یعقوبی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش Kowsari (بحث) واگردانده شد به آخرین تغییری که Grim reaper انجام داده بود
خط ۱:
'''احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح‌ عباسی''' معروف به '''ابن واضح''' و '''الیعقوبی'''، مورخ و جغرافی‌دان شیعی، تا ۸۷۳ میلادی در [[ارمنستان]] و [[خراسان]] زندگی کرد، و تا ۸۹۱ میلادی هنوز زنده بود.
'''ابن واضح يعقوبى احمد بن ابى يعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح''' كاتب اخبارى عباسى اصفهانى، معاصر [[ابو حنيفه دينورى]] متوفاى حدود سال 290 هجرى، و [[ابو جعفر احمد بن يحيى بلاذرى بغدادى]] متوفاى سال 279 هجرى، و [[سعيد طبيب]] جد [[ابو عبد اللّه محمد بن احمد بن خليل بن سعيد تميمى مقدسى]]، از مورخان و جغرافى شناسان بزرگ اسلامى در [[عصر عباسى]] دوم بوده است، و در جغرافيا همان بزرگى و تقدم را شايسته است‏ كه در تاريخ، و بگفته بعضى مى‏توان او را معلم جغرافياى مسلمين شمرد.<ref name="tarikheslam1">[http://www.tarikheslam.com/ketabshenasi/item/80-کتابشناسی-کتاب-البلدان-یعقوبی.html#_ftnref1 سایت تخصصی تاریخ اسلام، کتابشناسی کتاب البلدان یعقوبی ]</ref>
 
جد وی (واضح) از طرف [[منصور عباسی]] به خلافت [[ارمنستان]]، [[آذربایجان]] و [[مصر]] را در اختیار داشته است که در سال ۱۶۹ ه‏ق به دستور هادی یکی از خلافای عباسی به قتل می‌رسد.
يعقوبى علاوه بر [[تاريخ]] و [[جغرافى]]، در علم [[نجوم]] تسلط كافى داشته و بدان علاقه‏مند بوده است، يعقوبى [[شعر]] را نيك مى‏سروده و [[ثعالبى]] نام وى را بعنوان «حمد بن واضح» در زمره شعراى [[اصفهان]] آورده است. ياقوت اشعارى از يعقوبى در وصف [[سمرقند]] ذكر مى‏كند. [[مقريزى]] نيز اشعارى از يعقوبى درباره انقراض [[طولونيها]] نقل كرده است. يعقوبى اصلا ايرانى و از مردم اصفهان بوده است.<ref name="tarikheslam1">[http://www.tarikheslam.com/ketabshenasi/item/80-کتابشناسی-کتاب-البلدان-یعقوبی.html#_ftnref1 سایت تخصصی تاریخ اسلام، کتابشناسی کتاب البلدان یعقوبی ]</ref>
 
==آثار==
==زندگینامه==
 
وی آثار گرانبهایی از خود برجای گذاشته است. یکی از این آثار کتاب [[البلدان]] است. وی این کتاب را در سال ۲۵۸ ه‏ق و در [[مراکش]] نوشت و این کتاب، مرجعی برای نویسندگان بعد از او قرار گرفت. وی برای نگارش این کتاب اقدام به مسافرات‌های زیادی کرد. وی مسافرت خود را از [[بغداد]] و [[سامرا]] شروع می‌کند و بعد به طرف [[ایران]] و شمال [[افغانستان]] و [[ترکستان]] و [[هند]] و [[چین]] می‌رود. سپس از جغرافیای امپراتوری [[بیزانس]]، [[سوریه]]، مصر و شمال [[آفریقا]] سخن می‌گوید. که البته بخش بیزانس و شمال آفریقای این اثر گم شده است.
===نیا و نسب===
 
از آثار وی می‌توان به دو اثر دیگر وی نیز اشاره نمود؛ یکی از آنها کتاب تاریخ عمومی بزرگی است با نام تاریخ عالم که از خلقت [[آدم]] تا سال ۲۵۸ ه‏ق را به تفصیل توضیح داده است. این تاریخ به دو قسمت تقسیم شده‌است: اولی مربوط به دورهٴ پیش از اسلام از آغاز خلقت‌ است‌، و دومی که کوتاه‌تر است به تاریخ اسلام مربوط می‌شود.
نیای «احمدبن ابی یعقوب اسحاق بن جعفربن وهب بن واضح الکاتب العباسی » ایرانی و از مردم اصفهان بوده است.ثعالبی، احمدبن واضح را در شمار شعرای اصفهان به حساب آورده و اجدادش را اصفهانی دانسته است. تعلق خاطر یعقوبی به تشیع و ارادت او به ائمه اطهار (ع) و علویان و اشتهار خاندان او به عنوان موالی بنی هاشم، می تواند مؤید ایرانی الاصل بودن او هم باشد.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
و کتاب دیگرش نیز «المسالک و الممالک» نام دارد که در گذر زمان این کتاب نیز گم شده است.
به احتمال قوی نیای یعقوبی از زمان واضح و یا پدرش در سلک موالی بنی عباس در آمده اند; یعنی درست زمانی که دعات بنی عباس در خراسان و مناطق مختلف ایران، نفوذ و اقتداری در دل مریدان آل علی و ارادتمندان الرضا من آل محمد پیدا کرده بودند. اما این که خاندان «واضح » کی و چگونه از اصفهان به عراق کوچیده اند، نه خود یعقوبی اطلاعاتی در این باره ارائه داده و نه منابع و مآخذ و تراجم احوال.
 
همین قدر مسلم است که این خاندان هم زمان با فراهم آمدن زمینه های برافتادن دولت بنی امیه و گسترش دعوت نقبای بنی عباس، از موالی بنی هاشم بوده اند و هنگام پیروزی عباسیان بر امویان، چون «واضح » مولای ابی جعفر منصور (دوانیقی) و صالح بن منصور بوده است، در دستگاه ابی جعفر خلیفه عباسی نفوذ قابل ملاحظه ای داشته و از موالی بسیار مورد اعتماد و نزدیک او به شمار می رفته است، تا آن جا که در زمان خلافت وی بسیاری از امور به واضح واگذار شد.
 
یعقوبی خود در «البلدان » و کتاب «تاریخ » عمومی خویش به امارت و نفوذ اجدادش در دستگاه خلافت منصور اشاراتی دارد. (1) به واسطه همین نفوذ و وابستگی به دستگاه خلافت منصور، و بعدها مهدی و هادی، بود که خاندان یعقوبی به «عباسی » نیز اشتهار یافتند; به ویژه در جریان بنای بغداد و تاسیس محلات و کوی ها و ربض های آن، «واضح » از دست اندرکاران و ناظران امور بوده و در پیشبرد کارها نقش اساسی داشته است.
 
