عبدالله توکل: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amirobot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: تصحیح جایگذاری کاما، شمارگان هزارگان
خط ۷:
 
درسال۱۳۲۷ به خدمت نظام وظیفه اعزام گردید.در سال۱۳۳۲ به [[آمریکا]] مسافرت نمود. درسالهای ۱۳۳۶-۱۳۵۹ برنامه ادبیات جهان را در رایو به اجرا درآورد.
از استاد منزوی شاعر فقید زنجان نقل می کنند که تبریزیان شهریار را شهریار کردند و زنجانیان مرا منزوی. حرف استاد حکایت تلخی را تداعی می کنند که ما ملتی هستیم که قدر مفاخر خود را نه در زنده بودنشان نه در مردنشان نمی دانیم و آنها چون شمعی در انزوای خود قطره قطره آب می شوند و روشنایی که که می دهند در کوران حوادث و تندبادهای روزمرگی خاموش و کشته می شود.
 
مدتی پیش جناب حمید رستمی سردبیر فرهیخته مجله وزین سارای از من خواستند برای استاد عبدالله توکل مطلبی بنویسم و من با کمال امتنان قبول کردم. اولین مراجعه من به اینترنت بود و تمام سایت های مرتبط با ایشان را دیدم فقط دو خط در مورد ایشان نوشته بودند تاریخ تولد و مرگ و عنوان کتاب های که ترجمه کرده بودند، همین و همین.
 
سایت رسمی صداوسیمای اردبیل هم بیش از این دوخط را نداشت. به یکی از مسوولان سیما گله کردم، تعجب کرد و گفت برای استاد توکل اطلاعات زیادی باید در آرشیو باشد من یادم است در جلسه ای بودجه ای هم تصویب کردیم تا اطلاعات مفاخر استان جمع آوری شود.
 
ایشان با موبایل با چند نفر هماهنگی کردند تا اطلاعات موجود در اختیار ما قرار گیرد ولی با کمال تعجب بعد از چندین تماس مشخص شد که اطلاعات استاد توکل جمع آوری و تدوین نشده است.
 
مسوول محترم وقتی تعجب مرا دید گفت:خوب آقای توکل، فقط یک مترجم بود مگر نه؟ بیش از این چه انتظاری داری؟
 
حق با ایشان بود در کشورهای از ما بهتران اگر بدانند نویسنده ای از رستورانی گذشته و احتمالاً در آنجا برای کسی امضایی به یادگاری زده است آن امضا را با هزینه زیاد جمع آوری می کنند و در موزه مخصوص به اسم همان نویسنده نگهداری می کنند آنوقت در شهر ما اردبیل مسوول سیما می گوید او فقط یک مترجم بود.
 
مفاخر ما اعم از نویسنده ،مخترع، هنرمند و...یا مجبور به کوچ به پایتخت می شود و یا در انزوای خود افسرده و خاموش می شوند و این حکایت ابدی شهر ماست. بازهم گلی به جمال دوستان در مجله سارای که به یاد رفتگان هستند و برای ایشان ویژه نامه چاپ می کنند ولی ای کاش برای زندگان هم در موقع زندگی ویژه نامه ای تدارک می دیدند.
 
 
حدود ده سال پیش در کنار دوستان عزیز خودم در کتابخانه شماره دو نشسته بودم و انتظار یک کامیون کتاب را می کشیدیم؛ انگار تازه دامادی منتظر عروس خود است. کتاب ها مربوط می شد به مردی فرهیخته و ادیب از دیار سلطان سبلان جناب آقای عبداله توکل.
 
عبداله توکل متعلق به نسل دوم مترجمان ایرانی است. نسل اول مترجمان بزرگی بودند که عمدتاً کتابهای رمان را از زبان فرانسه برای تفریح و سرگرمی خواص ترجمه می کردند. در آن روزگار هنوز زبان انگلیسبی رایج نشده بود و مردم نیز عادت به مطالعه نداشتند و صنعت چاپ هنوز گستردگی امروز را نداشت.
 
محمد طاهر میرزا قاجار یکی از مترجمان نسل اول فرانسوی بود که کتاب سه تفنگدار و کنت مونت کریستوی الکساندر دومای پدر را برای سرگرمی ناصرالدین شاه ترجمه کرد و گویا هرشب بر بالین او می خواند. من هر دو کتاب را خوانده ام نثر بسیار شسته و رفته ای دارند و هنوز تاسف می خورم که چرا بعداً این کتاب ها توسط ذبیح اله منصوری مجدداً ترجمه گشت. دوباره کاری بود و ترجمه اول بسیار عالی تر از این ترجمه دوم.
 
