محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
زرشک (بحث | مشارکت‌ها)
زرشک (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۲۴:
::::بهزاد جان. کارهای اجرایی ویکیپدیایی خداوکیلی هم از من گذشته و هم از شما. می بینید که گاهی اینقدر سرم شلوغ میشود که ایمیلهای خودم را هم پاسخ نمیدهم و باعث کدورت خاطر دوستان میشود. (یعنی اصلا موفق به دیدنشان نمی شوم که پاسخ دهم). نمیخواهم این وضعیت من بر روی وظایفم تاثیر منفی داشته باشد. این مسئولیت ها را به من ندهید. فردا یکی به من ایمیل میزند میگوید فلان کار را انجام بده، من هم بدلیل گرفتاری نمی بینم، بعد مردم طلبکار میشوند که «مگر شما بازرس نیستید؟ فلان و بهمان...»
 
::::از کامیار و مدیران دیگر بخواهید افراد دیگری را معرفی و برای این کار در نظر گیرند، هر چند وظایفش سطحی باشد. وضع آشفتهٔ کنونی هم که خود گویاست. آدم مصمم تر به فرار از این مخمصه میشود. هر که از بیرون قخ را ببیند از هفت کیلومتری اش پا به فرار میگذارد. محیطی که اینگونه آشفته باشد اصلا نباید نزدیکش شد. لااقل من یکی که خیلی نسبت به توانایی های گروهی ویکیفا (و ایرانیان در کل) بدبین شدم. بگذارید مثالی بزنم. شاید برایتان جالب باشد. اولین (و متاسفانه) آخرین باری که شما را ملاقات کردم را به یاد دارید؟ آن ''موسسه'' ای که درونش با یکدیگر آشنا شدیم یک مدرسه و دبیرستان (جونیور های) داشت. تقریبا تمامی مدیران آن ''موسسه'' ایرانی بودند. من آنجا مشغول تدریس علوم و ریاضیات بودم. طولی نکشید که اختلافات جدی بین کادر گرداننده آن موسسه بر سر مسایل مدیریتی و عقیدتی پیش آمد (یک چیزی توی مایه های اینجاویکیفا). اختلافات به حدی بالا گرفت که من وسط سال از وظایف خود استعفا دادم. دو سه ماه بعد، برخی ایرانیان آن موسسه با دعوا و مشاجره از دیگران جدا شدند و در جایی دیگر از شهر موسسه ای دیگر تاسیس کردند. یکی دو ماه بعد [[اف بی آی]] ریخت همان جایی که من و شما ایستاده بودیم حرف میزدیم را درش را تخته کرد. صاحبان ایرانی آن موسسه هم [http://www.fbi.gov/portland/press-releases/2010/pd121610a.htm به جرم پولشویی] و نیز [http://www.justice.gov/usao/txs/1News/Releases/2011%20February/110225%20Lahiji%20&%20Lahiji.htm اختلاس مالی دستگیر شدند]. شما در هر سطح و رده ای در هر کجای دنیا که نگاه کنی ایرانی جماعت را مشغول درگیری با خود می بینی. انگار که از نظر ژنی توانایی کار گروهی را اصلا ندارند. آدمهایی مثل من هم از مشاجره و اختلاف های داخلی بالکل فراریند. چون فرایندیست بشدت inefficient و باعث رکود تولید علمی میشود. مردم ایرانی نصب هنوز مفهوم compromise را درک نکردند. یکی میگه مرد تنها تقصیر داره. یکی میگه نه تقصیر کامیاره. یکی میگه از اون روز اول امیر و به آفرید مقصر بودند. خلاصه این داستان تمامی ندارد. اما در این جو، آدم نه تنها اصلا علاقه ای به همکاری برای کار کوچکی مثل دسترسی بازرسی پیدا نمیکنه، بلکه حتی به زور شاید همان چهار تا ادیت سابق در روز را انجام میده. من یکی که از توانم خارجه.[[کاربر:زرشک|زرشک]] ([[بحث کاربر:زرشک|بحث]]) ‏۲۷ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)
::::آرش جان. امیدوارم حرفهای من باعث کدورت خاطر شما نشده باشد. از ایرانیان دلخوری زیاد دارم. مستعدترین آدمهای زمین هستیم. اما در عمل از همه مفلوک تر. لیکن از هر کمکی برای آیندگان دریغ نمیکنم. کاری داشتید ایمیل کنید. عذر میخوام اگر قبلا احیانا ایمیلهایتان بی پاسخ بوده اند.[[کاربر:زرشک|زرشک]] ([[بحث کاربر:زرشک|بحث]]) ‏۲۷ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)
::::علی رینگو جان. تلاش کنید. امید داشته باشید. و خود را هر لحظه بیش از گذشته بسازید. به اهدافتان میرسید. شاید این موضع برایتان تازگس داشته باشد. اما من هم روزگاری دبیرستان پیوند پشت فلکه گاز که میرفتم، عصرها در پای کوه دراک میدویدم و شبها دزدکی در کتابخانه بالای تپه در دانشگاه آماده کنکور میشدم. تمام ذهنم در آن زمان نگران این فکر بود که چه آینده ای خواهم داشت. بلاخره دری به تخته خورد و حالا هم اینجام. شانس یک بار در خانه آدم میاد. برایش باید آماده بود. امیدوار باشید و تلاشتان را در زندگی دوچندان کنید. بقول این یانکی ها