===تولد، تربیت و زندگی===
 
از تاریخ دقیق تولد یعقوبی و چگونگی نشو و نمای او اخبار و اطلاعات چندانی به دست نیامده است.خود او نیز در این باره به جز اشاراتی ابهام آمیز، سکوت اختیار کرده است.
 
با توجه به قرائن موجود، به نظر می رسد تولد و نشو و نمای او در بغداد بوده است. یادآوری پاره ای اشارات در باب امارت اجدادش در بغداد، علاقه خاص وی به این شهر به عنوان «ناف دنیا» و بهترین و پاک ترین و نیکوترین و معتدل ترین شهرهای جهان و نیز بیان شرح و توصیف این شهر در آغاز کتاب «البلدان » و برخی آثار و نام هایی که در زمان خود از نیاکان بر روی بناها و آثار شهر باقی مانده است، همه نشان دهنده علاقه وطنی وی به بغداد بوده است; به ویژه آن که شرح و توصیف آن شهر و جزئیات آن را به تفصیل برگزار کرده است. (2) این وابستگی خاطر، به وضوح در عبارات زیر نمایان است:
«...تنها بدان جهت ابتدا به عراق کردم که عراق وسط دنیا و ناف زمین است و بغداد را بدان جهت آغاز کردم که در وسط عراق واقع است...بغداد علاوه بر آن چه که گفتیم، شهر بنی هاشم و دارالملک ایشان و مرکز سلطنت آنان است و هیچ کس پیش از ایشان آن را آغاز نکرده و پادشاهانی جز اینان در آن سکونت نگزیده اند.دیگر بدان جهت که نیاکان من آن جا اقامت داشته اند و یکی از ایشان آن جا فرمانروا بوده است.» (3) درباره تاریخ وفات یعقوبی نیز روایات متفاوت و گاه متناقض گزارش شده است.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
محمد ابراهیم آیتی، در مقدمه «البلدان » ، ویلیام مل ورد در مقدمه کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم » و نیز محسن امین در «اعیان شیعه » بر اختلافات فاحش منابع در این باره اشاره کرده اند، که ضرورتی به ذکر آن ها در این جا نیست.تنها به موردی که یعقوبی در تاریخ آل طولون بیان کرده و نشان دهنده حیات و فعالیت علمی و فکری وی تا سال 292ه است اشاره می کنیم.در ملحقات کتاب «البلدان » در این باب سند قاطعی است که نشان می دهد مرگ یعقوبی می بایست حداقل در سال 292ه و یا مدتی پس از آن روی داده باشد:
«و محمد (احمد) بن ابی یعقوب کاتب خبر داد و گفت: چون شب عید فطر سال دویست و نود و دو پیش آمد، وضع خوبی را که خاندان ابن طولون در چنین شبی داشتند و آن همه اسلحه و علم های رنگارنگ بزرگ و پرچم ها و جامه های فاخر و اسبان بسیار و آواز بوق ها و طبل ها را یادآور شدم و بدان جهت اندیشه ای مرا فرا گرفت و در همان شب خوابیدم و هاتفی را شنیدم که می گوید:
ذهب الملک و التملک و الز ینة لمامضی بنوطولون پادشاهی و جهانداری و آراستگی با رفتن خاندان طولون از میان رفت.» (4) سند مذکور و نیز توضیح یعقوبی در باب اخلاق و رفتار معتضد در کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم » که در مورد اخلاق شاهان و خلفای هر عصر و تقلید مردم زمانه از آنان می باشد، نشان می دهد که او تا عصر خلافت المعتضد، خلیفه عباسی، در قید حیات بوده است. (5) <ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
==مذهب==
 
از چگونگی اسلام آوردن خاندان واضح - نیاکان یعقوبی - گزارش و اطلاعات دقیقی به دست نرسیده است.تنها این نکته مسلم است که آن ها از موالی ایرانی الاصل بوده اند. ارادت و علایق «واضح » به خاندان علی (ع) و مساله نجات دادن ادریس بن عبدالله و کشته شدن خود واضح به دست هادی خلیفه عباسی، نسبت رافضی بستن (6) به او از سوی مورخانی چون طبری، و روایت ابن اثیر درباره شیعی گری او (7) همگی می تواند دلالت بر این امر نماید که خاندان واضح و یا حداقل خود وی از شیعیان علی (ع) بوده و جان خود را نیز در سر پیروی از این مرام از دست داده است.
 
یعقوبی نیز مانند جدش از ارادتمندان آل علی بوده است و گرایش او به تشیع در آثارش نمایان است.پیگیری مداوم و مستمر اخبار علویان، قیام ها و خیزش های شیعی، ذکر اخبار ائمه معصومین (ع) و نقل احادیث متعدد از آنان، بیان عناوین و القاب احترام آمیز نسبت به آن ها، ذکر فضایل و خصلت های پسندیده آن بزرگواران و ارائه گزارش های مفصل درباره حضرت علی (ع) و ذکر احادیثی از پیامبر در مدح آن حضرت، بیان حدیث غدیرخم و برخی احادیث معروف در باب اهل بیت و توصیفاتی که از آن ها دارد، به خوبی بیان کننده این مدعا است; به ویژه آن که اخبار دوره خلافت حضرت علی (ع) را به صورت مفصل انعکاس داده است. (8) این شیوه به کار رفته از طرف یعقوبی نشان دهنده علایق شیعی وی و ارادتش به خاندان علی بن ابی طالب است.
 
