هنگامی که میخواهیم از [[اگزیستانسیالیسم]] سخن برانیم،بگوییم، باید مشخص کنیم که منظورمان چیست. [[ژان پل سارتر]]، [[مارتین هایدگر]]، [[گابریل مارسل]]، [[سورن کییرکه گارد]] از متفکران اگزیستانسیالیست بودهاند. البته مارسل و کییرکه گارد بینشی ایمانگونه داشتهاند و اندیشهشان الحادی نبودهاست و درست در مقابل این دونبودهاست؛ [[سارتر]] و [[هایدگر]] درست در مقابل این دو هستند که اندیشههای الحادی داشتهاند. از آن جاآنجا که مقاله به [[اگزیستانسیالیسم]] سارتری مربوط است، به سارتر میپرداژیممیپردازیم.
اساس نگاه فلسفی [[سارتر]] به انسان این است که انسان را مختار میداند و لذا بر این اساس استبه که منکرانکار خداوند است؛میرسد؛ زیرا که او معتقد است انسان نمیتواند مختار باشدباشد، در حالی که خالقی مطلق و یگانه داشته باشدداشتهباشد که از ازل میدانسته که چه میخواهد بسازد؛ وبسازد. البته این مساله کاملاً بر اساس خدای کلامی معتزله و اشاعره و همچنین خدای کلامی مسیحی و خدای کلامی یهودی صحت دارد.
انسان وقتی مختار باشد، باید مسئولیت هر انتخاباش را بپذیرد و از همین بینش است که سارتر خود را مسئول جنگ جهانی میداند و این جا دلهره و اضطراب به وجود میآید که فرد با خود میگوید از آن جا که من مسئول این کار هستم، آیا این کار درست بوده و چه نتایجی خواهد داشتخواهدداشت که من آن ها را نمیدانم یا نخواهم دیدنخواهمدید!؟
اندیشههای اگزیستانسیالیستی [[سارتر]] مبنی بر [[اصالت وجود]] و تقدم آن بر [[ماهیت]] انسان است، که در خصوص آزادی و مسؤولیت فردی و ممکنبودن وجود ما و فاصلهئی که ما از خودمان داریم، همچنانهمچنان میتواند برای [[فلسفه]]ی جدید مهم باشد. اما [[سارتر]] اخلاقگرا نیز بود و کوششی که برای طرح نظریهای اخلاقی کرد همچنان میتواند برای فلسفه «بعد-از-نو» مهم باشد.
کمتر فیلسوفی همچون [[سارتر]] این اقبال را داشتهاست که در عمر خود شاهد شهرت و نفوذ اندیشهاش باشد. اما سارتر با همهی فلاسفهای که تاکنون بودهاند متفاوت است.