مکتب کیوتو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴:
اما این عدم مطلق را چگونه درک می¬کنیم؟ نیشیدا در پاسخ می¬گوید که مفهوم عدم نوعی «تصور نامتناهی» است که در اعماق روح مان آن را شهود می¬کنیم. او آن را به معنای واقعی کلمه یک اصل متافیزیکی می¬داند و از آن به «کلی کلیات» تعبیر می¬کند. منظور او از این کلیِ کلیات این است که این کلی سایر کلی¬های تفکرمان را نسبی و از مطلقیت ساقط¬شان می¬کند(Heisig, ۲۰۰۱: ۶۳). تشریح کامل مفهوم عدم نزد نیشیدا مقاله جداگانه¬ای را می¬طلبد که در این مقاله جای طرح آن نیست.
زندگی و آثار تانابه هاجیمه (۱۹۶۲-۱۸۸۵): تانابه هاجیمه در ۳ فوریه ۱۸۸۵ در توکیو متولد شد. او در ۱۹۱۳ در دانشگاه سلطنتی توهوکو فلسفه خواند و در گروه علوم طبیعی به تدریس مشغول شد. او بر مسائل بنیادی علم متمرکز شد و اولین کتابش را دربارة فلسفة علم تحت عنوان علوم طبیعی امروزی در ۱۹۱۵ چاپ کرد. کتاب دوم او طرح کلی علوم نام دارد. اما مهمترین کتاب او فلسفه به مثابة فرااندیشه‌است. تانابه در کتاب فلسفة به مثابة فرااندیشه ضمن فاصله¬گیری از اندیشه-های نیشیدا، از یک طرف با اندیشه¬های شینران (۱۲۶۲-۱۱۷۳) سروکار دارد و از طرف دیگر با اندیشه¬های متفکران غربی مثل اکهارت، کانت، شلینگ، هگل و هایدگر مواجه می¬شود. همچنین او به جریان¬های فکری نوکانتی نیز توجه خاصی داشت. او با دعوت نیشیدا به عنوان استادیار در گروه فلسفه دانشگاه کیوتو مشغول به کار شد. تانابه بعد از بازنشستگی نیشیدا جانشین او شد. عقاید فلسفی تانابه: همانطور که در فلسفه نیشدا مفهوم تجربه ناب مفهومی کلیدی بود، در فلسفة تانابه نیز از مفاهیم کلیدی به شمار می¬آید. تانابه از همان ابتدا کارش مسیری متفاوت از مسیرِ نیشیدا را انتخاب کرد و دربارة مفهوم تجربه ناب نگاهی متفاوت دارد که بیشتر شبیه دیدگاه کانت است تا دیدگاه نیشیدا. او معتقد است که تجربة ناب با این موضع کانتی سازگار است که معرفت صرفاً بازنمایی جهان عینی برای سوژة مدرِک نیست بلکه وحدتی است که در آگاهی ساخته می-شود(Heisig, ۲۰۰۱: ۱۱۳). بنابراین آشنایی تانابه با مکتب ماربورگ و شناخت فلسفة کانت باعث شد که عقاید کانتی را در فلسفة خود هضم کند و در کتاب علوم طبیعی امروزی و کتاب طرح کلی علوم نگرشی کانتی اتخاذ نماید. برای مثال دربارة آزادی اخلاقی نگرشی کانتی دارد. او همانند کانت می¬پذیرد که آزادی اخلاقی فاکتی داده شده نیست بلکه ایده¬آلی است که به جهان ارزش و نه جهان وجود تعلق دارد. اما نباید فراموش کرد که تانابه به هیچ وجه آزادی اراده را کاملاً به قلمرو ذهن فرو نمی¬کاهد او در پایان کتاب طرح کلی علوم می¬گوید«اگر روش علوم طبیعی را یگانه روش نگاه-کردن به زندگی انسان قبول کنیم آن وقت دین به توهم، اخلاق به سودمندی و هنر به مکانیسمی برای لذت بردن از غرایز طبیعی تبدیل می¬شود»(Heisig, ۲۰۰۱: ۱۱۴). تانابه بعد از مدتی از تفکر کانتی و نوکانتی دور شد و به سمت فلسفه¬های ایده آلیستی فیخته و هگل روی آورد. لذا مفهوم میانجی مطلق را تحت تأثیر هگل مطرح کرد. تانابه فلسفه را به عنوان علمی عقلانی که با وجود سروکار دارد رد می¬کند. مراد او از فرااندیشه (meta-noesis) حرکتی به ماورای اندیشة فلسفه سنتی و دین است. کار او نوعی ساختارشکنی در حیطه فلسفه و عقل فلسفی است و حتی از ما می¬خواهد که نفس¬مان را نیز مشمول ساختارشکنی قرار دهیم. ولی ساختارشکنی او ماهیتاً متفاوت از ساختارشکنی دریداست. به هرحال تانابه فیلسوفی است که می¬خواهد بودائیسم، مسیحیت، مارکسیم و تفکر علمی را درهم ادغام کند. عدم مطلق یکی دیگر از مفاهیم مشترک در بین فیلسوفان مکتب کیوتو است و تانابه نیز نظراتی دربارة این مفهوم دارد. تانابه تحت تأثیر هگل نگاهی دیالکتیکی به تاریخ دارد و از اینرو عدم مطلق تصویری از خدای یهودی– مسیحی است که وجود آن نوعی وحدت متعالی در تاریخ است. این مفهوم مفهومی عقلانی و ثابت هم نیست بلکه نوعی نیروی حیاتی(élan vital) پویاست که کل وجود را در برگرفته است(Heisig, ۲۰۰۱: ۱۲۱). ناگفته پیداست که تانابه