در زمانی که هیچ کدام از مورخین در ذکر تاریخ خاندان علی (ع) در عصر پرخوف و وحشت امویان و عباسیان که پیروان آن حضرت را «خارجی » و «رافضی » می نامیدند، سخنی بر زبان نمی آوردند و حتی کسانی چون طبری با تمام تلاششان برای رعایت عدالت و انصاف در تاریخ، شیعیان را «رافضی خبیث » می نامیدند، یعقوبی بی محابا تاریخ آل علی و حرکت های شیعی را به طور مبسوط دنبال می کند و با این حال تمام سعی خود را به کار می برد تا از دایره اعتدال خارج نشود، تا آن جا که حتی ماجرای قتل پدرش واضح که به دست هادی اتفاق افتاده بود را بیان نمی کند تا مبادا از سوی مخالفین اش به هواداری متهم شود. <ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
==اسامی==
 
يعقوبى را در مآخذ مختلف به عناوين مختلف نام برده‏اند. از جمله:<ref name="tarikheslam1">[http://www.tarikheslam.com/ketabshenasi/item/80-کتابشناسی-کتاب-البلدان-یعقوبی.html#_ftnref1 سایت تخصصی تاریخ اسلام، کتابشناسی کتاب البلدان یعقوبی ]</ref>
 
* نهاية الارب ج 2 ص 30، 17: ابن ابى يعقوب
 
* تفسير شهرستانى (مفتاح الاسرار و مصباح الأبرار): ابن واضح
 
* دائرة المعارف الاسلامية ج 7 ص 13: ابن واضح يعقوبى
 
* دائرة المعارف اسلامى ج 4 ص 125: احمد بن ابى يعقوب بن جعفر بن وهب ابن واضح الكاتب العباسى
 
* يتيمة الدهر ثعالبى ج 3 ص 125: احمد بن واضح
 
* مروج الذهب ج 1 ص 16، كشف الظنون ج 1 ص 283: احمد بن يعقوب
 
* مصرى خطط مقريزى ج 2 ص 106، مجمل التواريخ و القصص ص 271، و ص 278: احمد بن يعقوب‏
 
* مجموعه شرقى هربلوت، ملحقات البلدان ص 130 چاپ نجف: احمد كاتب
 
* مجمل التواريخ و القصص ص 222: احمد بن ابى يعقوب بن واضح الكاتب
 
* معجم الادباء ج 5 ص 153: احمد بن ابى يعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح الاخبارى العباسى
 
* عيون الانباء ج 2 ص 87، نهاية الأرب ج 12 ص 81: احمد بن ابى يعقوب مولى ولد العباس
 
* معجم الأدباء ج 5 ص 153، از تاريخ كندى: احمد بن اسحاق بن واضح مولى بنى هاشم
 
* معجم المؤلفين ج 1 ص 161: ابن اليعقوبى
 
* اعيان الشيعه ج 10 ص 330: احمد بن ابى يعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح الكاتب الاصبهانى الاخبارى مولى بنى العباس
 
* خريدة العجائب ص 47، تقويم البلدان ص 387، نهاية الأرب ج 12، ص 4، 7، 11، 16، 17، 20، 28، 32، 45، 53، 77، 136، 205: احمد بن ابى يعقوب
 
* مختصر كتاب البلدان ص 290: احمد بن واضح الاصبهانى
 
* مقدمه هوتسما بر تاريخ، معجم المؤلفين ج 1 ص 161، اعيان الشيعه ج 10 ص 330، معجم المطبوعات ج 2 ص 1948: المعروف باليعقوبي
 
* مقدمه هوتسما بر تاريخ: احمد بن ابى يعقوب العباسى معجم المؤلفين ج 1 ص 161، لغت‏نامه ص 1126، معجم المطبوعات ج 2 ص 1948، تاريخ آداب اللغة العربيه ج 2 ذيل تاريخ و جغرافى، دائرة المعارف الاسلاميه ج 13، ماده جغرافيا، بلدان الخلافة الشرقيه ص 26، 27، 32: يعقوبى
 
* مقدمه انگليسى مشاكلة الناس لزمانهم: ابو العباس احمد بن ابى يعقوب اسحاق ابن جعفر بن وهب بن واضح الكاتب العباسى.
 
* آغاز مشاكلة الناس لزمانهم: شيخ امام حافظ علامه احمد بن ابى يعقوب بن جعفر بن‏ واضح رحمه اللّه.
 
* تعبير «يعقوبى» و «المعروف باليعقوبي» در تأليفات متقدمين ديده نشد و گويا پس از انتشار آثار يعقوبى در اروپا رايج گشته است.<ref name="tarikheslam1">[http://www.tarikheslam.com/ketabshenasi/item/80-کتابشناسی-کتاب-البلدان-یعقوبی.html#_ftnref1 سایت تخصصی تاریخ اسلام، کتابشناسی کتاب البلدان یعقوبی ]</ref>
 
==دانش، روش و سفرهای تحقیقاتی==
 
یعقوبی نخستین دانشمند و مورخ مسلمان است که با در پیش گرفتن روش معاینه و مشاهده، به تالیف آثار جغرافیایی و تاریخی اقدام کرده و در صدد تلفیق این دو دانش برآمده و کوشید تا میان زمان و مکان پیوند عمیقی به لحاظ روش شناسی برقرار کند. او به سیر و سیاحت می پرداخت و اختصاصات اقالیم و شهرها و مناطق مختلف را مورد مشاهده و معاینه قرار می داد و به طور دقیق، توصیفات جالب توجهی از آن مناطق ارائه می کرد.وی به گفته خودش از آغاز دوران نوجوانی مشتاق بوده است تا شهرها، مناطق و اقالیم مختلف را از نزدیک ببیند و فاصله راه ها و بلاد و ممالک متعدد را بپیماید.به سبب این علاقه بود که هنوز چند صباحی از عمرش نمی گذشت که قدم در راه سیر و سفر نهاد و به سیاحت در بلاد اسلامی و غیر اسلامی پرداخت و به ویژه از تمام ممالک و شهرهای مهم اسلامی دیدن کرد.مدت ها در ارمنستان و تفلیس اقامت گزید. روزگاری را در خراسان و هند به سر برد و در اواخر عمرش نیز در دیار مصر و مغرب متوطن گشت، به طوری که برخی او را «مصری » نامیدند. <ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
در همین سفرهای تحقیقاتی و علمی بود که یعقوبی برای به دست آوردن اخبار تاریخی درباره سوابق، محصولات و امرا و فاتحان شهرها، به روش های دیگری برای کسب خبر و نقد آن روی آورد که به زبان علمی امروز از آن به عنوان «تحقیق میدانی » یاد می شود.
 
