مکتب کیوتو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
{{منبع}}
{{در دست ویرایش ۲|ماه=سپتامبر|روز=۱۷|سال=۲۰۱۱|چند = ۲}}{{Nobots}}
'''مکتب کیوتو''' نامی است که به یک جنبش فلسفی برخاسته از [[دانشگاه کیوتو]] اطلاق شده‌است. متفکران اصلی این مکتب همچون [[نیشیدا کیتارو]]، [[هاجیمه تانابه]] و [[کیجی نیشیتانی]]؛ به تلفیق [[فلسفه غرب|فلسفهٔ غرب]] با آرای دینی و عرفانی حکمای آسیای شرقی به ویژه [[بودا]] و [[کنفوسیوس]] پرداختند؛ و از آن برای بازنگری در بینش‌های دینی و اخلاقی خاصّ فرهنگ [[شرق دور]] بهره گرفتند.
[[پرونده:Kitaro Nishidain in Feb. 1943.jpg|thumb|نیشیدا کیتارو در ۱۹۴۳]]
خط ۱۳:
نیشیدا اساس معرفت‌شناسی فلسفه مدرن را به زیرسوال می‌برد. به زعم این فیلسوف ژاپنی در این معرفت‌شناسی تجربه(experience) امری فردی و ذهنی فرض شده‌است. او می‌گوید که تجربه در شکل اصیل و اولیه‌اش، تجربهٔ افرادی که مجهز به حواس و توانایی‌های ذهنی هستند تا با جهان بیرونی تماس برقرار کنند نیست، بلکه آن از سوژهٔ تجربه کننده و اوبژهٔ تجربه شده فراتر می‌رود و فرد برآیند آن است نه بالعکس. او در تحقیقی درباب خیر می‌نویسد که «لحظهٔ دیدن یک رنگ یا شنیدن یک صدا نه تنها مقدم بر این فکر است که رنگ یا صدا فعالیت یک شیء خارجی است بلکه همچنین مقدم بر این حکم است که رنگ یا صدا چیست». این همان «تجربهٔ ناب» است که نیشیدا از آن سخن می‌گوید. او در همین کتاب دربارهٔ این تجربهٔ ناب که با مدیتیشن به آن رسیده می‌نویسد:«وقتی شخص مستقیماً حالات آگاهی خودش را تجربه می‌کند دیگر نه سوژه‌ای هست نه اوبژه‌ای و معرفت و متعلق معرفت کاملاً با هم متحدند، این ناب‌ترین شکل تجربه‌است». بی شک او در بیان این دیدگاه تحت تأثیر بودائیسم است، چنانکه او می‌نویسد که «در تفکر اصلی بودائیستی تأکید شده که نفس و عالم بنیاد مشترکی دارند یا به بیان دقیق‌تر، آنها یک چیز هستند»). می‌توان گفت که این همان مونیسم سنتی شرقی است که بر تجربه‌ای عرفانی مبتنی است.
 
به گمان این فیلسوف ژاپنی این تجربهٔ ناب نه تنها صورت اصلی هر تجربهٔ حسی و هر تجربهٔ عقلانی است بلکه صورت بنیادین واقعیت است. نیشیدا بر اساس همین تجربهٔ ناب خودآگاهی را نیز تبیین می‌کند. به عقیدهٔ او صورتی از آگاهی وجود دارد که باطناً در درون خودش به خودش می‌اندیشد یا خود را مثل آیینه در خودش منعکس می‌سازد. در این حالت بین آنکه می‌اندیشد و آنچه که اندیشیده می‌شود تمایزی وجود ندارد و بقول فیلسوفان اسلامی اتحاد عاقل و معقول رخ می‌دهد. به نظر او در خودآگاهی، تجربهٔ مستقیم و اندیشه متحد می‌شوند. نیشیدا با تحلیل خودآگاهی به مسالهٔ کلیات نیز می‌پردازد. در فلسفهٔ غرب بین ذهن و عین شکاف هست و در فلسفهٔ دکارت این شکاف به اوج رسیده‌است. به سخن دیگر، ذهن از طریق تصورات جهان را در خود بازنمایی می‌کند و این امر منجر به مسالهٔ غامض ثنویت(dualism) می¬شودمی‌شود. راه حل نیشیدا برای این ثنویت این است که بگوییم جهان خودش را در هر چیز همچون آیینه نشان می‌دهد، یعنی هرچه در جهان هست آیینه‌ای از جهان است. به این معنا این جهان است که از خودش آگاه است. هیچ راه برون رفتی از آن نیست. به نظر نیشیدا خودآگاهی فرد بازتاب کوچکی از جهان است. او با انتقاد از مفهوم جوهر و کلیات ارسطو که نقش اصلی را در آگاهی غربی ایفا می‌کنند معتقد است که در آگاهی مورد نظر او جایی برای کلیات وجود ندارد.
 
از دیگر نظریات مهم نیشیدا دیدگاه او درباب مفهوم عدم است. مفهوم «عدم» یکی دیگر از مفاهیم کلیدی فلسفهٔ نیشیداست. نیشیدا در اواخر عمرش نظریهٔ جدیدی تحت عنوان «جایگاه عدم مطلق» را مطرح کرد. جان کلام او در این نظریه این است که عدم نه غیاب خداست نه غیاب نفس بلکه غیاب کیفیت، تقسیم‌بندی یا مفهوم است. وی حتی از آن به عنوان «نفس بدون نفس» نیز یاد می‌کند. به عبارت دیگر، به نظر او ما چیز خاص یا وجود جزئی نیستیم بلکه ما همه چیز هستیم. به نظر نیشیدا آنچه غرب را از شرق متمایز می‌کند این است که غرب اساس واقعیت را «وجود» می‌داند و شرق اساس واقعیت را «عدم» می‌پندارد. مطلق بودن عدم به معنای فراتر بودن از هر نوع مفهوم و جهان و انسان است. نکته‌ای که در اینجا حائز اهمیت است این است که نیشیدا به هیچ وجه شأن آنتولوژیکی به مفهوم عدمِ مطلق قائل نیست و از این جهت با اندیشهٔ فیلسوفان غربی و اسلامی تفاوت بنیادی دارد. عدم به نظر وی شیوهٔ بیان نفی نفس است تا از این طریق نفس خودش را به روی خودِ حقیقی‌اش بازکند. استفاده از مفهوم عدم در ژاپن امری رایج است و در نزد فیلسوفان دیگر مکتب کیوتو نیز این مفهوم مطرح شده‌است. از آنجا که در بودائیسم مفهوم «هیچ یا عدم» از جمله مفاهیم اساسی این مکتب به شمار می‌آید باید بگوییم که این عبارت اشارهٔ تلویحی به مدیتیشن زِن دارد که در آن بر «هیچ» تأمل می‌شود و در آن دیگر نه روحی در کار است نه ذهنی. البته به نظر نیشیدا «نفی به معنای نفی عقلانی نیست بلکه تلاشی برای جلوگیری از سوژه پنداشتن خود(the self) در مقابل جهان اوبژه هاست».