علاوه بر هگل تحت تأثیر اندیشة برگسون هم بوده‌است. تانابه تفسیر جدیدی از عدم مطلق ارائه می¬دهد که متفاوت از تفسیر نیشداست. همین تفسیر او را به طرح نظریة منطق امر خاص سوق داده‌است. منطق امر خاص تانابه واکنشی به منطق مکان نیشدا بوده‌است. البته منطقی که تانابه از آن صحبت می¬کند منطق ارسطویی یا منطق ریاضی نیست بلکه می¬توان آن را منطق فرهنگی و اجتماعی نامید. او با منطق امر خاص خود می¬خواست موضع سیاسی خود را در مقابل حکومت ژاپن بیان کند. او یک فیلسوف سوسیال دموکرات بود که از فرهنگ بورژوازی انتقاد می¬کرد. به نظر او منطقِ موضوع و محمولی نتوانسته بین آگاهی و نهادهای اجتماعی که براندیشه فرد نفوذ زیادی دارند پلی ایجاد کند؛ لذا تانابه در ۱۹۳۴ مقاله¬ای تحت عنوان «منطق اگزیستانس اجتماعی» را منتشر ساخت. او در این منطق از جامعة قوم محور(منظور دولت ژاپن وقت خودش) صحبت می¬کند که خودش و اذهان اعضای خودش را بسته‌است. با توجه به این موضوع او به این نتیجه رسید که «بین فرد انضمامی و زنده و جامعة آرمانی بُعد دیگری وجود دارد که او آن را قلمرو امر خاص نامیده‌است»(Heisig, ۲۰۰۱: ۱۲۴). بنابراین می‌بینیم که فلسفة تانابه نیز همانند فلسفة نیشیدا دارای مفاهیمی مشابهی مثل عدم، تجربه و غیره‌است ولو اینکه هردو متفکر در روش تفسیر این مفاهیم اختلاف نظر دارند. ۱. نیشیتانی کیجی (۱۹۹۰-۱۹۰۰): نیشیتانی نیز درکنار نیشیدا و تانابه نقش برجسته¬ای در بسط و گسترش فلسفة ژاپن داشته‌است. کیجی در ۲۷ فوریه ۱۹۰۰ در شهر کوچکی در ایشیکاوا متولد شد. او در دانشگاه کیوتو فلسفه خواند و سپس در همان دانشگاه تدریس نمود. اولین کتاب او فلسفة ذهنیت ابتدایی(۱۹۴۰) نام دارد. مراد او از ذهنیت کم و بیش همان معنای نفس و خودی(self) که در فلسفه غرب رایج است ولی صفت ابندایی دربارة ذهنیت به معنای چیزی متفاوت از صفت«بنیادی» است و لفظ «ابتدایی» به معنای ذهنیتی بدون قانون الهی یا ایمان است(Heisig, ۲۰۰۱: ۱۹۳). همچنین از مهمترین آثار او می¬توان به غلبه بر پوچ انگاری، جهان و فرد، درباب بودانیسم و کتاب دین و عدم اشاره کرد. او در کتاب اخیرش یعنی دین و عدم کوشیده ثنویت رایج در فلسفه غرب را با بودائیسم شرقی اصلاح کند. نیشیتانی بسیاری از مضامین فلسفه غرب را با تفکرات آسیایی مقایسه می¬کند. او فلسفه آسیای شرقی را با اصطلاحات متفاوتی توصیف می¬کند و به نظر او این فلسفه «شهودی و عملی» است که بر جنبه-های دینی تجربه نه توصیف نظری تأکید می¬کند (Nishitani, ۱۹۹۱: xiv). اندیشه نیشیتانی شباهت زیادی به اندیشه¬های اگزیستانسیالیستی قرن بیستم مثل اندیشة هایدگر دارد. وی بر خلاف نیشیدا و تانابه که به مجموعه¬ای از اندیشه و مفاهیم فلسفی توجه داشتند با مفاهیمی مثل ناامیدی، پوچ¬انگاری و نفی، فلسفه خود را آغاز می¬کند. لذا همانند هایدگر نقطة شروع فلسفه او وضعیت انسان در این جهان است. بدین جهت می¬بینیم که او در کتاب دین و عدم با مسائلی مثل معنای انسان، مرگ، تناهی و امکان بشر سروکار دارد. این فیلسوف ژاپنی در این کتاب از تفکرات فلسفی یونان تا اگزیستانسیالیسم معاصر بهره جسته‌است. نیشیتانی تمامی این تفکرات و اندیشه¬های غربی را دربارة دیدگاه بودائیستی¬اش تفسیر می¬کند و فلسفه¬ای را خلق می¬کند که نه کاملاً بودائیستی است نه غرب ی بلکه فلسفه¬ای کم و بیش التقاطی است. شایان ذکر است او یکی از پیشگامان اصلی در ترجمه آثار کلاسیک فلسفه غرب به زبان ژاپنی بوده‌است. نیشیتانی در کتاب غلبه بر پوچ¬انگاری به موضوع پوچ¬انگاری از منظر هگل، شوپنهاور، کی-یرکگور، نیچه و هایدگر می¬پردازد. اما بخش دیگری از این کتاب را به بررسی پوچ¬انگاری نیچه اختصاص داده‌است. در فصل آخر نیز معنای پوچ انگاری در ژاپن را مورد بررسی و تحلیل قرار داده‌است. بنابراین نیشتانی نیز مسیر فلسفی نیشدا را با فلسفه خاص خودش بسط داده و بدین طریق راه را برای فیلسوفان جدید مکتب کیوتو هموار نموده‌است.
 
[[رده:فلسفه ژاپن]]
 
[[de:Kyōto-Schule]]
[[en:Kyoto School]]
[[fr:École de Kyōto]]
[[ja:京都学派]]
[[nl:Kyotoschool]]