روش مصاحبه و گفت وگوی حضوری، اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار یعقوبی قرار می داد و به همین دلیل هرگاه با کسی برخوردی داشت، از وطن و شهرش می پرسید و این که محصول عمده آن منطقه چیست؟ ساکنانش چه کسانی هستند؟ خوراک، پوشاک و عقاید و مرام و مسلک آن ها چه بوده است؟ در همین ارتباط در مقدمه «البلدان » می نویسد:
«...احمدبن ابی یعقوب گوید من در عنفوان جوانی و هنگام سال گشت سن و تندی ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافت میان هر سرزمین تا سرزمین دیگر علاقه مند بودم و در پی آن رنج بردم; چه در آغاز جوانی پا به سفر نهادم و سفرهای من پیوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه یافت، پس چنان بود که هرگاه به مردی از آن بلاد برخوردم، وی را از وطنش و شهرش پرسش نمودم، و آن گاه که میهن و جایگاه خود را برای من می گفت، او را از همان سرزمینش پرسش می نمودم، درباره [ این که] ساکنان آن از عرب و عجم و... (و هم چنین از) آب آشامیدنی اهالی آن جا، تا آن جا که از پوشاکشان پرسش می کردم...و هم از کیش ها و عقاید و گفتارهای آنان و کسانی که بر آن جا دست یافته اند و آنانی که در آن جا سروری دارند (و نیز از) مسافت آن سرزمین و سرزمین های نزدیک به آن و...کاروان ها، سپس گزارش های هر کسی را که به راست گویی او وثوق داشتم، می نگاشتم، و به پرسش گروهی پس از گروهی یاری می جستم، تا آن که از خلقی بسیار و جهانی از مردم خاور و باختر در موسم (فراهم شدن حاجیان) و غیر موسم، پرسش نمودم و اخبارشان را نوشتم و احادیث آنان را روایت کردم و یکایک خلفا و امرا را که سرزمینی را فتح کرده و به کشوری سپاه تاخته است، و هم مبلغ خراج آن و میزان درآمد و دارایی آن را ذکر کردم. پیوسته این خبرها را می نوشتم و در مدتی دراز این کتاب را تالیف کردم و هر خبری را به سرزمین آن ملحق ساختم و هر چه را از مردم مورد وثوق اهالی شهرها شنیدم با آن چه پیش تر شناخته بودم ضمیمه ساختم...». (9) شور و شوق یعقوبی در کسب اخبار مورد اعتماد باعث می شد که هیچ گاه از این کار خسته نشود.سوگمندانه باید گفت درباره سیر جغرافیایی سفرهای یعقوبی اطلاعات دقیقی در دست نیست و در جریان سفرهایش چندان اشاراتی به مسیر حرکت خود ندارد. (10) از این رو بازسازی نقشه حرکت و سیاحت های او مشکل است.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
ایجاد پیوند میان دو حوزه کلان از دانش های مسلمین در آن زمان - جغرافیا و تاریخ - و نوآوری در این زمینه سبب شد که بسیاری از جغرافیانگاران و تاریخ دانان پس از وی مانند مسعودی، ابوریحان بیرونی و...به روش وی توجه خاصی مبذول دارند. (11) توجه به تاریخ اقتصادی، طبیعی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بررسی اوضاع و احوال جغرافیایی اقالیم و سرزمین های مختلف و اهتمام ویژه به «تاریخ جهانی » می تواند بیان گر بینش فکری عمیق مورخ در نوع نگاه او به تاریخ باشد.
 
==یعقوبی: پدر علم جغرافیای مسلمین==
 
یعقوبی در دانش جغرافیا از نوابغ جهان اسلام در قرن سوم به شمار می رود; نه تنها به این دلیل که او دانش جغرافیا را به طور منسجم و مشخصی بنا نهاد، بلکه از آن لحاظ که نوآوری های بدیعی در جغرافیانگاری پدید آورده است، به ویژه در جغرافیای تاریخی و انسانی.اگر چه پیش از وی جغرافیانگارانی چون هشام بن محمدالکلبی ظهور کرده اند که در آثار تاریخی خود مباحثی در باب جغرافیا به ویژه جغرافیای جزیرة العرب آورده است و حتی در این باره کتابی هم تالیف نموده - که البته چیزی از آن باقی نمانده است - و با خوارزمی که علاوه بر توجه اش به علومی نظیر ریاضیات و نجوم، در علم جغرافیا نیز از پیشتازان محسوب می شود و حتی کتابی به نام «صورة الارض » در این باره نوشته است و یا پس از وی ابویوسف یعقوبی کندی (حدود 260ه) که اثری به نام «رسم العمور فی الارض » از او باقی مانده است و پس از او، شاگردش احمدبن طبیب سرخسی کتابی به نام «المسالک و الممالک » تالیف کرده و رساله ای در باب کوه ها، رودها و آب ها با عنوان «فی البحار و المیاة و الجبال » داشته است (12) و ابن خردادبه (متوفی 300ه) که «المسالک و الممالک » را نگاشته است (13) و صد البته کاری شایسته تحسین و ستایش می باشد.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
اما یعقوبی دانش جغرافیا را به معنای واقعی آن بنا نهاد. از این رو او را «پدر علم جغرافیای مسلمین » (14) خوانده اند.او در حوزه علم جغرافیا با اثر معروف خود با عنوان «البلدان » که خود در مقدمه بیشتر مایل بوده آن را «مختصرالبلدان » بنامد، شناخته می شود که بدون اغراق باید گفت اثری بدیع و فرهنگ نامه ای بدیل در علم جغرافیاست که متاسفانه فصولی از آن که در باب جغرافیای هند و چین و امپراطوری بیزانس بوده از بین رفته است.وی آثار مستقل دیگری نیز در باب دانش جغرافیا داشته است; از جمله اثری در مورد جغرافیای بیزانس و کتابی با عنوان «المسالک و الممالک » که هر دوی این آثار از بین رفته اند.روش او در گردآوری اطلاعات جغرافیایی و توجه به جنبه های مختلف این دانش و سیر و سفرهای بسیارش، تحسین مستشرقین را برانگیخته است.
 
او که از دوره نوجوانی به مناطقی چون ارمنستان و آذربایجان و خراسان و ایران شرقی سفر کرده و پس از آن هند و سند و حدود چین و آسیای جنوب شرقی را دیده و سپس به سوی بلاد شام و سرزمین های عرب نشین بازگشته و فلسطین، نوبه و مغرب را در نوردیده و مدت ها در مصر اقامت کرده است، مجموعه دست آوردهای خود را در دو کتاب «البلدان » و «تاریخ یعقوبی » و کتاب کوچک دیگری به نام «مشاکلة الناس لزمانهم » برای ما به یادگار نهاده است.
 
