقادر بیدل]] که سالها در خدمت محمداعظم پسر اورنگ زیب بود پس از سیاحت فراوان سرانجام، در سال ۱۰۹۶ه. ق. در دهلی سکنی گزید و نزد آصف جاه اول، منزلت بلند داشت.<ref name="دانشنامه آریانا">دانشنامه آریانا - عبدالقادر بیدل</ref>
==شاعری==
آصف جاه خود نیز مردی ادیب و شاعری توانا بود و در آغاز اشعار خود را از نظر عبدالقادر بیدل میگذراند. وی در شاعری، نخست «شاکر» و سپس «آصف» تخلص میکرد.<ref name="وبگاه رادیو فارسی دری">وبگاه رادیو فارسی دری - آصف جاه؛ حامی زبان و ادب فارسی</ref>
او بیشتر [[غزل]] میسرود، اما [[قصیده]] و [[رباعی]] نیز در دیوان او دیده میشود. با اینکه بیدل اشعار او را میدیده و اصلاح میکرده، از پیچیدگیهای خاص سبک بیدل در اشعار او اثری نیست و کلام او روشن و روان است. خصوصیات زبان فارسی رایج در هند در سراسر دیوان او آشکار است و گاهی تعبیرات و تشبیهات نو نیز در اشعارش دیده میشود. غزلیات او بیشتر عاشقانهاست، ولی او به مضامین اخلاقی نیز توجه داشته و در مواردی رنگ [[تشیع]] و دوستی خاندان [[محمد]] در اشعارش به نظر میرسد. آصف جاه در نثرنویسی نیز توانا بود. دیوان اصفجاه بار اول در ۲ جلد و با مقدمهای به قلم آقامیرزا نصراللهخانفدایی در ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م و بار دوم در ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م در حیدرآباد به چاپ رسیدهاست. منظومهای به عنوان خسرو و شیرین نیز منسوب به اوست که در لکهنو به سال ۱۸۷۷م چاپ شده اما در کتابهای تاریخ و تذکرههای معتبر چنین منظومهای را از او ذکر نکردهاند.<ref name="دایرةالمعارف بزرگ اسلامی">فتحالله مجتبایی- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آصف جاه</ref>
==پانویس==
|