عبداله توکل متولد هزاروسصدوسه،­ اردبیل زاده و بزرگ شده دیار همیشه قهرمان سبلان است ولی وقتی برای گرفتن دیپلم خود مجبور به ترک اردبیل شد که در آن زمان آموزشگاه لازم را نداشت برای همیشه گرفتار خاک دامنگیر ری شد و ساکن تهران ماند. او در آنجا دیپلم گرفت و به استخدام آموزش و پرورش درآمد و وقتی که بازنشسته شد حاصل عمرش بیش از چهل کتاب از نویسندگان نامی دنیا بود که با سلیس ترین ترجمه و شیواترین نثر منتشر و چاپ گردیده بود.
 
او در روزگاری که به هر کسی که خواندن و نوشتن می دانست عنوان میرزا را می دادند و در هر مجلسی بالاتر از همه می نشست و روشنفکر مجلس می شد دو مدرک لیسانس گرفت، لیسانس زبان انگلیسی و لیسانس ادبیات فارسی. و با سعی و کوشش خود زبان فرانسه را هم آموخت او هم از زبان انگلیسی و هم از زبان فرانسه کتابهای زیادی را ترجمه نموده است.
 
آخرین سمت استاد رییس روابط عمومی وزارتخانه آموزش و پرورش بود. او سالیان زیادی برای مجله تماشا که ارگان رسمی تلویزیون ملی ایران بود مطلب ترجمه کرد و قصه های سبلان را در همان مجله به صورت پاورقی منتشر کرد و به مدت بیست و پنج سال برنامه ادبیات جهان را برای رادیو اجرا نمود.
 
عبداله توکل دارای دو فرزند ذکور می باشد که هر دو در کشورهای خارج(انگلیس و آمریکا) استاد دانشگاه هستند و خانم استاد نیز در تهران ساکن.
 
او بارها و بارها به زادگاه خود مراجعه نمود و آخرین بار هم دربیست وپنج شهریور سال هزاروسیصدوهفتادوهشت درهمین دیار برای همیشه ماندگار شد و در آرامگاه غریبان طبق وصیت خودش منزل دایمی برگزید.
 
آثار:از انگلستان دیدن کنیم، محاکمه بلامی، سنگ‌ها، مالک سانفرانسیسکو(زوایک‌) بیست و چهار ساعت از زندگی یک زن (زوایک‌)، شب رویائی‌(زوایک‌)، در تنگ (ژید)، زنبق سرخ (فرانس‌)، بنده عشق (گورکی‌)، سرخ وسیاه)استاندال‌)، سرهنگ شابر (دوبالزاک‌)، مجمع الجزایر گولاک (سولژنیتسین‌)، زن لال (برگ‌)، استاندال (میشائل زایدن‌)، نامزدی (لایوش ژیلاهی‌)، خانواده ایرانی (مظاهری‌)، مردی که سایه‌اش را فروخت (فون‌شامیسو)، عصر آدمکش‌ها (هنری میلر)، اوژنی گرانده (دوبالزاک‌)، گزنددلبستگی (لود ولاکلو)، کتاب یهو یا قیم بابلی (مارنیکس خنیسه‌)، گیلاس‌مشروب (گی‌یو)، دافنیس وکلوئه (لونگوس‌)، دنیای امروز (زاویک‌)، شاهکار گمنام (دوبالزاک‌)، دنیای دیگر (زاویک‌)، یک نوع لبخند (ساگان‌)،دختر چشم طلائی (بالزاک‌)، مکتب زنان (ژید)، نیرنگ زنان (زاویک‌)،مشروب، شاهکار گمنام، دنیای امروز، دنیای دیگر، یک نوع لبخند، دخترچشم طلایی، مکتب زنان، نیرنگ زنان و ...
 
آن روزی که ما منتظر کامیون کتابها بودیم بالاخره کتابها رسیدند و من چندین هفته با کتابداران عزیز و فرهیخته کتابخانه شماره دو به نظم و نظام آنها در اتاقی جداگانه و به نام نامی آن فرهیخته عزیز مشغول شدیم و اکنون این اتاق با تمام کتاب ها در کتابخانه مرکزی در اختیار علاقه مندان به کتاب می باشد.
 
بی شک نام استاد در کنار مترجم نامی دیگر استان،رضا سید حسینی، برای همیشه در تارک ادبیات ایران خواهد درخشید. این دو استاد چندین کار ترجمه هم با همدیگر کار کرده اند و همه آنها در دسترس عموم مردم قرار دارد. راه تمام رهروان فرهنگی گرامی باد.
 
این مطلب را دوستان سارای به صورت ویژه نامه همین شماره کار کرده اند با تشکر از خانم صیامی و رستمی عزیز
 
 
لطف الله شیرین زبان اردبیل1390
 
== آثار ==