مؤلف در «البلدان » با دقت، وثاقت، امانت و حساسیت خاص، بسیاری از مسائل مناطق محل گذر و مورد مطالعه خویش را ثبت و ضبط کرده است. وی در گردآوری اخبار و اطلاعات جغرافیایی هر منطقه از روش های مصاحبه و معاینه بهره برده و خود نیز در مقدمه «البلدان » - چنان که در بخش روش یعقوبی اشاره رفت - از آن یاد کرده است. (15) سابقه شهرها، عادات مردم آن مناطق، رسوم مردم هر منطقه، عقاید رایج آن ها، انواع و اقسام خوراکی ها و تولیدات هر منطقه اعم از کشاورزی و دامی، اشربه و اطعمه آنان، حکام و فرمانروایان و فاتحان آن منطقه، تعیین فاصله راه ها بر حسب روز و منزل و دور و نزدیکی بلاد از یکدیگر و جهات جغرافیایی، از موضوعاتی است که مورد توجه این مورخ برجسته بوده است. (16) وی برای ارائه اطلاعات دقیق جغرافیایی تلاش داشته است اطلاعات و اخباری را که از طریق پرسش و مصاحبه به دست آورده به تایید یکی از راستگوترین افراد منطقه برساند. (17) در «البلدان » به جغرافیای تاریخی - انسانی و اقتصادی نیز توجه ویژه ای شده است. بنابراین از چگونگی ورود اسلام به منطقه، سابقه تاریخی هر محل و بنای آن، ذکر خصوصیات شهر، ذکر فتوحات، کیفیت فتوحات، اسامی افراد فاتح، مشایخ و قضات آن منطقه، رهبران و امرایی که در فتح آن نقش داشته اند و میزان مالیات، خراج و جزیه آن مناطق را به طور دقیق مورد امعان نظر قرار داده است.این دقت ها و نکته سنجی هاست که یعقوبی را سرآمد بسیاری از جغرافیادانان عالم اسلام قرار داده است.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
به طور کلی می توان ویژگی های تاریخ جغرافیانگارانه یعقوبی را به شرح زیر خلاصه کرد:
1- به کارگیری روش مشاهده و معاینه در مطالعه پدیده های جغرافیایی به وسیله سیر و سیاحت.
 
2- استفاده از روش مصاحبه برای آگاهی بر اخبار شفاهی مناطق، محل ها، رودها، دریاها و....
 
3- مکان نگاری و توجه به جغرافیای شهری و توصیف بلاد.
 
4- توجه به جغرافیای تاریخی، سابقه و تاریخچه و بنای شهرها و تحولات آن.
 
5- توجه به جمعیت شناسی و مردم نگاری و مردم شناسی، ذکر آداب، رسوم و عادات مردم مناطق و جنبه های آماری آن.
 
6- توجه به جغرافیای تجارتی و اقلام و محصولات کشاورزی.
 
7- توجه به جغرافیای راه ها و بیان فاصله شهرها و راه ها از یکدیگر.
 
==رهیافت های فرهنگی در تاریخ نگاری یعقوبی==
 
===یعقوبی و دانش تاریخ===
 
در دانش تاریخ نیز یعقوبی نوآور و خلاق بود.او و هم عصرش ابوحنیفه دینوری (18) به جای نگارش تاریخ بر محور سال نگاری، به فصل بندی تاریخ بر حول موضوعات و مقولات روی آوردند.وی شیوه تاریخ نگاری موضوعی را به نحوی با تاریخ نگاری مبتنی بر حولیات پیوند داده است.او بر خلاف تصوراتی که تاریخ را به صورت یک مقوله طولی و با بیان زمان نگارانه و سال نگارانه ای دنبال می کرد، دوران خلافت خلفا، جنگ ها و رویدادها را محور و عنوان تاریخ نگاری خویش قرار داد، ولی در عین حال در هر دوره سعی کرده است به نحوی رعایت توالی و ترتیب اتفاقات را در بستر زمان نیز دنبال کند.
 
علاوه بر آن، یعقوبی شیوه نقلی در تاریخ نگاری و کاربرد روش حدیثی را کنار گذاشت و بر خلاف مورخان پیش از خود و برخی معاصران و اسلاف معروف چون طبری، از ذکر سلسله اسناد که به صورت حدیثی در مقدمه اخبار تاریخی می آمد، خودداری کرده و اخبار و اطلاعات خود را بدون ذکر سلسله اسناد بیان داشته است.بعدها مسعودی نیز این شیوه نگارش را به کار گرفت و آن را تعالی و ترقی بخشید.البته این بدان معنا نیست که یعقوبی در وثاقت اخبار و یا گرفتن اطلاعات و اخبار تاریخی از سر منشاهای اصلی و مورد اعتماد غافل بوده است بلکه بر عکس، یکی از حساسیت ها و دقت های علمی یعقوبی توجه جدی به درستی و صحت روایت است; از این رو او روایت هایی را برگزیده که به راویان آن ها و اخبارشان اعتماد داشته، و بدین جهت لزومی نمی دیده است که سلسله اسامی روات را که به طور معمول در شیوه های حدیثی حجم بسیاری از آثار تاریخی را به خود اختصاص می دهند ذکر کند، بلکه به جای آن روش نوینی را ابداع کرد و بر اساس آن، منابع و اسناد خود را که به روات و اقوال آنان اعتماد کرده بود، به صورت یک جا آورده است.
اهم منابع رجالی روایات یعقوبی عبارتنداز:
 
1- اسحاق بن سلیمان بن علی هاشمی که از بزرگان بنی هاشم بوده است 2- ابوالبختری وهب بن وهب قرشی 3- جعفربن محمد و رجال حدیث او 4- ابان بن عثمان از جعفربن محمد 5- محمدبن عمر واقدی 6- موسی بن عقبه و کسانی که از او نقل کرده اند 7- عبدالملک بن هشام بن ایوب حمیری مغافری بصری که راوی سیره ابن اسحاق از زیادبن عبدالله بکایی بوده است 8- محمدبن اسحاق مطلبی 9- ابوحسان حسن بن عثمان زیادی 10- ابوالمنذر هشام بن محمدبن سائب کلبی نسابه معروف و رجال حدیث و اقوال او 11- عیسی بن یزدبن داب بکری حجازی، شاعر و خطیب و عالم نسابه که در عصر مهدی و هادی از خلفای عباسی زندگی می کرده 12- میثم بن عدی طائی 13- عبدالله بن عباس همدانی 14- محمدبن کثیر قرشی از ابوصالح و از دیگر رجال حدیث او 15- علی بن محمدبن عبدالله بن ابی سیف مدائنی 16- ابومعشر مدنی 17- محمدبن موسی خوارزمی منجم 18- ماشاءالله منجم و.... (19)
 
سوگمندانه باید گفت مقدمه جلد نخست تاریخ عمومی یعقوبی که به تاریخ ملل و اقوام مختلف پرداخته و یحتمل مانند جلد دوم دارای مقدمه مفصلی بوده که منابع را در جلد اول مشخص می کرده، مفقود شده است. بنابراین، درباره منابع یعقوبی جز آن چه که از محتوای آن بر می آید، اطلاعاتی نداریم. آن چه در باب منابع جلد اول مسلم است این که بیشتر اطلاعات آن برگرفته از کتب مذهبی یهودیان، مسیحیان و آثار علمی و فرهنگی مترجمان عصر «نهضت ترجمه » در عهد نخستین عباسی است. هم چنین، بسیاری از آگاهی های او مبتنی بر مشاهدات و پرس و جوهایی است که در سفرهای خود از مردم مناطق مختلف به عمل آورده است.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
==ویژگی های تاریخ نگاری یعقوبی==
 
1- تلفیق دانش تاریخ و جغرافیا و تقریب معرفت های بشری در تاریخ نگاری.
 
2- جهان نگری و طرح مباحث ملل مختلف در قالب تاریخ جهانی.
3- رویکرد اجتماعی و مردم شناسانه به تاریخ و پرداختن به مباحث اجتماعی و مردمی.
 
4- دقت و وثاقت علمی در جمع آوری اطلاعات.
 
5- ذکر روایات تاریخی شیعیان درحالی که دیگر مورخین عصر او در این زمینه بیشتر سکوت اختیار کرده بودند.
 
6- تبویب و تنظیم تاریخ نگاری خود به شیوه موضوع نگاری، نه بر اساس حولیات.
 
7- امانت داری و ذکر منابع تاریخ نگاری خویش به شکلی منظم در آغاز کتاب و حذف سلسله روات - در یک اقدام ابتکاری.
 
8- جمع آوری روایات شفاهی از طریق گفت وگوی حضوری.
 
9- به کارگیری روش «مشاهده » و «معاینه » برای دست یابی به اطلاعات دقیق تر - تحقیق میدانی.
 
10- طرح مباحث علمی و رویکرد فرهنگی و فلسفی به تاریخ.
 
11- پرهیز از جانب داری و قضاوت یک طرفه در باب حوادث تاریخی تا حد امکان.
 
12- پیوند دادن علم نجوم با علم تاریخ و تطبیق تقویم های مختلف با یکدیگر.
 
==تأليفات==
 
1- كتابى در فتوحات و اقدامات طاهر بن حسين كه خود مؤلف بآن تصريح كرده است.
 
2- «جغرافياى امپراطورى بيزانس»
 
3- «تاريخ فتوحات افريقا»
 
4- كتاب كوچك «اخبار الأمم السالفه»
 
5- «المسالك و الممالك»، كه بعقيده بعضى غير از كتاب «البلدان» بوده است.
 
6- كتاب «ملوك الروم» كه يعقوبى آن را در ارمنستان و پيش از سال 260 تأليف كرده است.
 
7- كتاب «مشاكلة الناس لزمانهم» كه در سال 1962 در بيروت به چاپ رسيده است.
 
8- البلدان كه بهمين نام معروف شده، و ياقوت آن را بنام «اسماء البلدان» ذكر كرده است، اما بر حسب آنچه خود مؤلف در مقدمه كتاب مى‏گويد «فجعلنا هذا الكتاب مختصرا لأخبار البلدان» نام درست آن «مختصر اخبار البلدان» بوده است
 
9- «تاريخ». تاریخ یعقوبی نخستین اثر در تاریخ نگاری مسلمین است که با بینش عمیق و با یک رویکرد جهانی به تاریخ، نگاشته شده است. (20) این اثر احتمالا به طور کامل به دست ما نرسیده است، زیرا بدون مقدمه و با قصه آدم و حوا آغاز شده است و اگر شیوه یعقوبی را در جلد دوم این اثر مورد توجه قرار دهیم، نمی توانیم بپذیریم که او کتابش را بی مقدمه آغاز کرده باشد.به احتمال بسیار زیاد تاریخ عمومی یعقوبی دارای مقدمه ای در باب تالیف کتاب و مقدمه ای در باب آفرینش بوده که از بین رفته است.
در مجموع، این اثر عظیم و ارزنده را بایستی به دو بخش کلی تقسیم کرد:
 
1- قبل از اسلام (جلد اول).
 
2- بعد از اسلام (جلد دوم).
 
این اثر به صورت موضوعی با عناوینی چون پیامبران، ملوک، علما و فلاسفه، کتاب ها و اقوام، کیش ها، آداب، سرزمین ها و کشورها و خلفا، با عطف توجه به ترتیب و ترتب زمانی آن ها تنظیم و تدوین گردیده و در هر موضوع به مطالب و مباحث خاص آن موضوع و تحولات مربوط به آن پرداخته شده است.
 
==رویکرد فرهنگی در تاریخ نگاری==
 
یعقوبی یکی از وجوه مشخصه تاریخ نگاری اسلامی از آغاز قرن سوم به بعد، رویکرد مورخان اسلامی به تاریخ، فرهنگ و تمدن ملل دیگر می باشد.این رویکرد بدون تردید معلول علل و عوامل گوناگونی بوده است.فروکش کردن دامنه فتوحات اسلامی و پایان عصر فتوح، ایجاد ارتباط و برقراری رابطه فرهنگی با سایر ملل متمدن دنیا، جذب و نقل آثار علمی و فرهنگی ملل دیگر و نیز ضرورت نیاز مسلمین به تفسیر و تحلیل میراث عهد پیامبر اسلام (ص) در تاکید بر ایجاد یک جامعه متعالی و پویا، و توصیفات قرآن و پیامبر از دانش و دانایی و ارجمندی مقام طالب علم و دانش، هم از عوامل زمینه ساز و مؤثر در توجه مسلمین به فرهنگ و تمدن ملل دیگر در اقصی نقاط عالم بود.
 
تاریخ نگاری اسلامی نیز همپای این تحولات و متاثر از آن ها، تحولات خاصی را به خود دید و از آغاز قرن سوم هجری با توسعه دامنه دانش و دانایی و تکریم مقام علم و علما، به عنوان یکی از دانش های ارزنده در تمدن اسلامی شناخته شد که متناسب با نیاز جامعه اسلامی برای شناخت عصر بعثت، عصر خلفا و دیگر تحولات اساسی تاریخ اسلام، با سرعت در دامن جامعه اسلامی رخ نموده و پدیدار گردید.اما آن چه بیشتر در حوزه کار مورخان اخباری و اهل حدیث به عنوان علم تاریخ تلقی می شد عبارت از همان تاریخ عصر پیامبر (ص) و وقایع سیاسی آن بود.اما با آغاز دوره عباسی به ویژه از عصر منصور، جامعه اسلامی با فراهم آمدن زمینه های لازم، شروع به جذب عناصر فرهنگی دیگر جوامع بشری کرد و با حرکت عظیم «نهضت ترجمه » امکانات و تدارکات بسیاری برای بهره مندی از آن فرهنگ ها فراهم آمد و خلفا و وزرا و امرا هر کدام به نوبه خود در این راه کوشیدند تا علوم و معارف سرزمین های هم جوار و یا مفتوحه، وارد حوزه تمدنی اسلام گردد.تاریخ نگاری اسلامی نیز به نوبه خود تحت تاثیر این جریان های فرهنگی و نقل و انتقال علوم مختلف به جهان اسلام قرار گرفت و ضرورت پرداختن به مباحث فرهنگی و علمی و تمدنی سایر ملل مورد توجه برخی از تاریخ نگاران مسلمان قرار گرفت.از مورخان طراز اولی که این ضرورت را در سطحی بسیار عالی احساس نمود و در اثر تاریخی خود به آن پرداخت، «ابن واضح یعقوبی » است.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
در سه اثر بازمانده از یعقوبی توجه او به علوم مختلفه، فرهنگ و حیات اجتماعی قابل ستایش و تحسین برانگیز است.در «البلدان » در توصیف برخی از شهرها، به مراکز علمی و فرهنگی توجه خاصی نموده است.در «مشاکلة الناس لزمانهم » در بیان عادات و سلوک خلفا و امرای دانش دوست و فرهنگ پرور و نقش آن ها در توسعه دانش و رواج مسلک دانش پروری در جامعه اسلامی، توضیح می دهد که چگونه زمانی که حاکم و امیری دارای خصایل فرهنگی و دوستدار علم و دانش و دانایی باشد، این روحیه در میان افراد جامعه شیوع پیدا می کند و کانون های علمی و فرهنگی متعددی شکل گرفته و همه به نحوی سعی می کنند روحیه ای را که خلیفه، امیر و یا وزیری می پذیرد اتخاذ کنند و بدین گونه علما و دانایان بسیار می شوند و توجه مردم به علوم فزونی می یابد.
 
چنان که در همان کتاب در مورد عصر ابوجعفر منصور خلیفه عباسی آورده است:
 
«و کان اول خلیفة اتخذ المنجمین و عمل بالنجوم و کان اول خلیفة ترجم الکتب القدیمه العجمیة و نقلها الی اللسان العربی و فی ایامه ترجم کتاب کلیلة و دمنه و ترجم کتاب السند هند و ترجم کتب ارسطاطالیس و کتاب المجسطی لبطلمیوس و کتاب اقلیدس و کتاب الدر ثماطیقی و سائر الکتب العجمیه فی النجوم و الحساب و الطب و الفلسفة و غیر ذلک و تنظر فیها الناس ».
 
و فی ایامه ایضا وضع محمدبن اسحاق بن بشار کتب المغازی و لم تکن قبل ذلک مجموعة و لامعروفة و کان اول خلیفه، بنی فنزلها و هی مدینه بغداد و اخذ له الطالع فی الوقت الذی اتخذ بنیانها.فقیل له انه لایموت بها خلیفة و کان ابوجعفر قد نظر فی العلم و روی الحدیث و کثرت علوم الناس و روایاتهم فی ایامه....» (21) در همین زمینه در کتاب مورد نظر، مثال هایی از عصر هارون و مامون نیز آمده است. (22) در «تاریخ یعقوبی » نیز مؤلف اثر خود را با یک رویکرد فرهنگی و با توجه ویژه ای به تاریخ علم، تحولات علوم، نام و زندگی برخی از علما و دانشمندان ملل دیگر چون یونانیان، رومیان، ایرانیان و هندیان و آثار علمی بزرگان و علمایی چون برهمن کبیر، بقراط، ارسطو، افلاطون، مانی، بطلمیوس و...آغاز کرده و بدین وسیله از قالب کلیشه ای «تواریخ عمومی » که در تاریخ سیاسی باقی می ماندند، خارج شده است.
 
بنا به نظر روزنتال، یعقوبی در هر جایی که دسترسی به تاریخ سیاسی یک عصر نداشته است، توجه به مسائل فرهنگی را در اولویت قرار داده است. (23) البته بایستی یادآور شد که یعقوبی روند مشخصی را در توجه به مسائل فرهنگی و علمی ملل و اقوام مختلف در پیش نگرفته است.
 
به عنوان نمونه، نسبت به برخی از علمای ایرانی نظیر ابن مقفع که از نخستین مترجمان کتب فارسی به زبان عربی بوده است، و یا نسبت به تحولات علمی «عصر ترجمه » و نشاط علمی و فرهنگی عهد هارون و مامون با بی اعتنایی و کم توجهی گذشته است و این بی محلی از یعقوبی که فردی بسیار حساس نسبت به این مسائل است، جای شگفتی دارد.البته ناگفته نماند که او بسیاری از علوم و دانش های انتقالی به جهان اسلام را که در همین عصر، ترجمه شده است، در ضمن بیان مواریث فرهنگی یونانیان و رومیان یادآور شده است.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
یعقوبی در جلد نخست کتاب خود که به تاریخ عمومی قبل از اسلام اختصاص دارد و در شش باب تنظیم شده است، چند باب را به طور جدی به مباحث فرهنگی اختصاص داده است. باب اول دربر گیرنده اطلاعات تاریخی ماخوذ از اسرائیلیات و منابع دینی یهودیان و نصاری است. (24) از باب دوم که به تاریخ هندوستان می پردازد رویکرد فرهنگی و علمی یعقوبی در تاریخ نگاری شروع می شود. (25) باب سوم به طور کامل با یک نگاه فرهنگی و علمی به علوم و آثار علمی یونانیان و رومیان و ذکر برخی حوادث سیاسی و نام برخی ملوک یونانی و رومی آغاز و به انجام رسیده است. (26) او در باب چهارم با وجود این که فصل مشروحی را به تاریخ ایران اختصاص داده است، اما چندان به آثار علمی و فرهنگی ایرانیان توجه نکرده و نگاهش به مسائل فرهنگی کم رنگ شده و فقط به یادآوری پاره ای از آثار مانوی اکتفا نموده است. (27) البته با این تفاوت که به تحولات مذهبی و دینی توجه ویژه داشته و به امور اعتقادی و آئینی ایرانیان و نیز به پاره ای امور دیوانی و اداری اشارات مفصلی دارد. (28) در باب پنجم، از چینیان و مصریان و قبایل نوبه و بجه، و در باب ششم در مورد تاریخ قدیم اعراب و کیش ها و آداب و رسوم آن ها سخن گفته و به طرح برخی مباحث فرهنگی و آئینی اعراب مبادرت ورزیده است.<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
در جلد دوم کتاب، وجه غالب رویکرد یعقوبی در تاریخ نگاری، پرداختن به تاریخ سیاسی است و کم تر به اوضاع اجتماعی و فرهنگی خلافت عباسیان توجه نموده است. از این رو در جلد دوم به جز پاره ای از پندها و اندرزها و نکات حکمت آمیز در باب دانش و علم و دانایی، مطلب قابل توجهی در ارتباط با مسائل فرهنگی به چشم نمی خورد.اما نکاتی که در مقدمه جلد دوم آورده است بسیار پسندیده است و توجه او را به دانش و دانایی و خردمندی و خردورزی نشان داده و بیانگر عمق اندیشه وی در باب اهمیت علم و دانش و جایگاه متعالی جویندگان آن می باشد.
 
بر همین اساس است که او اطلاعات و اخبار تاریخی خود را بر مبنای روایت گران صادق و دانا قرار داده و آن ها را به تایید راویان مطلع و دانا می رسانید. (29) با وجود این، مؤلف بر این امر واقف است که هیچ کس بر تمام علوم و دانایی ها اشراف ندارد و آدمی به ویژه از این باب دچار محدودیت است و نمی تواند به تمام دریای بی کران دانش دست یابد، اما خردمندی حکم می کند که بکوشد تا آن چه را که ندانستن آن نارواست، بداند. (30) گفتاری که یعقوبی در مقدمه جلد دوم تاریخ خود آورده است به خوبی نشان دهنده قوت حس حقیقت جویی و دانش پژوهشی او است.
 
امری که جان مایه تاریخ نگاری او را شکل می داده است تا بر اساس آن، آن چه را از مختصر دانش خود به نسل بعدی می سپارد خلاف خردمندی نباشد: (31) «...سپس خواستم آن چه را از هر یک از آنان به ما رسیده است جمع آوری کنم، چه یک نفر به تمام دانش احاطه پیدا نمی کند و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب گفته است: العلم اکثر من ان یحفظ فخذوا من کل علم محاسنه; علم بیش از آن است که جمع آوری شود، پس از هر علمی قسمت های برجسته آن را فراگیر».<ref name="noormags1">[http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=88437 حضرتی، حسن، مشکله فرهنگ در تاریخ نگاری یعقوبی، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 6، تابستان 1380، صفحات شماره 83 تا 118.]</ref>
 
در میان مورخان مسلمان کم تر مورخی را می توان سراغ گرفت که تا این حد به مقام والای علم و دانش و گردآوری آن اهمیت داده باشد.
 
==پی نوشت ها==
 
1. ابن واضح یعقوبی، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536) ص 5، 11، 12، 13 و 18، 19.
 
2. ر.ک: البلدان، پیشین، ص 4- 26.
 
3. البلدان، پیشین، ص 4- 5.
 
4. البلدان، پیشین، ص 154- 155.
 
5. همان، ص 18.
 
6. همان، ص 5.
 
7. تاریخ یعقوبی، ترجمه، محمدابراهیم آیتی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1366) ج 2، ص 362- 363.
8. همان، ص 395.
 
9. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق سیداحمد صقر، (بیروت - لبنان، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1419ه) ص 406- 407; محمدبن جریرطبری تاریخ طبری، ج 12، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، 1363، ص 5182- 5183; عزالدین ابن اثیر، الکافی فی التاریخ، المجلد السادس، دارصادر، داربیروت، بیروت - لبنان: 1385ه/1965م، ص 92- 93.
 
10. تاریخ یعقوبی، ج 2، همان، ص 407.
 
11. برای اطلاع بیش تر از عنوان ها و القابی که به این مورخ داده شده ر.ک: مقدمه محمدابراهیم آیتی بر کتاب البلدان، ص 10- 13.
 
12. ر.ک: البلدان، پیشین، ص 4- 26.
 
13. البلدان، پیشین، ص 4- 5.
 
14. البلدان، پیشین، ص 1.
 
15. رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، قم: نشر انصاریان، 1376، ص 154- 155.
 
16. ر.ک: مقدمه محمدابراهیم آیتی بر کتاب تاریخ یعقوبی، ص 21.
 
17. علی بن حسین مسعودی: مروج الذهب و معادن جوهر، ج 1، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: نشر علمی و فرهنگی، سال 1370، ص 33.
 
18. البلدان، پیشین، ص 154- 155.
 
19. ابن واضح یعقوبی، مشاکلة الناس لزمانهم، تحقیق ویلیام ملورد، دارالکتاب الحدید، بیروت - لبنان: 1962، ص 35 و نیز ر.ک: عبدالله عبدالغنی، معجم المورخین المسلمین، ص 191- 192.
 
20. محمدبن جریرطبری، پیشین، ص 5182- 5183.
 
21. عزیزالدین بن اثیر، پیشین، ص 93.
 
22. ر.ک: تاریخ یعقوبی، پیشین، ج 2، ذکر حدیث غدیر و حدیث ثقلین، ص 502- 509.
 
23. البلدان، پیشین، ص 2- 1.
 
24. آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران: امیرکبیر، 1364، ص 313.
25. فرانتس روزنتال، تاریخ تاریخ نگاری در اسلام، ج 1، ترجمه اسدالله آزاد، آستان قدس، 1366، ص 126.
 
26. احمد نفیس، خدمات مسلمین به جغرافیا، ترجمه حسن لاهوتی، نشر آستان قدس، 1374، ص 30- 31.
 
27. ر.ک: عبیدالله بن عبدالله بن خرداذبه، المسالک و الممالک، ترجمه سعید خاکرند، تهران: مؤسسه فرهنگی حنفاء نشر میراث ملل، 1371، مقدمه درباره مؤلف.
 
28. احمد نفیس، ص 33.
 
29. البلدان، پیشین، ص 1- 3.
 
30. عبدالله عبدالغنی، پیشین، ص 190.
 
31. البلدان، صفحات مختلف و نیز ر.ک: عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، نشر امیر کبیر، 1369، ص 77.
 
== منابع ==
{{پانویس}}
 
[[رده:جغرافی‌دانان]]
 
== منبع ==
* جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
* فرهنگ مکتشفین و جغرافی نویسان جهان، نصرالله نیک بین، انتشارات نبوی، چاپ وزیری، ۱۳۷۵.
 
{{افراد-خرد}}